eitaa logo
در این گوشه از دنیا
113 دنبال‌کننده
283 عکس
15 ویدیو
9 فایل
آرشیو لحظات گم‌شدگیِ زهرا "I am surely far different from what you suppose!" ناشناس: https://daigo.ir/secret/5417351156
مشاهده در ایتا
دانلود
bache_haza_salam 128.mp3
6.38M
This is peace So why peace?... There is no place for him in existence. Why not?
از هر لحظه ای که خودم و دیگران تو فضای مجازی، محتوایی به غیر از غزه و فلسطین به اشتراک میزاریم متنفرم. متنفرم که می‌بینم زندگی اینجا با تمام جزئیاتش جریان داره در حالی که هر ثانیه کودکی با سر و روی سیاه و خونی، جونش رو از دست میده متنفرم از اینکه عادت می‌کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از نظر من هرکس کوچکترین رسانه ای در اختیار داره چنین صحنه هایی رو میبینه و هیچ واکنشی نشون نمیده انسان نیست
شاید بگید ایتا که همه مذهبین و آگاه، چرا اینارو اینجا منتشر میکنی شاید بگید خسته شدیم از بس این کلیپارو دیدیم باید بگم منتشر میکنم تا عادت نکنم تا یادم نره همین الان که احساس تشنگی میکنم میرم سر یخچال آب خنک برمیدارم میخورم یه عده کودک مجروح تو یه بیمارستان آب ندارن، بیمارستانی که هر لحظه ممکنه منفجر بشه نمیخوام به نسل‌کشی، نژادپرستی و قتل‌عام عادت کنم! نمیخوام مظلوم‌کشی برام عادی بشه!
خدایا عشق ما را می‌کُشد یا زنده می‌دارد؟ هوایِ وصل هر دم چون نفَس، جان‌بخش و جان‌کاه است...
ما محکوم به تماشاییم امروز وقتی داشتم به شهادت آرمان فکر می‌کردم به این نتیجه رسیدم ما محکومیم بمونیم و دلخراش ترین صحنه های تاریخ رو ببینیم و تحمل کنیم نه اونقدر خوبیم که زودتر از این نفرت‌کده بریم نه اونقدر بد که بتونیم جلوی ریختن اشک هامون و تیکه تیکه شدن قلب‌هامون رو بگیریم‌ پارسال وقتی فقط چند ثانیه از مصیبتی که سر آوردن رو دیدیم، فکرش رو نمی‌کردیم کمی بعد، با بدتر از این‌ها مواجه بشیم! حالا کار هر روزمون شده چک کردن اینترنت و تماشای اشک های بچه های غزه که با خون‌های روی صورتشون یکی میشه. محکومیم که تو این جلوه‌ی زشت و سیاه تاریخ فرو بریم. بله ولی اگه از من می‌پرسید دوست دارم بگم: ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم جایی که در آن شرط حیات است توحّش!
بچه ها لطفاً خیلی دعا کنید حدود نیم ساعت پیش اینترنت رو تو غزه قطع کردن و اسرائیل همین الان درحال بمباران غزه ست ظاهراً از دفعات قبل خیلی بدتره الان تنها کاری که از دستمون بر میاد دعا کردنه لطفاً اثر دعا رو دست کم نگیرید و فور کنید حتی‌الامکان
اینترنت غزه به طور کامل قطع شده خطوط تلفن هم قطع شده این یعنی حتی نمیتونن برای درمان مجروحین به اورژانس زنگ بزنن! حملات اسرائیل از تمام اونچه تو این مدت اتفاق افتاده، شدید تره همه‌ی ارتباطات رو از بین بردن و توی سکوت، مردمِ بی‌گناه رو بمباران می‌کنن همه این‌ها یعنی نسل‌کشی به معنای واقعی جالبه درست همونایی که ادعای آزادی بیان و حقوق بشر میکردن حالا حتی برای نفس کشیدن هم انسان ها رو آزاد نمی‌گذارند!
همیشه تاریخ رو موجودی دور از خودم می‌دیدم که باید شناخت. هیچ وقت موقع خوندن تاریخ ضربان قلبم بالا نرفت و دستام نلرزید! همیشه با فاصله ای امن کتاب های تاریخ رو ورق زدم و مثل داستان به تهش رسیدم راستش هیچ وقت فکر نمی‌کردم انقدر بهش نزدیک بشم و انقدر ملموس با حوادثش عجین شم حالا اعتراف می‌کنم که چقدر لمس تاریخ دردناک و سهمیگنه
میدونم خوبه آدم جامع الاطراف باشه ولی دستم نمیره و قلبم نمیزاره درمورد چیزی غیر از غزه و فلسطین پست بزارم. گمونم اینجا تا مدتی به همین وضع بمونه، تا رسیدن به پیروزیِ نسبی!؟ نمیدونم به هرحال تا مدتی از لحظات گمشدگی‌م غافل می‌شم( و این غفلت رو دوست دارم) من عوض میشم، هر لحظه از زندگی. زندگی بهم آسیب می‌رسونه و بزرگم می‌کنه! گاهی با تلخی گاهی با آرامش بهم یاد میده چطور سپری‌ش کنم.. پ.ن: امیدوارم زهرای بعد از این مدت، وضع بهتری داشته باشه
ما نمی‌فهمیم. تصویر بچه های مرده‌ی خون‌آلود رو روی دست‌های پدرانشون می‌بینیم و غمگین می‌شیم ولی نمیفهمیم چه آرزوها، امیدها، عواطف و ارزش‌هایی با اون بچه خاک میشه ما نمی‌فهمیم وقتی تمام آرزو و اندوخته‌ی یه پدر در یک ثانیه فرو بریزه چه معنایی داره وقتی تمام زندگی یه مرد از دست بره وقتی خونه ای که سال ها توش زندگی کرده جلوی چشماش منفجر بشه و چیزی جز خاکستر ازش باقی نمونه یعنی چی ما این صحنه‌ها رو می‌بینیم ولی هرگز درک‌شون نمی‌کنیم..
HOW do you go on with your ordinary life when people are being slaughtered every minute?
استوری عکاس ساکن غزه (اینترنت دوباره قطع شد و باور کنید یا نه من خوشحال بودم. چون بعد از چیزایی که به جهان نشون دادیم، همه فقط گفتن خیلی متاسفیم ولی هیچ کس درواقع کاری نکرد! مردم عکس‌ها و استوری های منو شِیر میکنن و دقیقاً تو پست بعدیشون دارن خوش می‌گذرونن. بنابر این هیچ نیازی به شِیر کردن نیست و ما محتاج دلسوزی شما نیستم!)
یکی شدن با جمع وقتی شروع میشه که _علی‌رغم تمام درگیریها و غم‌ها_ درمورد خودت سکوت می‌کنی
به هرحال چاره ای نیست باید بزرگ بشیم:) حتی اگه طاقت فرسا باشه
یه واقعیتی وجود داره آدم هایی که مشکلات روحی دارن خواسته یا ناخواسته آدم های تاکسیکی هستن، مخصوصاً تو روابط. گریزناپذیره! این یه فکته و باعث میشه بخوام خودم رو هر چه زودتر محو کنم نمیخوام ادامه پیدا کنم! نمیخوام مشکلاتی که الان باهاشون درگیرم بعدها تو قالب مشکلات دیگه تو اطرافیان و مهم‌تر از اون، تو بچه‌هام ادامه پیدا کنه! بچه! هاها حتی فکر کردن راجع به "بچه" تو این سن مضحک و از طرفی وحشتناکه اینکه مجبورم از این سن راجع بهش فکر کنم وحشتناک‌تر هم هست. به هرحال این واقعیت که در آینده میتونم رو بچه هام اثر منفی بگذارم و اینکه غم و اندوه حالا بخشی از وجودم شده و فکر میکنم هیچ وقت ازم جدا نمیشه بلکه تنها ممکنه کمرنگ‌تر بشه، منو از برقراری هر ارتباط جدی‌ای منع میکنه و ترغیبم میکنه بخوام هرچه زودتر از روی زمین محو بشم!
بیزارم از اینکه از این گوشه‌ی فراموش‌شده‌ی دنیا برای هر کسی کوچکترین دعوتنامه‌ای بفرستم چرا انقدر تمایل دارم در هیچ جنبه‌ای ادامه پیدا نکنم ؟ چرا دوباره به فکر پایان افتادم؟
آرزو می‌کنم روحم بزرگ بود...
مسئله اینه که من شکسته ام مثل هر کس دیگه ای زندگی‌م رو میگذرونم اما چون یک بار خورد شدم و دوباره تیکه خورده هام رو بهم وصل کردم، هربار سر کوچکترین مسئله ای تنم میلرزه و فرو می‌ریزم. هر کاری هم بکنم هر چقدر هم زمان بگذره و سرخوشی و خوشبختی بهم رو بیاره باز مثل یه شیشه شکسته مثل قبلش نمیشم هیچوقت!
(توی پرانتز بگم حواسم هست دوباره برگشتم به مشکلات خودم، خواستم بگم از این همه خودمحوری به ستوه اومده‌ام و ازش فراری ام)
خیلی دوست دارم برای مدتی از انسان‌ها دور بشم
دل‌تنگِ حرمتم؛ به کی بگم؟