«ماجرای قابها»
۱/ من خیلی فکر کردم در برابر کشتار انسانهای مظلوم، در جایی که دست من به آنجا نمیرسد، چه کار باید کرد!
فهمیدم که در قدم اول نباید فراموش کرد.
باید هر لحظه کسی از جایی به ما یادآوری کند که در چه جهان پست و بیرحمی زندگی میکنیم.
آن وقت هر کداممان مینشینیم فکر میکنیم که چه کاری در توانمان هست.
۲/ نتیجهی فکرهایم برای قدم اول؛ یعنی قدم فراموش نکردن، این شد که هرشب یک قاب از رنج مردم غزه را در این گوشهی کوچک خاکگرفته منتشر کنم. شما هم اگر خواستید با من همقدم باشید، میتوانید قابها را در کانالتان بازارسال کنید، برای دوستان همدلتان بفرستید، استوری کنید یا اینکه لحظهای به این واقعیت غمانگیز بیاندیشید و چند قطره اشک بریزید.
۳/ این قاب ها روایت ندارند. قرار نیست باز با نوشتههای بیسر و ته و مطول، سرتان را درد بیاورم. یک تصویر اند و یک جمله که آن را با لحنی سرد و تلخ گزارش میکند. قول میدهم این بار در برابر اندوهناکترین لحظههای انسانی، سکوت کنم و قدم بعدی را به شما بسپارم.