eitaa logo
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
53 فایل
🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ شهدا و علما ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🌷کشکول 💗حرف دل 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. ارتباط با ادمین: @darabi_mohammdebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1⃣ امروز ۲۷ دی ماه ، سالروز شهادت سید مجتبی میرلوحی تهرانی معروف به #نواب_صفوی، روحانی شیعه ، بنیان‌
2⃣ امام خمینی (ره) از عالمی همچون آیت‌الله بروجردی خواست که نسبت به دستگیری و اعدام و یارانش، درمقابل شاه موضعگیری کند ،👈 ولی ایشان بدلیل تفاوت شمّ سیاسی که با امام و نواب داشت، اقدامی نکرد و امام خمینی (ره) از این قضیه بسیار ناراحت بود. ✅ علیرغم تفاوتی که در مسئله سیاست، بین آیت‌الله بروجردی و شهید نواب وجود داشت، اما نواب، برای مرجعیت آیت‌الله بروجردی احترام خاصی قائل بود تا آنجا که وقتی از او پرسیدند: ❓چرا آرام نمی نشینی؟ ببین آیت الله بروجردی ساکت است...❗️ گفته بود: آقای بروجردی سرهنگ (افسر) است؛ من سربازم. سرباز اگر کوتاهی کند، سرهنگ مجبور میشود بیاید وسط !! 👌 بدینوسیله تواضع خود را در مقابل ایشان ابراز نمود و با شهادت خود ، مسیر تازه ای را فراروی آیت‌الله بروجردی گذاشت، به گونه‌ای که وقتی چندی بعد آیت‌الله کاشانی دستگیر شد، آیت‌الله بروجردی فورا واکنش نشان داد و رژیم ناچار شد وی را یک روزه آزاد کند. 🌷 درود خدا بر روح مطهرشان که اینگونه اندیشیدند و اینگونه اثر گذاشتند و آنگونه شهید شدند 🌷 ادامه دارد 🆔 @afzayeshetelaat
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
2⃣ امام خمینی (ره) از عالمی همچون آیت‌الله بروجردی خواست که نسبت به دستگیری و اعدام #نواب_صفوی و یار
3⃣ آقای عبدخدایی در خاطرات خود ، نمونه ای از بصیرت را اینگونه می نویسد: 👈 در اردن در مرزی که بین اردن و اسرائیل بود، وقتی و یارانش (در سفری که به اردن داشتند) از مرز عبور می­‌کنند ، می‌روند در مسجدی که آنجا بوده، نماز بخوانند. ☝️یکی از این افرادی که همراه نواب بوده با کنار ­دستی خودش صحبت می‌کند و می­‌گوید این سید اولاد پیغمبر ، فکر نکرده ما از این مرز عبور کردیم و رفتیم نماز بخوانیم، اگر آن سرباز اسرائیلی ما را دیده بود و به رگبار می‌بست چه می‌شد؟ ❓🤔 نواب می­‌شنود، رویش را برمی‌گرداند و می‌گوید: 👌 خیلی خوب می‌شد!! الان کشورهای اسلامی خواب هستند، مسلمانان خواب هستند و نمی‌دانند چه بلایی سرشان آمده است.  👌اگر ما پنجاه شصت نفر یکجا کشته می­‌شدیم، جهان اسلام بیدار می­‌شد، قیام می­‌کرد و فلسطین را از شر اسرائیل نجات می­‌داد.👌 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✍ امیدوارم خون شهید هم مثل خون شهید ، تکانی به حوزه های علمیه بدهد و رکون و نخوت و سکوتی که بر برخی روحانیون عارض شده را برطرف نماید و بر بینش و بصیرت سیاسی آنها بیفزاید🌷 🆔 @afzayeshetelaat
شهید سید محتبی نواب صفوی : اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانه می توانی رفع احتیاج از بیگانه کنی، بهتر است به این کار اقدام کنی تا اینکه دست گدایی به ســـوی دشمن اسلام دراز کنی!
819.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی از دیدار رهبر انقلاب در دوران نوجوانی با شهید سید مجتبی نواب صفوی ⭕️ ۲۷ دی سالروز شهادت
بعد از افطار به شوهرم گفتم: دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار فردا نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند! من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان! مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است! گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار! غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. آقا به من فرمود : یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان! وقتِ نداشتن داد می‌زنند! وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند! 🌸🌸🌸 راوی داستان: همسر شهید نواب صفوی
🌷شهید سید محتبی نواب صفوی : اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانه می توانی رفع احتیاج از بیگانه کنی، بهتر است به این کار اقدام کنی تا اینکه دست گدایی به ســـوی دشمن اسلام دراز کنی! 🆔 @afzayeshetelaat
819.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی از دیدار رهبر معظم انقلاب در دوران نوجوانی با شهید سید مجتبی نواب صفوی ⭕️ ۲۷ دی سالروز شهادت 🆔 @afzayeshetelaat
بعد از افطار به شوهرم گفتم: دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار فردا نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا !!😳 همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند!!!😳😳 من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست!!! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان!!!😡 مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است!!😳 گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار!!😰 غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. آقا به من فرمود : یک شب، سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان! وقتِ نداشتن داد می‌زنند! وقتِ داشتن، بخل و غفلت دارند! 🌸🌸🌸 🎤راوی داستان: همسر شهید نواب صفوی عجب مردی بود ! خدایش رحمت کند 🤲😭 🆔 @afzayeshetelaat
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آخرین خاطره دختر از پدر بزرگوارشون در زندان رژیم ستم شاهی ❣یاد و خاطرۀ این شهید عزیز گرامی باد🌹