eitaa logo
🏞️ حال خوب _عزت نفس_ثروت _سلامتی معصومه طاهري
10.2هزار دنبال‌کننده
990 عکس
204 ویدیو
22 فایل
✅مددکار اجتماعی ✅مشاور خانواده قوه قضائیه تهران ✅مشاور اطفال و نوجوانان دادگستری ✅مشاوره قبل ازطلاق کمک به 👇 ✅اضطراب و استرس وافسردگی ✅ عزت نفس ✅رازهای ثروت و سلامتی سایت 👇 clinicaftabeshargh.ir وقت مشاوره☎️ 09222947270 👤 @halekhub2023
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ (قسمت چهارم) دوران دانشجويي من می گذشت و می گذشت، و من با همان روحیه پیش میرفتم، از بس حس کمک و خدمت در من عميق و جزو اولویت اول زندگیم شده بود که یکروز که برای دوره دوم کارورزی ام به اداره دیگری رفتم، اونجا قرار شد هر خانمی که میاد اداره مشکلاتش و بنویسم و برای حل مشکلش اقدامات مددکاری برنامه بنویسم و پیگیری کنم که عاشق همین کار هم بودم. روزهایی که دانشگاه کلاس نداشتم، میرفتم اون اداره و با لذت کارهام و میکردم. خوش می‌گذشت خیلی حالم خوب بود. همه چیز عالی بود. ممکنه سوال براتون پیش بیاد منی که حالم خوب بودچرا پس من زندگیم و تقسیم کردم به قبل و بعد تغییر؟؟ اصلا این مدل زندگی من ایرادی نداشت... تازه اون حس خوبه ❤️چون چاشنی زندگیم بود معجزه ها رو می‌کرد، معجزه ها زیاد بودند و هستند، من همه رو میگم به مرور. اما جای یک سری چیزها خالی بود. که اگر من حس خوب پرقدرتی که از سال 80 با ورودم به دانشگاه شروع شده بود، اون خلا ها رو هم اگر آگاهی داشتم ازشون مطمئنم بقول دوستان میترکوندم💪 اولیش و کم کم میگم در داستانها🥺 قدرت نه گفتن نداشتم!! و این شده بود اسباب سواستفاده بسیاری از آدمهایی که از روحیه مددکاری من سواستفاده می‌ کردند. حتی دانشگاه هم تخصصی یادمون نداد 😴که مهارت های زندگی رو یاد بگیریم😡 در دوره هایی که کارورزی میکردم یکبار یک مسئول اداره تماس گرفت میتونی فلان قدر جور کنی برای فلان نیازمند!! من با اینکه دانشجو بودم و کار نمیکردم به هر دری میزدم تا پول جور کنم و حس گفتن اینکه متاسفانه من پول ندارم برام سنگین بود،نمیتونستم نه بگم.🥺 یادمه برای جور کردن اون مبلغ به چه درها زدم،از طرفی دوست داشتم کمک بشه و از طرفی هنوز قدرت نه گفتن نداشتم. و خیلی اذیت میشدم، استرس، از یک طرف و از طرفی دنبال جور کردن اون مبلغ برای نیازمند، باعث شده بود از تمام کارهام غافل بشم... درسها و اهدافم، 😭. بالاخره از طريق یک وام قرض الحسنه از یک خیریه تونستم مبلغ مورد نظر رو پیدا کنم و تازه کسی هم پیدا کردم که قسط وام و بده تا به مددجو فشار نیاد😴و برسونم ولی خیلی اذیت شدم...و این تحلیل رفتن های روحی که اون موقع به دلیل انرژی بالا ازش غافل بودم رو درک نمیکردم... حالا یک چیز جالب بگم وقتی اون مبلغ وام رو جور کردم برای اون فرد، همون فرد یکروز که اومد دنبال کارهاش، بمن گفت چرا اینقدر کم؟؟؟ 😳😳🥺و من پاسخی نداشتم 😓و بعدش میدونید چی گفت؟ 🤫😓گفت معلوم نیست بقیه اشو خودتون برداشتید... 🥺🥺😡 خیلی سنگین بوووووود. و بعدش مدتها دچار خشم و ناراحتی میشدم و بی‌خبر از اینکه این انباشتگی خشم و عصبانیت به مرور با روانم چه ها میکنه ... من درگیر "تله ایثار و طرح واره قربانی" بودم و نمیدونستم باید حتماً روی خودم کار کنم.. ✍️این داستان ادامه دارد https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/638