میگم پاییز تموم شد، میخنده میگه تموم چیه؟ تموم نداریم. اینجا فقط شروع داریم. رفت چیه؟ کی میخواد بره؟ کجارو داره بره؟ میاد خوبه، زمستون میاد، برف میاد، تولدت میاد. بهار میاد. باشه؟ بهار میاد .
من دوستت نداشتم ؟ من موقع خواب ایرپلینمود گوشیمو روشن نمیکردم که اگه نصفه شب زنگ زدی بفهمم.
𝘤𝘪𝘵𝘺 𝘰𝘧 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘴
میگم پاییز تموم شد، میخنده میگه تموم چیه؟ تموم نداریم. اینجا فقط شروع داریم. رفت چیه؟ کی میخواد
میگم پاییز تموم شد، مامان میگه روزها گر رفت، گو رو ، باک نیست .
تو بمان ، ای آنکه چون تو پاک نیست .
تو بمون، میشه؟
نه یادم نمیره. خورشیدمونو میبستیم رو مچ چپمون. پنج تا کلاف کاموا و قلاب و به زور جا میدادم تو کیفم و کتابمونو میگرفتم دستم که یه وقت تا نشه. با چشمای خوابآلود میومدم مدرسه، میدیدمت و بوم، زندگی شروع میشد. میز آخرِ ردیفِ سمت چپ، پشت ستون. دوتا بغل دستی که یکیشون دیوونهست و اون یکی همیشه داره گریه میکنه. کلاسا که شروع میشن یواشکی کتاب میخونیم. میبافیم. میدوعیم زیر برف و بارون. ستاره میباره. بستنی میخوریم. نسکافه، خوراکیام و میدم بهت چون من هیچی نمیخورم و تو هیچ خوراکی ای رو رد نمیکنی. البته بجز پنیر و عسل. با دستخطت یادداشتای ریز مینوشتی میچسبوندیمش رو دیوار کنار میزم. بگو مگه میشه یادم بره؟ مگه میشه؟