السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ،
سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ،
سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود
🆔 @Agamahmoodreza
💠 امام خامنه ای حفظه الله:
🍃🌸عاشورا درس میدهد که جبهه دشمن با همه تواناییهای ظاهری، بسیار آسیب پذیر است.
🆔 @Agamahmoodreza
🔴استاد رحیم پور ازغدی :
▪️از اولین کسانی که حرکت جهانی #اربعین را در کشور فرهنگسازی کرد حاج علیرضا #پناهیان است.
مطمئنم به سبب این ظلم و ترور شخصیتی که نزدیک اربعین حسینی به ایشان روا شد،هم اجر و قربش بیشتر شد و هم عاقبت به شرّی نصیب کسانی که با بی تقوایی و سفسطه و دروغ تخریبش می کنند.
🆔 @Agamahmoodreza
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
↙️ شهید همت:
هر موقع در مناطق جنگی راه را گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است.!!
💠آیت الله حائری شیرازی:
خدمت کنید.
به خوش نامی دل نبندید.
علی علیه السلام هفتاد سال لعنش می کردند که برای هیچ انسانی این کار را نکردند! هفتاد سال لعن اختیاری! نه زیر شمشیر و ترس.
عمر بن عبد العزیز اعلام کرد که دیگر لعن بس است.
▪️ مردم به او گفتند :
ما نذر داریم. نذر مجرب است!
لعنش که می کنیم، حاجت می گیریم!
ما نذرهایی کرده ایم، نصفش را ادا کرده ایم و نصفش مانده. اجازه بده ما این لعن هایی که نذر داریم را انجام بدهیم، بعد دیگر نذر نمی کنیم. ببینید!
🛑 این است! عالَم این است!
تا صد و پنجاه سال، قبر ایشان اگر آشکار می شد، آتش می زدند! از بین می بردند! صد و پنجاه سال گذشت تا اجازه ی آشکار شدن قبر ایشان داده شد.
خدا می خواهد به اهل عالَم بگوید که این است. اگر علی نزد من عزیز است به این دلیل است.
👈 او می دانست وقتی عمرو بن عبدود را می کُشد، پشت سرش یک خبرهایی است، وقتی عتبه را می کشد پشت سرش با نواده اش چه کار می کنند.
علی علیه السلام می دانست که اینها رئیس می شوند، اخبار آینده در دستش بود. عواقب این کارهایش را می دانست؛ اما به اسم، شهرت و اینکه لعن کنند یا نکنند اعتنا نداشت.
#ما_همه_پناهیانیم
🆔 @Agamahmoodreza
🎥پخش قسمت سیزدهم ملازمان حرم فصل سوم(همسران)
شهید مدافع حرم اکبر شهریاری
امروز پنج شنبه ساعت ۱۸
باز پخش جمعه ساعت ۲:۳۰ بامداد و ۱۵:۳۰
از شبكه افق سيما
🆔 @Agamahmoodreza
💠شهید حسین معز غلامی :
🍃🌸در کفنم یک سربند یا #حسین(ع) و تربت کربلا قرار بدهید.
تا می توانید برای #ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.
هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو #ولایت_فقیه باشید.امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
🆔 @Agamahmoodreza
💠مادر بزرگوار شهید غلامعلی رجبی :
🍃🌸غلامعلی را بعد از شهادتش، چند باری خوابش را دیدم.
آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم: کجایی مادر؟ چه خبر؟
گفت: دارم می روم #کربلا.
هر #شب_جمعه میروم کربلا زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام .
🆔 @Agamahmoodreza
ای کرده ترک جان و سر، آهسته تر.mp3
627.2K
💠 شهید غلامعلی رجبی
ای کرده ترکِ جان و سر ، ای از همه لب تشنه تر آهسته تر آهسته تر...
▪️پ.ن : استاد پناهیان : «واقعاً از حالات رفتار و مداحی های شهید غلامعلی رجبی میشد فهمید از این رابطهای که با اهل بیت ایجاد کرده احساس خوشبختی میکند.»
@Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
💠 با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگا
🍃🌸به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت : تا ببینیم چه میشه.
به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین!
حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته!
تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن.
بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.!!
🍃🌸از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند.
برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان راگفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.
سه چهارنفرشان که دوربین های بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرهازوم می کردند. رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهرهای که از #حاج_قاسم داشتند تطبیق می دادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید. آمریکایی ها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند.
تا اینکه گفتند : زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم.
نفسم بند آمد.😰
خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید می کردم؟!
این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم.
دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاهش نکنم.
قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد.
#ادامه_دارد ...
🆔 @Agamahmoodreza