eitaa logo
' توشـھـیدنمےشـوی
194 دنبال‌کننده
314 عکس
72 ویدیو
0 فایل
﴾﷽﴿ ' اللھم عجل لولیک الفرج ‌「˼شیعه بہ دنیا آمده ایم کہ مؤثر در تحقق ظھور مولا (عج) باشیم . . .」🌿 〖شھیدمحمودرضابیضایۍ〗💚 نام مستعارشھیدِبزرگوار⇩ [حسین نصرتۍ] نامِ کتابِ شھید⇩ [تو شھید نمی شوۍ] 'یادشھداباذکرصلواٺ🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌱مۍ گفت : محمودرضا اومده بود تو خوابم؛ ازش پرسیدم الان کجایے؟! گفت: همراه اصحاب اباعبدالله(؏):).... 💔🌻 🖤 💌 🎈🌦|•°○ @agamAhmoodreza1392 @Agamahmoodreza
🍃🌸شهدا اصرار داشتند هر چه‌ زودتر‌ در بهترین‌ حالت خدا را‌ ملاقات‌ کنند... نبودند اما،ما تازه‌ میخواهیم‌ سعے ڪنیم ! 🌱🌻 ﴿شهید حسین نصرتے﴾ 💔 •°°|۞ @Agamahmoodreza1392 @Agamahmoodreza
🎈☁️ 💠رفقاى هيأتى اش مى گفتند وقت نمى كرد همه ده شب محرم را هيأت بيايد اما شب (ع)، هر طورى بود مى آمد. 🍃🌸 اما دهه محرم اگر تبريز مى آمد با هم بوديم. در يكى از اين دفعات، وسط هيأت كارى پيش آمد، من بلند شدم و رفتم. وقتى برگشتم، اواخر مجلس بود؛ حلقه اى تشكيل شده بود و داشتند شور مى زدند. هم آن وسط بود. حالش اما يكجور خاصى بود و مثل اين بود كه روى هواست و روى زمين سينه نمى زند. حقاً محمودرضا هرچه پيدا كرد، بعد از مسجد، پاى (ع) پيدا كرد. 🌹پ.ن : آسمان نشینِ مهربان؛ امشب محضر ارباب محتاج دعایت هستیم. 🌿🌻|•°° @agamahmoodreza1392 @Agamahmoodreza
🌾نوشته های محمد جواد 🎈 🍃🌸دیر کرده بود باید تا حالا برمیگشت. نگرانش شدیم. محمود گفت من برم دنبالش ببینم کجاست. نگرانی افتاده بود به جونم. جلوی در سالن، کنار تلفن، نشستم زمین. به دیوار تکیه دادم و زانوهام رو تو سینه ام جمع کردم. هِی به ساعت نگاه میکردم و هِی نگرانیم رو قورت میدادم. با صدای تلفن به خودم اومدم نذاشتم یکش، دو بشه. زود گوشی رو برداشتم. سلام.... صدای محمود بود که جواب سلامم رو میداد. پرسیدم از سِدعلی چه خبر؟ محمود با خونسردی گفت: چیزی نیست یه تصادف ریز کرده، پاش شکسته.... چشمم به گوشم فرصت نداد تا حرف محمود تموم بشه... سرم رو به دیوار تکیه دادم اشک، از گوشه چشمم رها شد و به طرف گوشم سُر خورد. با خودم گفتم: ها! حالا چی شده مگه؟ الحمدلله خوبه. زشت بابا خرس گنده. امادست من نبود داشت بی اجازه از چشمم میچکید. پاش.....شکسته.....آخ چقدر درد کشیده.... ساق پام تیر کشید... تو ذهنم تصورش کردم، با پای توی گچ... که وقتی بی هوا میگذاره پاش رو زمین، درد میپیچه به جونش....دردش پیچید به جونم... سعی میکردم خودم رو آروم کنم....خودِ درونم رو، وگرنه که خودِ بیرونم با یه پشت آستین و پاک کردن رد اشک میزون میشد. اما، آروم نشدم....حتی، رد اشکی که پاک کرده بودم هم دوباره رخ نشون داد. 🍃🌸تو حال خودم بودم و خیره به در شیشه ای سالن که محمود وارد قاب در شد. نیم خیز شدم برم طرفش که بگم پس سید چی؟ که پشت سرش سیدعلی هم اومد...با پای خودش...بی گچ. صدای خنده‌شون کل سالن رو پر کرد. با تعجب و خوشحالی گفتم محمود سید که... با همون شیطنت و خنده اش گفت : گذاشتیمت سرِکار! و دوباره به حالم خندید. خودم و جمع و جور کردم و خندیدم. بی خیالِ اینکه تا دو دقیقه پیش آشوب بودم، بیخیال اینکه نباید اینجوری سرِکار میرفتم، بی خیال اشکم... سید خوب بود... محمود میخندید... قلبم تیر کشید اما؛ محمود بود دیگه . 🍃🌸محمودرضا از اون روز دیگه به هیچ خبر بدی امون گریه ندادم. فقط خندیدم... . حتی وقتی خبر تو رو شنیدم.... خندیدم...خندیدم...خندیدم و منتظر بودم که پشت بندش تو زنگ بزنی که صدای خنده‌ت بپیچه تو کاسه سرم که دلم غنج بره با خنده‌ت که بگی، خوب رفتی سرکارا...و بعد بلند بخندی....قربون خنده هات زنگ نزدی ، خندیدم اومدم زیر تابوتت ، خندیدم اومدم تبریز ، خندیدم تنها شدم ، خندیدم تنهام گذاشتی ، خندیدم یکی یکی بچه ها رو بُردی ، خندیدم... . . بعدِ تو من خندیدم.... . . . بعد این همه خنده نمیای دنبالم رفیق؟ قلبم درد میکنه بازوم پام شقیقه ام زیر گلوم... . . . . دردِ تنهایی درونِ استخوان پیچیده‌است شرحِ درد از من مخواه! این داستان پیچیده‌است گفت «دوری» التیام دردهای عاشقی‌ست، نسخه‌ی ما را دلی نامهربان پیچیده‌است... 💌💚 🌻🥀|••°] @agamahmoodreza1392 @bi_to_be_sar_nemishavadd @Barayekosar @Agamahmoodreza
Voice 436.m4a
2.39M
چرا ؟؟ 🍃🌸شهید محمودرضا نام مستعار «حسین نصرتے» را در سپاه برای خود انتخاب نمود تا به گفته خودش برگرفته از نداے «هل من ناصر ینصرنے» مولاے خود (؏) و کنایه از به این ندا بود . 🌱 🌟☁️ |•••؎🎈🌍 @agamahmoodreza1392 @refiegh_shahidam
💚🌱••• تولد محمودرضا مبارڪ کوثر خانممم🌸😍 💛🌺 میشھ با قلب پاڪت از بابا بخواۍ فڪرے بھ حال دلای ما هم کنند؟🥀 :) ↯♡🌱
' توشـھـیدنمےشـوی
خدا خودش دستم را دردست شهدا گذاشت واین رفاقت آغاز شد؛ حالا شهدا شده اند انیس ‌ومونسِ تنهایی ها وه
سلام و نور💚 لحظتون بخیر رفقا دیروز ۲۹ دی ماھ هفتمین سالگرد داداش محمودرضا بوده:))✨🌙🌿 (متاسفانه بخاطر کسالتی که داشتم نتونستم دیروز در خدمتتون باشم،ببخشید کھ دیروز فعالیتی بھ مناسبت سالگرد شھادت شھید نداشتیم) 💚•• دست من گیر که این دست همان است کھ من سال ها از غم هجران تو بر سر زده ام🙂🌿 شھادتت مبارک جوانمرد❤️ شھادت مبارک:)
چشمان شھدا بہ راهی است ڪہ ازخود بہ یادگار گذاشتہ اند، اما چشم ما بـہ روزی است ڪہ با آنان رو برو خواهیم شد...! "شهید محمود رضا بیضایی"♡ 💚 ☘ |.🌺🌻.| @agamahmoodreza1392
🌸 استادعلیرضاپناهیان: ڪم نیستن شھدای مدافع حرمے کہ از عزیزانشون گذشتند... شھید مدافع حرمے از همین جنوب تھران.. وقتے بین رزمنده ها مے رفت هم بہ او مے گفتند از دختر ڪوچولوت جہ خبر؟! مے دونستن بہ دخترش علاقہ داره! دوست داشت خدا بهش دخترے بده و اسمش رو بذاره :)) ازدواج کرد و خدا اون دختر رو به او داد. روزے کہ براے اخرین بار رفتہ بود بهش گفتن: از ڪوثرت چہ خبر! گفتہ بود دیگہ از ڪوثرم سوال نکنید من از عبور کردم ...!:)🥀 معاملہ کردم با خدا... 💚 🎈💛 |•°🌱🌻 @agamahmoodreza1392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱•° اگر سوالی می پرسیدی که معنویت او را آشکار می کرد، تو را با شوخی از سوال دور می کرد و پاسخ نمی داد! تا آخر هم همین طوری بود... هیچ وقت حتی یک بار هم نشد که تظاهری بکند یا قیافه آدم های معنوی را به خودش بگیرد! :) شھید محمودرضا بیضایی🌹 [به روایت برادر بزرگوار] ❤️ |•🌈🌿🌦 @agamahmoodreza1392