eitaa logo
' توشـھـیدنمےشـوی
194 دنبال‌کننده
314 عکس
72 ویدیو
0 فایل
﴾﷽﴿ ' اللھم عجل لولیک الفرج ‌「˼شیعه بہ دنیا آمده ایم کہ مؤثر در تحقق ظھور مولا (عج) باشیم . . .」🌿 〖شھیدمحمودرضابیضایۍ〗💚 نام مستعارشھیدِبزرگوار⇩ [حسین نصرتۍ] نامِ کتابِ شھید⇩ [تو شھید نمی شوۍ] 'یادشھداباذکرصلواٺ🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
#شہیدانہ ما را دخیـلِ سیدہ زینب نوشـــــتہ اند . . .🌿🍃 #شهید_محمود_رضا_بیضایی🌹 باز پنجشنبه‌ و یاد شهدا با #صلوات او با سپاهے از #شهیدان خواهد آمد.🕊❤️ |.🌸💞.| @agamahmoodreza1392
⇦[مدافعان‌عشقΓ♡ خیلے ها ڪربـلا نرفتہ ڪربلایےِ شدند...  ، اربعین سال ۹۲ مے‌خواست برود ڪربلا. مشکلے برایش پیش آمد ، به هر دلیلے در نهایت نه برای من، نه برای محمودرضا جور نشد که برویم.  محمودرضا بیست و هفت روز بعد از اربعین، در روز میلاد پیامبر اعظم (ص) از قاسمیه‌ سوریه به دیدار سالار شهیدان (ع) رفت . مجلس ختمش بود ڪه یڪی از پاےِ منبر بلند شد آمد توے گوشم گفت: مداح می‌پرسد محمودرضا ڪربلا رفته؟ جا خوردم. ماندم چه بگویم. گفتم: نه نرفته بود.! وقتی آن شخص رفت،یاد جمله سید شهیدان اهل قلم افتادم ڪه در پایان‌بندے برنامه «حزب الله» از مجموعه روایت فتح، با آن صداے معطر می‌گوید: بسیجی عاشق ڪربلاست و ڪربلا را تو مپندار که شهرے است در میان شهرها و نامے است در میان نامها؛ نه، ڪربلا حرم حق است و هیچ‌ڪس را جز یاران امام حسین (ع) راهے به سوے حقیقت نیست راوی:احمد رضا بیضایے برادر شهید   ♥ 🖤@agamahmoodreza1392🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃﷽♥️ بوی پیراهن خونین ڪسی می آید💔🙂... بوی انفجار مین... بوی خون از لباس رزمنده ، بوی ترکش ، بوی زخم ، بوی شکستن استخوان...بوی... یاحسین... 💔.| 🕊.| 💚✨ @agamahmoodreza1392
🌷🍃🌷🍃🌷 ...🌹🕊روی کمدش این جمله از (مدظله‌العالی) را با فونت تایپ کرده و چسبانده بود: "در هرجا که قرار گرفته‌اید، همان‌ جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهٔ کارها به شما متوجه است." نشر با ذکر 🌹 @agamahmoodreza1392
⚘﷽⚘ از شهیدان مانده تنها جامه ای .... نام و امضا و وصیت‌نامه ای.... گر وصیتنامه ها را خوانده ایم.... پس چرا بین دوراهی مانده ایم؟! ʝơıŋ➘ ♡@agamahmoodreza1392
🌿شهادتش، مزد پر کاریش بود و با شهادتش   «  الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا  »  را ثابت کرد. 🌻 روزهایی که تهران با او بودم شاهد بودم که چطور دو شب متوالی را نمی‌خوابد یا خوابش از دو – سه ساعت بیشتر تجاوز نمی‌کند. تماسهای کاریش شبها گاهی تا ۲ صبح طول می کشید و از صبح خیلی زود هم شروع به زنگ زدن به نفرات مختلف برای هماهنگی کارهای آنروز میکرد. چشمهای همیشه سرخ و تن همیشه خسته‌اش بارزترین خصوصیتش بود. دفعه قبل که بعد از شهادت شهید محمد حسین مرادی برگشته بود کمردرد شدیدی داشت و نمی‌توانست رانندگی کند. می‌گفت آنطرف برای این کمردرد رفتم دکتر، مسکنی زد که گفت این فیل را از پا می‌اندازد ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد. با همین کمردرد هم سفر آخر را رفت... روزی هم که شهید شد، از دو شب قبل بیدار بود. توی اتاقش پوستری از حاج همت روی کمد لباسهایش زده بود که این جمله حاج همت روی آن به چشم می‌خورد: «با خدای خود پیمان بسته‌ام که در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم»🌺 و از این لحاظ به حاج همت اقتدا کرده بود. 🕊