💕|•°|🍃:
میخوانیم با هم زیارت نامه شهدا را😍...🙏🌺🌱
📝🍃زیارت نامه شهدا..💜
📖اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم...😌🤲🌿💕
♥️🌿 「˼#معرفے_نامہ...😇🦋」
معرفے مختصر شھيد مدافع حـــرم
#محمودرٰضا_بیضایۍ♡』🌈🌟
ـــــــــــــــ••❤️♡🌸•• ـــــــــــــــ
تاريخ تولد🎉: 18/9/1360
محل تولد🎈: تبریـز
نام کتابِ شھید📒:تو شھید نمۍ شوے(نام کتاب برگفتہ از یڪے از خاطرات شھید به قلم برادر بزرگوارشان)
وضعيت تأهل: متأهل
🦋ازدواج:
به دلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانوادهای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد.💕😍😊
💕💫فرزند: یک فرزند به نام''ڪوثر'' خانم♡ 😍👧🌈
تحصیل و عضویت در سپاه💓🌱:
📚📖در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند.
بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علۍ ﴿ع﴾سپاھ شد. او نام مستعار
🌸••|«حسین نصرتی»|••🌸 را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای☘️ «هل من ناصر ینصرنۍ» مولای خود حسین بن علے ﴿؏﴾ و ڪنایہ از لبیڪ به این ندا بود.🌿
ـــــــــــــــ••🧡🌺••ـــــــــــــــ
✨ 🍃اعزام به سوريہ:
با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانھ عازم سوریه شد.
📆شہادت در تاريخ: ۲۹ دی ماه سالـــ۱۳۹۲❤️🥀
محل شہادت: سوريہ، منطقه( قاسمیہ) در جنوب شرقۍ دمشق🍁🌿
محل دفن: گلزار شہدای تبریز 🥀☘️
ـــــــــــــــ••💚••ـــــــــــــــ
☔️صفات بارز اخلاقۍ❤️:
پرڪاری و ڪم خوابۍ ، مہربان، خیلۍ به امام حسین ارادت داشت، روزنامه خوان حرفه اۍ، محمود رضا عاشق امام زمان ﴿عج﴾ و منتظر واقعۍ و زمینهساز حقیقۍ ظہور😍😇🌌
ـــــــــــــــ••💙••ـــــــــــــــ
🎈علايق شہید بزرگوار ♡
: ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت😍🥋 و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبہ بینالمللۍ در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد🎖🥇. ⚽️فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و به دنبال تعقیب حرفهای این ورزش بود که به خاطر پرداختن به درس از پیگیرۍ آن منصرف شد.📚📖
ـــــــــــــــ••💜••ـــــــــــــــ
📝🌱|•°قسمتۍ از وصيت نامہ شہيد:
...❤️باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً🍃☘️✨
☁️💛 پست هاے خاطرات شھید را با هشتگ زیر دنبال ڪنید:)⇩
#براے_داداش_محمودرضا🌱
#شھید_بیضایۍ
#صلوات
♡↯♥|••
@agamahmoodreza1392
💕❤️🌟
#براے_داداش_محمودرضا😍🎈
|#قسمت_اولـ1⃣💕|
|○•هدیہ عروسے🌟○•|
🍃احمدرضا بیضائی
🌷 مراسم عقد من بود.
۴ دیماه ۸۲. محمودرضا آن روزها تازه رفته بود تهران، دانشکده افسری. 🚶برای مراسم من خودش را رسانده بود تبریز. آمد توی اتاق عقد. یک جعبه کوچک سکه هم که یک ربع سکه توی آن بود گرفته بود توی مشتش🎁. یعنی جعبه را داده بودند که بگیرد توی مشتش! پولش کجا بود برای ما سکه بگیرد؟🤔😦 سرش پایین بود ولی نیشش تا بناگوش باز بود.😁😄خیلی ناشیانه آمد جلو و نمی دانست چکار باید بکند. پیدا بود که هیچکدام از خواهرها هم توجیهش نکرده بودند. همینطور که نیشش باز بود😄 و سرش پایین، جعبه توی مشتش را دراز کرد سمت عروس🎁. هدیه که دریافت شد، انگار مأموریتش تمام شده بود. برگشت سمت من و روبوسی کردیم.😊 با توضیحات اطرافیان فهمید که باید بایستد کنار عروس و داماد و یک عکس یادگاری برای آلبوم عکس بگیرد.📸 ایستاد و نیشش همچنان باز بود.😃 عکسها را که گرفتیم، انگار از قفس رها شده بود، رفت که رفت! «ان شاء الله عروسی خودت...» مجال نشد حتی این را بگویم تا برود🙃. و مجال نشد متلک هایی را که سر زبانش بود بارم کند و برود.🙃🙂🍃
@agamahmoodreza1392
جادهےزندڱےام...
بدجور به پیـچ وخم افتاده!😔😭
💔دلم محتاج نیمنگاهــےازشماست؛
اے" #شهیـد"...🕊❣🌿
اجابت ڪن دل خستهامرا...
#اللهمالرزقناشهادتـــ💔
#شهید_محمودࢪۻا_بیۻایے😍🍃
@agamahmoodreza1392
~💌•♡قࢪاࢪ امشبمـــ😍ــون ﴿۵﴾صلوات
برای ظہور و سلامتے آقا امامـ زمان﴿عج﴾
به نیابت داداشـــــ محمودࢪۻا 😍🍃💓
یادتـــــون نره ها😉😇🦋
@agamahmoodreza1392
May 11
•••
شبـــ قدر شبۍ ڪه بایـد به یـاد روۍ محبوبـــ عزیز آن یـار پنهان رخسار ، بادردمندۍ هاے عاشقانہ نالید و دیدار او را از خداۍ طلبید
#شبقدر 🖤😔
@agamahmoodreza1392
#حدیث🍃💕
|امام صادق ع|♡
مقدّرات در شب نوزدهم تعییـن،
در شب بیست و یڪم تأییـد،
و در شب بیست و سوم رمضـان
امضا مےشود...
•{الڪافے،ج۴،ص۱۵۹}•
@agamahmoodreza1392
🍀🌸میگفت چشمان #شهدا
به راهـے است ڪہ
ازخود به یادگار گذاشته اند،
اما چشم ما
بـه #روزى است ڪه با
آنان رو بروخواهیم شد.
دعائـے...🙏
تا ڪه شرمنده نباشیم😔😢
#شهید_محمودرضا_بیضایی🍃🌟
|.🦋.|@agamahmoodreza1392
|●○•°🌤🌸🌼○●•°|
💠🌈💫
#براے_داداش_محمودرضا🎈💌
|#قڛمـــت_دومـ2⃣🍃♡❤️|
|○●خواب رو به قبله😍😊🦋●○|
✨ٵحݦد رضٵ بیضایۍ(برادر شہید):
🌷محمودࢪضا همیشہ رو به قبله می خوابید😊قبله خونه پدری ما کمی متمایل به راستہ؛ محمودرضا رختخوابشو رو به قبله (متمایل به راست)پهن میکرد و می خوابیـــــد.خیلی وقتها مادر از این کار دلگیر میشد و تذکر می داد اینطور نخوابه اما محمودࢪضا بهت کارش ادامھ میداد
|🍃🌟🌸🦋💚|
|#دݪانھ💕🦋🌟|
-
الهے..
اگر مـٰن بنده نیسٺم،
|ٺو| کہ مولاےِ من هستے..🍃♥️
-
-
📿
🌙| #خـداے_مـن
@agamahmoodreza1392
#براے_داداش_محمودرضا😍😌😇
#قسمتـ_سومــــ3⃣ـ💝🌴
|○•لبیڪ یا زینبـ❤️💕•°|
✨دکتر احمدرضا بیضائی :
🌷محمودࢪضا، لپ تاپش را روشن کرد💻و عکسهایی که با دوربین کوچکش📸 _ دقایقی بعد از اصابت تیرها _ بالای سر شهید محمد حسین مرادی گرفته بود را نشان داد. 🍃💫
پهلویش دو تا تیر خورده بود.😔
دکمههای پیراهنش را باز کرده بودند و خون پهلویش، زیرپیراهن سفیدش را رنگین کرده بود.😥😭
چشمها را روی هم فشار داده بود و آثار درد در چهره مردانھ و غیورش پیدا بود.
پرسیدم؛ چیزی هم میگفت اینجا؟!😥🤔
گفت: تا نفس داشت گفت:
"لبیک یا زینب"...😭😍😞
#شهیدمحمودرضابیضایے 🦋💚
✨
@agamahmoodreza1392●○•°
|🌈☁️☔️🌿|
🍃🌼حاج حسيڹ یڪتا مے گفت:"
در عالݦـــــ رویا
به شہید گفتݦ
چرا برای ما دعا نمے کنید کہ
شہید بشیݦ😓
شہیڊ گفت:" ما دعا مے کنیم;براتون هݦ
|شہادتـ💚|می نویسنڍ
....ولے گناھ مے کنیڊ
پاڪ مے ۺہ😓😔😞
#چنڊ_دقیقہ_پاے_درس_استاد
#حاجـ_حسیڹ_یڪتا
○•💕💛🌟🌏●○
#براے_داداش_محمودرضا🤗😍
قسمـــت چهارݥـ4⃣
|•°هشتـــــ صبح🌖○•|
🌸🍃رفیق شہید:
💠آشناییمون اتفاقے بود☺️ مثل همہ بچه ها تو بازی کودکانہ🚲🚴... تو صف سرسره🙃...سن و سالمون خیلی کم بود چهار یاپنج سال😊... همسایه مان بود... طبیعت همسایگی هم همین بود که چهره هم رو هرروز ببینیم و😇.... خندھ 😁و بعد توپ پلاستیکی و فوتبالـ⚽️... سال اول ابتدایے شدیم همکلاس😍 بین اونهمه همکلاسی غریبھ😕... خوب محمودࢪضا همه چیزم بود😍☺️ یادش بخیر🍃🌟ساعت پنج شش عصر دیگہ مشقامون تموم شدھ بود📝✏️.. ازپنجره خونمون رو که نگاه میکردم🖼... میدیدم نشسته جلوی سکوی پارک😊...عاشق استقلال بود💙 یه لباس ابی استقلال گرفته بود👕 با چه ذوقی تنش میکرد.😍😄 اون میشد استقلال💙 من پیروزی❤️💥 ...
تابستون هم که میشد🌞⚡️ دیگه همه چی تعطیل بود... فوتبال و فوتبال و فوتبال⚽️⚽️...
هرروز هشت صبح آیفون خونمون زنگ میزد😊...
مهدی؛من پایینم! یادش بخیر اول صبحی... صدای همسایه رو.درمیاوردیم الان که یادش می افتم بغض میکنم😔....
بار اخر که باهم حرف زدیم😞 دقیقا این جمله رو پشت تلفن بهم گفت... مهدی هشت صبح یادته😭😓💔... بعد قهقه زد و گفت واقعا یادش بخیر چه روزهایی بود🙃💞💕
#شهیدمحمودرضابیضایے ✨
|.🌙.|
@agamahmoodreza
#حدێٽٵنہ 😇🤗
حدیݑ دوݥـ🌼🌹🌿
💚رسول اللھ{ﷺ}:
آیا شما را به دردتان و دوایتان خبر ندهمـ؟
درد شما #گناهان است و دوای شما #استغفار☝🌿
(📚 کنزالعمال، ج۱، ص۴۷۹ )
|🍃🥀🍁|
#یک_گناه_کمتر_ظهور_نزدیکتر
|.💫☘🌱.|
@agamahmoodreza1392
#حدیݑانہ
حدیث سوݥـ😍🌟
🌸🍃امام على {؏} :
ثَوابُ الاخِرَة ینسی مَشَقَّة الدُّنیا.
پاداش آخرت، رنج و سختی دنیا را از یاد می برد😇😊
|🦋🌟☔️🌝|
#دنیاے_فانے
#جہاڹ_آخرݓ
[شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج7 ، ص141]
°•|📜🍃|•●○
ذڪࢪ ࢪوز دوۺنݕہ♥️📿
یٰا قٰاضے اݪْحٰاجٰاتْ؛ اے ݕࢪآوࢪدهڪنندهے حاجاټ
۱۰۰ݦࢪتبھ🤗🌟
🌈🦋🌸🌱|•° @agamahmoodreza1392🌙🌱
May 11
#تلنگرانه⚡️
میگم:آخه این مدل لباس؟👖
میگه:همه می پوشن😕
میگم:این جور حرف زدن؟
میگه:همه همینجوری حرف می زنن.😕
میگم:غیبت؟😮
میگه:همه می کنند!😕
تاوانِ گناهات رو چی؟🙃
اونو فقط خودت پس میدی😉⚡️
@agamahmoodreza1392
#خاطࢪات_شہدا😍🌟
خاطرهـــــ1⃣
هر روز توي مريوان،همه را راه ميانداخت؛هرکس با سلاح سازماني خودش. از کوه ميرفتيم بالا.🗻🏔 بعد بايد از آن بالا روي برف ها سر ميخورديم پايين.⛄️😄
اين آموزشمان بود. پايين که ميرسيديم، خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف ميکرد.😋 خسته نباشيد ميگفت.
خرما تعارفم کرد.گفتم«مرسي.»🙂
گفت«چي گفتي؟»🤔
ـ گفتم مرسي.😊
ظرف خرما را داد دست يکي ديگر.گفت«بخيز.»😯
هفت ـ هشت متر سينه خيز برد.
گفت«آخرين دفعهت باشه که اين کلمه رو ميگي.»👌🌿☘
#حاج_احمد_متوسلیان
|🌹🌛☔️|
@agamahmoodreza1392
#تلنگـــــ👇ــر
🌸آیت اللہ مجتهدے تهرانے(ره):
🔺🍃عیب ڪار ما همین است ،
ما خودمان را ڪسے مےدانیم ،
بہ صفتمان،بہ علممان،
بہ ریاستمان، مےنازیم و خود را
شخصیتے مےبینیم
🌟🌟🌟
#شیخ نخودڪے فرمودند:
خود را ڪسے ندان!😊
#چند_دقیقہ_پاے_درس_استاد😉
|.🦋.|
@agamahmoodreza1392
#براے_ڪوثر🌼🌺
پدرم یار تفنگہ🍃
پدرم رفتہ بجنگہ💫
رفته آزادے بیارھ
همه جا لاله بکارھ🌷🌸
پدرم می گفت که دیوے
توسیاهے در کمینہ🌪
اون نمی خواد که انساڹ
ࢪنگ آزادی ببینہ⚡️
💛🌈کوثر بانو،نازدانہ شہید محمودرضا بیضائے😍😘
@agamahmoodrrza1392
🍃 #براے_داداش_محمودرضا 😍🌟
|قسمـ پنجݦـــــ🦋5⃣|
#چراݟ_هاے_حرمـ🌼•
💫احمدرضا بیضائی
🌷☘تاسوعای سال ۹۲ که منطقه سیدھ زینب(س)آزاد شد، شب پشت تلفن میگفت :
از امشب چراغهای حرمو شبا روشن میکنیم.😍🎇🎆
میگفت : چراغها قبلا شبا خاموش میشد تا با خمپاره نزنن.یکی از همسنگراش بعد از شهادتش سرخاکش گریہ میکرد 😔😭
میگفت:خوش بحالت محمود،حضرت زینب سلام الله میاد چراغ قبرتو روشن میکنه😔😇💕 ...
@agamahmoodreza1392