🌸شب قدری که شهادت به ارمغان آورد🌸
🌷شهید محمودرضا بیضائی متولد سال 1360 در تبریز بود.
بعد از اتمام سربازی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در بهمن ماه سال 82 برای گذراندن دوره افسری وارد دانشکده افسری امام علی (ع) شد.
آغاز جنگ سوریه از سال 1390 برای دفاع از حرم اهل بیت و یاری رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی به سوریه رفت
پس از 2 سال حضور در جبهه سوریه 29 دی ماه سال 92 در اثر #اصابت_ترکش_تله_انفجاری به سر و سینه به شهادت رسید🥀
🌷او میگفت : شهادت مزد کسانی است که؛
در راه خدا پُرکارند✨
میگفت :شهادت هرکسی دست خودش است. هرکسی خودش انتخاب می کند که شهید بشود
میگفت : باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً💕❤
🌷این جمله آخر را #شب_قدر گفته بود
و گفته بود امشب باید انتخاب کنیم به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولیّ خدا شریک باشیم🍃
آخرین بار هم گفت از کوثر(دخترش) بُریدم😔
🌷آقا محمودرضا، وقتی خواست برای خودش اسم انتخاب کند گفت💞حسین نصرتی💞
تنَش را در راه خدا فرسوده کرد،
چشمهایش گواه بیخوابی همیشگیاش بود.
در شب تاسوعا، در آزادسازی زینبیه عباس بیبی بودن را به رخ دنیا کشید.
🌱شب قدر انتخاب کرد که شهید بشود.🌱
از کوثرش که بُرید، روز میلاد رحمت للعالمین، در فوران رحمت الهی غرق شد، به راه رضای محمود الهی رفت، به معراج رفت، شهید شد.🥀
http://dnws.ir/320665
🆔 @Agamahmoodreza
💕|•°|🍃:
میخوانیم با هم زیارت نامه شهدا را😍...🙏🌺🌱
📝🍃زیارت نامه شهدا..💜
📖اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم...😌🤲🌿💕
♥️🌿 「˼#معرفے_نامہ...😇🦋」
معرفے مختصر شھيد مدافع حـــرم
#محمودرٰضا_بیضایۍ♡』🌈🌟
ـــــــــــــــ••❤️♡🌸•• ـــــــــــــــ
تاريخ تولد🎉: 18/9/1360
محل تولد🎈: تبریـز
نام کتابِ شھید📒:تو شھید نمۍ شوے(نام کتاب برگفتہ از یڪے از خاطرات شھید به قلم برادر بزرگوارشان)
وضعيت تأهل: متأهل
🦋ازدواج:
به دلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانوادهای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد.💕😍😊
💕💫فرزند: یک فرزند به نام''ڪوثر'' خانم♡ 😍👧🌈
تحصیل و عضویت در سپاه💓🌱:
📚📖در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند.
بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علۍ ﴿ع﴾سپاھ شد. او نام مستعار
🌸••|«حسین نصرتی»|••🌸 را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای☘️ «هل من ناصر ینصرنۍ» مولای خود حسین بن علے ﴿؏﴾ و ڪنایہ از لبیڪ به این ندا بود.🌿
ـــــــــــــــ••🧡🌺••ـــــــــــــــ
✨ 🍃اعزام به سوريہ:
با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانھ عازم سوریه شد.
📆شہادت در تاريخ: ۲۹ دی ماه سالـــ۱۳۹۲❤️🥀
محل شہادت: سوريہ، منطقه( قاسمیہ) در جنوب شرقۍ دمشق🍁🌿
محل دفن: گلزار شہدای تبریز 🥀☘️
ـــــــــــــــ••💚••ـــــــــــــــ
☔️صفات بارز اخلاقۍ❤️:
پرڪاری و ڪم خوابۍ ، مہربان، خیلۍ به امام حسین ارادت داشت، روزنامه خوان حرفه اۍ، محمود رضا عاشق امام زمان ﴿عج﴾ و منتظر واقعۍ و زمینهساز حقیقۍ ظہور😍😇🌌
ـــــــــــــــ••💙••ـــــــــــــــ
🎈علايق شہید بزرگوار ♡
: ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت😍🥋 و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبہ بینالمللۍ در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد🎖🥇. ⚽️فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و به دنبال تعقیب حرفهای این ورزش بود که به خاطر پرداختن به درس از پیگیرۍ آن منصرف شد.📚📖
ـــــــــــــــ••💜••ـــــــــــــــ
📝🌱|•°قسمتۍ از وصيت نامہ شہيد:
...❤️باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً🍃☘️✨
☁️💛 پست هاے خاطرات شھید را با هشتگ زیر دنبال ڪنید:)⇩
#براے_داداش_محمودرضا🌱
#شھید_بیضایۍ
#صلوات
♡↯♥|••
@agamahmoodreza1392
💕❤️🌟
#براے_داداش_محمودرضا😍🎈
|#قسمت_اولـ1⃣💕|
|○•هدیہ عروسے🌟○•|
🍃احمدرضا بیضائی
🌷 مراسم عقد من بود.
۴ دیماه ۸۲. محمودرضا آن روزها تازه رفته بود تهران، دانشکده افسری. 🚶برای مراسم من خودش را رسانده بود تبریز. آمد توی اتاق عقد. یک جعبه کوچک سکه هم که یک ربع سکه توی آن بود گرفته بود توی مشتش🎁. یعنی جعبه را داده بودند که بگیرد توی مشتش! پولش کجا بود برای ما سکه بگیرد؟🤔😦 سرش پایین بود ولی نیشش تا بناگوش باز بود.😁😄خیلی ناشیانه آمد جلو و نمی دانست چکار باید بکند. پیدا بود که هیچکدام از خواهرها هم توجیهش نکرده بودند. همینطور که نیشش باز بود😄 و سرش پایین، جعبه توی مشتش را دراز کرد سمت عروس🎁. هدیه که دریافت شد، انگار مأموریتش تمام شده بود. برگشت سمت من و روبوسی کردیم.😊 با توضیحات اطرافیان فهمید که باید بایستد کنار عروس و داماد و یک عکس یادگاری برای آلبوم عکس بگیرد.📸 ایستاد و نیشش همچنان باز بود.😃 عکسها را که گرفتیم، انگار از قفس رها شده بود، رفت که رفت! «ان شاء الله عروسی خودت...» مجال نشد حتی این را بگویم تا برود🙃. و مجال نشد متلک هایی را که سر زبانش بود بارم کند و برود.🙃🙂🍃
@agamahmoodreza1392
جادهےزندڱےام...
بدجور به پیـچ وخم افتاده!😔😭
💔دلم محتاج نیمنگاهــےازشماست؛
اے" #شهیـد"...🕊❣🌿
اجابت ڪن دل خستهامرا...
#اللهمالرزقناشهادتـــ💔
#شهید_محمودࢪۻا_بیۻایے😍🍃
@agamahmoodreza1392