eitaa logo
[کشتیِ‌کاپیتان‌آگاتا]
31 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
117 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از این لباس کلاسیکا
اون کسی که رمان مینویسه لطفا عضو کابین بشه تا بهش بگم چیکار کنه
[کشتیِ‌کاپیتان‌آگاتا]
آبراهام و جسبر رو به روی هم ایستاده بودند باد شدیدی می وزید و نشانگر طوفان بود جسبر آرام گفت : بیخی
هوا تاریک بود و باد شدید تر شده بود مالی به خون های ریخته شده روی یونیفرمش نگاه میکرد اما حتی یک کلمه هم حرف نمیزد جسد جسبر گوشه ای افتاده بود آبراهام هم روی عرشه با برنارد حرف میزد ناگهان جسبر از جای خود بلند شد مالی اورا دید و میخواست جیغی بکشد جسبر انگشتش را کنار بینی اش گذاشت و گفت: هیسسسسس کاری باهات ندارم فقط به آبراهام بگو برمیگردم در همان لحظه جسبر خودش را به دریا پرت کرد و به اعماق دریا فرو رفت مالی ترسیده بود با خودش فکر میکرد شاید نباید هیچ وقت به دنبال پدر می رفت و پیش هانا ، تنها دوستش می ماند اشک های مالی جاری شد اما در میان طوفان پیدا نبود مو هایش در باد می رقصیدند و چشمان آبی اش هر لحظه روشن تر می شد برنارد نزدیک مالی شد مالی نیم نگاهی به او انداخت برنارد به دیواره ای تکیه داد و آرام گفت : به این وضعیت عادت میکنی هممم...میدونی منم تازه وارد دریانوردی شدم و خب این سخت ترین تجربه ای بود که داشتم مالی نگاه بی روحی به برنارد انداخت برنارد کلاه سه گوشش را جابه جا کرد و گفت : به هر حال الان داریم میریم به ی جزیره تا استراحت کنیم مالی سعی کرد لبخند بزند اما حس عجیبی داشت و نمیتوانست هیچ واکنشی نشان دهد آبراهام از عرشه پایین آمد و داد زد :پس اون لاشخور لعنتی کجاست ؟ _اون خودشو انداخت تو آب و ....و گفت بعد بر میگرده چشمان آبراهام از وحشت پر شد اما نگذاشت کسی ترسش را ببیند برای همین سریع به عرشه رفت و به دریای طوفانی بی کران نگاه کرد میتوانست حدس بزند جسبر، گرگ زخم خورده تا چه حد اعصبانی است
[کشتیِ‌کاپیتان‌آگاتا]
History and geography are the best lessons I have come across