eitaa logo
عقاید8نظام قدیم-اکبری
6 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان این سوالات را با دقت مطالعه فرمایند. سوالات تشریحی (نه تستی)از این سوالات است.👆👆👆
جلسه ۱۱ - 03/7/1 یکشنبه . رد الثانی : در آیه ۶۶ سوره مائده ، قرآن کریم گروهی از اهل کتاب را که آیات خدا را در دل شب و در حالی که به سجده رفته اند می خوانند و به خدای متعال و روز باز پسین ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و به خوبی‌ها می شتابند، گروهی از اهل کتاب را که این کار ها را می کنند ( امت ) می نامد . چگونه می توان پذیرفت که این گروه از مسیحیان و یهودیان با هم دیگر ترکیب شده و اتحاد یافته اند و حال آنکه در چهارسوی عالم پراکند اند و فقط نه در امور و شئون زندگی اشتراک و ارتباط ندارند بلکه از وجود همدیگر بی خبرند . حق این است که چیزی که مجوز امت دانستن این انسان هاست فقط همان وحدتی است که در ایمان ، عقائد ، اخلاقی و اعمال خود دارند . که آن نیز وحدتی است مفهومی و نوعی نه وجودی و شخصی نه اینکه روح یا صورت جدیدی همه‌شان را مسخر خود کرده باشد. استدلال دوم در آیه ۱۰۸ سوره انعام می‌خوانیم : ( کذلک زینا لکل امت عملهم ) ( بدین سان برای هر امتی کارشان را بیاراستیم) اینکه شعور، فهم، ادراک، طرز تفکر و معیارهای داوری هر امت، واحد و مخصوص به همان امت است هر امتی مزاج حقوقی و اخلاقی و زیبایی شناختی خاص خود دارد و مثلاً بسا کاری که در دیده امتی زیباست، به چشم امتی دیگر زشت است. اینکه اعمال هر امتی برای خود همان امت مزین و آراسته است یعنی هر امتی ذوق و سلیقه مخصوص به خود را دارد دلیل وجود حقیقی دانستن آن است. ردیه : رد اول : این است که در آیه مذکور (۱۰۸ انعام) ضمیر (هم) به امت برگشته است نه ضمیر (ها) رد دوم : به عقیده ما از این مقدمه درست که هر امتی آنچه را می‌کند زیبا و خوب می‌پردازد و می‌بیند فقط می‌توان به این نتیجه رسید که در میان اعضای هر امتی فعل و انفعال و تاثیر و تاثُّر های متقابل وجود دارد. اینکه همه اعضای این امت ارزش‌های حقوقی ، اخلاقی و زیبایی شناختی کمابیش یکسانی را می‌پذیرند . بدین سبب است که همگی تعلیم و تربیت‌های همانندی می‌یابند و هر یک از آنان از سایرین تقلید می‌کنند ولکن این کشش و واکنش‌ها، تلقین پذیری‌ها و تقلیدها هرگز موجب نمی‌شود که افراد انسانی در هم ادغام شوند و موجودی حقیقی و واحد به نام امت پدید آورند. جلسه ۱۲ - ۰۳/۷/۲ دوشنبه بخش چهارم مباحث گذشته راجع به مباحث فلسفی و عقلی و مبنایی بود که به حوزه ی( فلسفی ) علوم اجتماعی تعلق داشت مباحث آتی راجع به قلمرو، جامعه شناسی می باشد. یکی از مباحث مهم جامعه شناسی، (ارتباط فرد و جامعه ) است که شامل مسائلی از اینگونه مي شود: جامعه چه تاثیری در تکوین و تقیید شخصیت فرد دارد؟ میزان این تاثیز تا چه حد است ؟ آیا فرد به کلی متاثر از جامعه و تابع آن است یا نسبت به آن استقلالی نیز دارد ؟ آیا فرد در پیدایش و تحول جامع هم تاثیری دارد ؟ اگر بله ،مقدار و اهمیت این تاثیر چه اندازه است ؟ آیا تاثیر جامعه در فرد بیشتر است یا تاثیر فرد در جامعه ؟ آیا انسان است که جامعه و تاریخ را می‌سازد یا جامعه و تاریخ، انسان را؟ مقتضای آرا و نظریاتی از این قبیل که جامعه وجود ، وحدت و شخصیتی حقیقی و مستقل از افراد دارد ، جامعه روحی واحد و جداگانه دارد ، افراد انسانی در حکم یاخته‌ها و اعضایی هستند که پیکر جامعه را می‌سازند و ماهیت انسانی انسان در ظرف جامعه و زندگی اجتماع تحقق می‌یابد این است که انسان ، که چیزی جز حیوانی اجتماعی نیست فرآورده جامعه است . همانگونه که یاخته‌ها و اعضای بدن آدمی هویت مستقلی ندارند‌، فرد هم هویت مستقلی ندارد بلکه وابسته و تابع جامع است و همه آنچه را به عنوان یک انسان دارد از آن جامعه دریافت کرده است .(مگر آنچه به جنبه فیزیک و زیستی او مربوط می‌شود ). ولی ما که قائل به اصالت فرد هستیم معتقدیم که فرد است که با هم زیستی و همکاری با دیگر افراد ، جامعه را پدید می‌آورد و تبدلات و تحولات آن را اعم از خوب و بد و مطلوب و غیرمطلوب موجب می‌شود. در عین حال چون فردی که از سایر افراد کمابیش تاثیر می‌پذیرد، می‌توان از تاثیر جامعه در فرد دم زد. از آنجا که جامعه وجود ، وحدت و شخصیت حقیقی ندارد و چیزی نیست بیش از یک مفهوم اعتباری که از وجود افراد انسانی و ارتباطات و مناسبات آن انتزاع می‌گردد، تاثیر جامع در فرد فقط به معنای تاثیر اکثریت افراد جامعه در فرد یا افراد خاص خواهد بود.