🔰هنوز سر سفره بچههای جنگ هستیم
صبح چهارشنبه گذشته پس از رأی سه ساله مجلس به لایحه عفاف و حجاب توفیق دیدار مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی برایم حاصل شد که جلسه محضرشان همه پیرامون دفاع مقدس، شهدا ایثارگران و... بود.
بیانات حضرت آقا دام ظله چه دقیق، کاربردی و راهگشا برای جوانان و نسل امروز بود. اصلا دفاع از که، با چه، چرا و چگونه؟
عمده دریافت آن مجلس با عظمت خدمت مقام ولایت این بود که تا ورود نکردیم از استعدادهای خود هم بی خبر بودیم. در این هشت سال درگیری، اول خود را شناختیم، استعدادهای نهفته مون بیرون زد؛ ظلم فاحش و بیرحمانه دشمن نیز خود را نشان داد؛ صداقت و پاکیهای باورنکردنی جمع مردم کوچه و بازار خود را نشان داد؛ دین و دینباوری چنان خود را نشان داد که هنوز لذت لحظاتش در زندگی بسیاری از بچهها ظهور و بروز دارد.
هنوز از آن رشادتها، غیرت دینیها، صلابتها و حمیتها دشمن امروز هم حساب کار خود را کرده و میکند. ما هنوز سر سفره بچههای جنگ و اقتدار آن زمانیم.
فرمان امروز امام قدس سره عملیات موفق فردای ما بود؛ بستان، خرمشهر، آبادان... حصرش شکسته شود و یا آزاد شود و شد.
عجیب بود که کاری نشد، نمیدانم، نمیتوانم و... نداشتیم. لطف پیوسته الهی و آن سنت باقیهاش که فرمود: ان تنصر الله ینصرکم، و یثبت اقدامکم را پیوسته میدیدیم و میبینیم.
مرتضی آقاتهرانی
اول مهر ۱۴۰۲
#مرتضی_آقاتهرانی
#دفاع_مقدس
@AGHATEHRANI_IR
هفته دفاع مقدس گرامی باد
امنیت امروزمان را مدیون این عزیزان هستیم
✅ #امنیت اتفاقی نیست
ٰ🔴ﺁﻣـــﺎﺭ ﮐــﻠﯽ از دفاع مقدس:
🔸ﺗﻌﺪﺍﺩ ۲۱۳۲۵۵ ﻧﻔــﺮ شهید ﮐﻪ ﺷــﺎﻣﻞ ۱۵۵۰۸۱ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ، ۱۶۱۵۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﻤﻼﺕ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ، ۱۱۸۱۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ۹۸۸۹ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
🔸ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ۱۲ ﻟﺸﮕﺮ ﺯﺭﻫﯽ، ﻣﮑﺎﻧﯿﺰﻩ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻭ ۳۶ ﺗﯿﭗ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ۳ ﻣﺤﻮﺭ (ﺟﻨﻮﺑﯽ؛ ﻣﯿﺎﻧﯽ؛ ﺷﻤﺎﻟﯽ) ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
🔸ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ، ۵۴۰۰ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﺎﻧﮓ، ۴۰۰ ﻗﺒﻀﻪ ﺗﻮﭖ ﺿﺪﻫﻮﺍﺋﯽ، ۳۶۶ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ، ۴۰۰ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻠﯽ ﮐﻮﭘﺘﺮ، ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
🔸ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮﻫﺰﯾﻨﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ( ۵ /۱ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ، ۲ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ )
🔸ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ، ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻣﺘﻮﺳﻂ، ۱۲۵ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﻮﭼﮏ، ﺗﻮﺳﻂ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ .
🔸خروجیهای حوزه علمیه در دفاع مقدس: ۳ هزار و ۸۹۰ شهید
۳ هزار جانباز، ۳۰۰ آزاده، ۹۳ شهید روحانی مفقود الاثر، ۱۵۶ شهید روحانی ترور، ۳۰ شهید مجتهد مسلّم، ۷۰ شهید روحانی غواص، ۵۶۷ شهید در عملیات کربلای ۵، و به لحاظ جمعیت،۶ برابر دیگر اقشار جامعه، رزمنده، شهید، جانباز و آزاده تقدیم اسلام و میهن کرده است!
#مرتضی_آقاتهرانی
#دفاع_مقدس
#امنیت
@AGHATEHRANI_IR
این عکس ها از دوران عملیات نصر ۴ است، که یکی از رزمندگان آن زمان گرفته و به تازگی برایم فرستاده. در تصاویر علی آقا زاهدی فرمانده عملیات و آقاسید علی بنی لوحی که مسئول ستاد لشکر بود نیز دیده می شوند.
پدر حاج حسین اقا خرازی هم بعد از شهادت حسین آقا چند ماهی را به لشکر امام حسین ۱۴ آمدند و در آن عملیات نیز با بچه ها بودند. خداوند آن پدر و پسر را بیامرزد.
از جناب آقای پاکدل و امانتداری ایشان تشکر میکنم. خوشا به حال آن رزمندگان که هنوز با هم جلسات ارزنده خاطرهگویی دارند و یکدیگر را نصیحت به خیر میکنند. این تکه نیز نمونهای از بسیار است. خدا را شکر میکنم. امیدوارم این جلسات را کمش نگیرند که کم نیست.
#مرتضی_آقاتهرانی
#دفاع_مقدس
#خاطرات
@AGHATEHRANI_IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم تصویری از حسین آقا خرازی فرمانده لشکر امام حسین علیه السلام است. حسین آقا دانشجویی متدین، خودساخته، شجاع و دوستداشتنی، ولایی و امام حسینی و با خلوص بود. البته بیادعا، قاطع و بُرا نیز بود و اهل تسویف، تسامح و تساهل نبود. این صفات قشنگ مدیریتش را تثبیت میکرد.
مرتضی آقاتهرانی
#مرتضی_آقاتهرانی
#شهید_حسین_خرازی
#خاطرات
#دفاع_مقدس
#شهدا
@AGHATEHRANI_IR
مرتضی آقاتهرانی
💠 در پناه ایمان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی 📷 حجت الاسلام آقاتهرا
💠 خاطراتی از استاد آقاتهرانی در مورد شهید زاهدی
📝 این گفتوگو به قلم خانم حورا فاتحی در شماره ۲۵۳ ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سیاسی فکه منتشر شده است.
🔸 عملیات فاو پیچیدگی خاصی داشت. هیچ چیز آن مشخص نبود. عراق هیچ تحرکی نداشت و ما نمیدانستیم آن طرف چه خبر است. آن زمان علی آقای زاهدی به تیپ قمر رفته بود و تیپ به لشکر تبدیل شده بود. لشکر قمر، در منطقهای در دارخوین با فاصله کمی از لشکر امام حسین (ع) مستقر بود.
🔸 حسین خرازی به من گفت: «علی به شما علاقه داره، شما باهاش برید.» من هم اطاعت کردم. مرا نزد آقای زاهدی بردند. ابتدا احوال پرسی کردیم و بعد هم درباره عملیات توضیحاتی داد.
🔸 شب عملیات در سنگر فرماندهی نشسته بودیم. در سنگر هفت هشت طلبه و جمعی از فرماندهان حضور داشتند. حتی آقای کریم نصر که فرمانده پیشین تیپ و حالا قطع نخاعی بود هم روی تخت به صورت دراز کشیده برای کمک آمده بود.
ناگهان علی آقا بدون مقدمه طلبه ها را یکی یکی اسم برد و گفت باید برگردین پشت جبهه و پشت عملیات باشین.
من خیلی خوشحال شدم که اسم مرا نبرد.
🔸بعد که آنها رفتند گفت من دلم میخواهد قرآن بالای سر بچه ها بگیرید. من هم همین کار را کردم، و یادم هست که آیه «ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین» (سوره بقره آیه ۲۵۰) را میخواندم.
🔸 همه چیز آن عملیات عالی بود. وقتی به فاو رسیدیم علی آقا نگذاشت سخنرانی کنیم و یا نماز جماعت بخوانیم؛ چون عراقیها به طور مداوم آتش روی سرمان میریختند و واقعا خطرناک بود.
🔸 پس از آن عملیات به او گفتم که هر وقت لازم است که من در لشکر باشم، شما بگویید و من میآیم. قراری هم گذاشته بودیم که هر وقت حضور من لازم بود، علی آقا به مادرم تلفن بزند و احوال مرا بپرسد. چون گاهی پیش میآمد که در لشکر بودم؛ اما کاری نبود؛ از طرفی در قم هم که بودم با شنیدن هر خبری از جنگ، دلم برای جبهه پر میکشید، و با خودم میگفتم نکند حالا باید در آن جا میبودم. این قرار ما واقعا کمک خیلی خوبی بود.
🔸 این نکته هم مهم هست که او به عنوان فرمانده بهتر میدانست که چه زمانی به حضور من نیاز است؛ در زمان عملیات یا پدافند و یا بعد از آن، او بود که می دانست نیروها چه زمانی به سخنرانی، همراهی یا روضه و توسل احتیاج دارند.
🔸 یکی از زمانهایی که مرا به لشكر فراخواند، مربوط به زمانی است که همه بچهها در یک کانال وسط خاکریزی در موازات اروند مستقر شده بودند و فرماندهی، بیسیمچیها و... همه در این کانال بودند. قرار بود یک گردان جدید بیاید و با یکی از گردانهای فعلی جایگزین شود.
🔸علی آقا گفت: «دادا دلم میخواد به این بچه ها نفری یه کپسول بدی. کوچیک و مختصر در گوش هر کسی یه جمله بگو و رد شو. اینا معلوم نیس تا یه ساعت دیگه زنده بمونن. دادا بپر برو جلو به استقبال.»
🔸 یک لحظه به ذهنم آمد که علی میگوید بپر بالا؛ خب من بروم بالا که تیر میزنند به سرم. آمدم سرم را پایین بگیرم اما با خودم گفتم: «مرتضی تو تا حالا هی گفتی من بیکارم حالا که بهت کار دادند چی میگی؟ بلند شو اگر زدند هم زدند.» اینها که از ذهنم گذشت، مثل برق پریدم و رفتم.
🔸 همان زمان صدای سوت خمپارهای آمد. علی فریاد زد: «مرتضی بیفت رو خاک.» من خودم را روی خاک انداختم. خمپاره صاف آمد بالای کانال و توی کانال افتاد. دقیقاً همان جایی که چند دقیقه پیش کنار بچههای شنود و بی سیم نشسته بودم. اجزای بدن بچه ها قطعه قطعه شد و بیرون افتاد؛ اما من دقیقاً چون بالای کانال بودم طوری نشدم.
علی دوباره فریاد زد به بچه های تعاون بگو بیایند.
🔸من آنجا یاد گرفتم که اگر همیشه برای خدا کار کنیم و آن کار را درست انجام بدهیم، تقدیرات خدا به موقع اتفاق خواهند افتاد.
🔸 علی متدین بود، خیلی هم متدین بود. حاضر نبود سر چیزی معصیت کند. در وادی سیاست هم تنها شاخصهاش ولی فقیه بود. مثلاً گاهی ممکن است ما درباره حرفهای ولی فقیه نظری بدهیم، موافقت و مخالفت کنیم؛ اما او این طور نبود.
🔸قرآن میفرماید خداوند خودش به آدمهایی که اهل عمل هستند، بصیرت و فرقان میدهد؛ و علی آقا واقعا بصیرت داشت. او در تمام این سالها مسیرش را تغییر نداد، یک خط سیری داشت و همان را از زمان جنگ و تا همین روزهای پیش از شهادتش ادامه داد. آن هم این بود که واقعاً با دنیا معامله نمیکرد. کارهای خوبی را که انجام میداد مفت به دنیا نمیفروخت.
شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#مرتضی_آقاتهرانی
#شهید_زاهدی
#دفاع_مقدس
#خاطرات
@AGHATEHRANI_IR