فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 شهادت کریم اهل بیت (ع)، حضرت امام حسن مجتبی (ع) را تسلیت میگوییم.
#شهادت_امام_حسن
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه هنوز نتونستی راهی کربُبلا بشی
همین امروز با توسل به کریم اهل بیت
گره کارت رو باز کن.
تو که آخر گره رو وا میکنی امام حسن ع
پس چرا امروز و فردا میکنی امام حسن ع
#شهادت_امام_حسن(ع)🖤🍂
#تسلیت_باد🍂💔
کریم یعنی حسن_۲۰۲۱_۰۹_۱۴_۱۴_۳۹_۰۱_۹۱۸.mp3
7.32M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ نوآهنگ| کریم یعنی حسن
🌴 غصههاش که یکی دوتا نیست
🥀 غربت از حسن جدا نیست
🌴 خیلی خیلی غریبه
🥀 هیشکی شبیه مجتبی نیست
🎙سیدمجید بنی فاطمه
🏴 #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🖤 #اربعین
#ناشناس
12شب
_
چشم.❤️🩹
لطفا بقیه هم نظراتشون رو بگن که من بدونم کِی بزارم♥️🌱
#ناشناس
https://eitaa.com/aghaye128h/1108
من فردا باید صبح زود پاشم اگر میشه ساعت ۱۰ و نیم یا ۱۱ بزارید منم باشم
_
چشم. من راستش فعلا توی راهم. انشاءالله حدودا یک ساعت دیگه میرسم. هروقت که برسم سریع میزارم🤍
سعی خودم هم اینه که زود تر بزارم که همه بتونن باشن🌸❤️🩹
#داستان_واقعی
📚عاقبت تحقیر مومن!
یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
روزی مرحوم مرشد چلوییه معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟
قبلا وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند،
اما یک باره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...!
شیخ تأملی کرد و فرمود:
« تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی »!
مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
🌴شیخ فرمود:
« آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و با تحقیر از در مغازه بیرون کردی؟!
گرفتار همان کار هستی!
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست،
و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
« نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »
#داستان_واقعی
❤️خالص کردن عمل،فقط بخاطر خدا
نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند.
نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟
آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است!
چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم
تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای رضای خدا به عیادت بیمار بیایم....
📕داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی
کیا حاضرن الان لایو داشته باشیم؟🌱
اینجا بگید ببینم چند نفر حاضرن👇
https://daigo.ir/secret/2258375640