eitaa logo
°دچار°|°DOCHAR°
69 دنبال‌کننده
156 عکس
181 ویدیو
2 فایل
طنین عاشقی حرفاتو اینجا بزن https://daigo.ir/secret/317433248
مشاهده در ایتا
دانلود
خوک هایِ امت من کجایند؟ شاید براتون عجیب باشه، ولی پیامبر روز قیامت، مسلمانی رو که امر به معروف و نهی از منکر نکنه، میمون میخونه.
شب وصلست و طی شد نامه ی هجر سلامٌ فیهِ حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه وَلو آذَیتَنی بِالهجر و والحَجر بر آی ای صبح روشن دل خدا را که بس تاریک میبینم شب هجر دلم رفت و ندیدم روی دلدار فغان ازین تطاول، آه از این زجر 💚
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره با ذکر صلوات هدیه به فاطمه زهرا سلام علیه
یکی از سنگین‌ترین روضه‌های کربلا اینه که صدای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رو نامحرم شنید. مجازی خیلی چیزها رو عادی کرد. مثل گذاشتن عکس (صورت، دست، هرچی) یا دادن ویس‌ (بدون ضرورت) یا فالو کردن‌ها و درگیر شدنا ولی الگوی ما خانومیه که فرمود:«بهترین چیز برای زنان آن است که مردی را نبینند و مردی هم آنان را نبیند». توی حدیث خیریّت و افضلیّت مطرح شده وگرنه استثنائاتی هست. شاید بگید چه خبره! ولی خدا شاهده نوری تو عمل به این احادیث و تو این مراقبتا هست که فقط خدا می‌دونه. به غیرت حضرت عباس خدایا به ما حیای زینبی بده.
یه چیزی تو خونِ ما هست که تو مضطرترین حالت بی اختیار می‌گیم یا موسی بن جعفر. از القابِ حضرت موسی بن جعفر کاظم هست ‌‌.. یعنی وجود مقدسی که هنگام آزار هایِ دیگران ؛خشمش رو فرو میخورده .. ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ باز دَر کارَم گِــرِه اُفتاد و مادَر گُـفت کِـه حَلِ مُشکِل روضِه‌یِ موسَی بنِ جَعفَر می‌شَوَد ] 🥀
♦️ هارون به موسی‌بن جعفر (ع) گفت که چطور است من فدک را به شما برگردانم؟ ... اما حضرت ابا میکردند و میگفتند: «نه فدک را نمیخواهم» او مدام اصرار میکرد، اما حضرت ابا میکردند. تا اینکه یک وقتی هارون اصرار و الحاح کرد که خواهش میکنم اجازه بدهید من این فدک را به شما بدهم. فرمود: «حاضرم فدک را بگیرم، اما فدک را کامل میگیرم؛ با همان مرزهای واقعی‌اش فدک را از تو میگیرم.» «مرز فدک کجا است؟» فرمود: «اگر مرزهای فدک و حدود فدک را بگویم، از پس دادن فدک منصرف میشوی و نخواهی داد.» هارون گفت: «به جان جدت میدهم.» فرمود: «مرز اول فدک، کشور عدن است» رنگ هارون تغییر کرد ... «حد دوم فدک، سمرقند است» ... صورت هارون کبود شد. فرمود: «مرز سوم، تونس است» صورت هارون سیاه شد فرمود: «حد چهارم، کناره‌های دریا است؛ در آنجایی که ارمینیه و جزایر قرار دارد» هارون گفت: «برای ما چیزی نماند. پس بیا جای من بنشین!» موسی‌بن جعفر (ع) فرمود: «گفتم اگر معین کنم فدک چیست، تو آن را برنخواهی گرداند.» یعنی چه؟ یعنی شعار تشیع یک روزی فدک بود احمق! امروز شعار تشیع حکومت است. حکومت مال ما است و تو آن را گرفته‌ای. این را هارون فهمید. آنچه را که امروز شیعه‌ی موسی‌بن جعفر (ع) بعد از ۱۳۰۰ سال نمیفهمد و باید به زور به او فهماند. تصمیم قتل موسی‌بن جعفر (ع) از همین مجلس گرفته شد.
هر چه جز خدا در دل ما، در اجتماع ما، حاکم باشد، بت است و دشمن است و ما را محدود می‌کند و ما را راکد می‌سازد و ما را برای خودش می‌خواهد. این رکود و محدودیت، سرنوشت حتمی هر بت پرستِ بت ساز است و این سرنوشت محتوم، فاجعه انسان و مرگ اوست.
آدم یه آویز لباس/آینه، ورودی خونه داشته باشه که بالاش منقش باشه به جمله «بأمانة موسی‌بن جعفر-علیه‌السلام-» و هر وقت میخواد از خونه بره بیرون، خودش و همه کسانی که تو قلبشن رو بسپره بدست امن ترین دستای جهان. همون دست و تنی که بهش سلام میدیم و میگیم «الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ» در قعر زمین‌های نمور و تاریک با بدن مرضوض گشته... همون دست و تنی که بخاطر ما اینگونه شد... که حضرتش فرمود:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ‏ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ‏ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي» شیعیان ما يک غفلت‌هايی و گناه‌هايی کردند؛ برای اينکه اين غفلت از آن‌ها برداشته شود خدای متعال من را مخير کردند که: يا شيعيان بايد عذاب بشوند یا من تحمل کنم. و من بار بلا را به دوش کشيدم. مگه امن تر از این سپردن هم وجود داره؟
آدم مصائب امام موسی کاظم رو میخونه، اگه اهل بصیرت باشه، جان به جان آفرین تسلیم میکنه😔🖤
        ☘ يا باب الحوائج ادرکنی ☘ بیهوده قفس را مگشایید پری نیست          جز مُشتِ پری گوشه ي زندان اثری نیست   در دل اثر از شادی و امّید مجویید    از شاخه ي  بشکسته ي امّید ثمری نیست   گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم      امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست   گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گويم؟      ديگر ز من و دردِ دل من خبری نیست   امّید رهایی چو از این بند محال است      ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست   ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی      در سینه دگر جز نفس مختصری نیست   تا بال و پری بود قفس را نگشودند     امروز گشودند قفس را که پری نیست 🖋حاج علي انساني شهادت آقا باب الحوائج،موسی بن الجعفر "علیه السلام"را به محضر مقدس امام زمان "عج الله" و محبین این آستان تسلیت عرض می کنیم. التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا عاقبت همه ی محبین اهلبیت علیهم السلام را ختم به خیر کن🤲🏼
ای مزرعه گل نرگس قطره شبنم روی برگ تک درخت سبز وسط کویر تنها نخل ایستاده در نخلستان سوخته جزیره آرام میان اقیانوس طوفانی ای تنها مرد یکتاپرست قبیله زیباترین پسر طایفه ته تغاری بیت رسولان ای آخرین شمشیرزن باقی مانده از سپاه آخرین تیر در چله کمان ستاره قطبی درخشان در تاریک آسمان وقتش نرسیده که از آن دور دورها برگردی؟ وقتش نشده که دیدبان طایفه با هیجان فریاد کشد که سواری تنها و رشید درمیان غبارهای دشت می بینم که به سمت ما می آید؟
وقتی تو افرادی رو که دوست داشتنشون سخته دوست داشته باشی، به خدا و به جانشینی اون خیلی نزدیک می‌شی. مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم
زندگی کردن بلد نباشی پیامبر هم عقدتو بخونه ۶ ماه بعد طلاق می‌گیری.
هر روز یک دورِ تسبیح این فرمایش امیرالمومنین نیازه که «ما را برای دنیا نیافریده‌اند.»
آقا امیرالمومنین فرمایش می‌کنن خود بزرگ بینی رو از خودت دور کن تا خدا درهای رحمت رو به روت باز کنه و به تو پاداش اطاعت بده. نامهٔ پنجاه و سوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ 🌺 فرا رسیدن عید سعید مبعث پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تبریک🌸
از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای وسعت آسمان‌ها.
می‌دونی چرا برای حضرت ابراهیم سخت بود که حضرت اسماعیل رو سر ببره؟ خود سر بریدنه کار سختی نبوده چون امر خدا بوده، به منم خدا بگه سر بچتو ببُر می‌برم چون امر خداست. اون چیزی که سخت بوده برای حضرت این بود که حضرت ابراهیم از خدا خواسته بودن ۱۴ معصوم رو در نسل ایشون قرار بدن و می‌دونستن که با بریدن سر حضرت اسماعیل این ۱۴ معصوم رو دارن سر می‌برن، در واقع ایشون ۱۴ معصوم رو قربانی کردن و این بود اون چیزی که حضرت ابراهیم باید ازش می‌گذشتن و قربانیش می‌کردن. دنیایی که توش پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین نباشه...خیلی سخته دیگه
میدونین یه چیزی تو کتاب طرح کلی خوندم واقعا قلبم آتیش گرفت. اگه خلافت به امام علی میرسید از ابتدا، حتی اون منافقا هم شیعه واقعی میشدن . یعنی حکومت اسلامی همینه. حتی بدارم خوب میکنه. اگه حکومت پیامبر ۱۰ سال بیشتر طول میکشید اینا انقدر بد نمیموندن که غصب خلافت اتفاق بیفته
قوت قلبم مهربانترین مهربانها عزیزم محمدجانَم پیامبر شدنت، مبارکمان باشد🌷