نوشتهها
.
شاید شما هم زیاد با قیاسهایی در مورد میزان دینداری مردم مواجه شدهاید و شاهد محاورات عامیانه در مورد کاهش دینداری مردم بعد از انقلاب در قیاس با قبل از انقلاب بودهاید. معتقدم اساسا این نوع قیاس، قیاسی معالفارق است؛ چراکه دینداری کنونی از نظر ماهیت با آنچه در زمان حکومت پهلوی جریان داشت بسیار متفاوت است.
یکی از مهترین دلایل تفاوت این نوع دینداری را در حدیثی قدسی به نقل از امام محمد باقر علیهالسلام میتوان دریافت. حضرت میفرمایند:« خدا تبارك و تعالى فرمايدمحققاً من عذاب كنم هر فرد رعيتى را در اسلام كه گردن نهد به ولايت و حكومت هر پيشواى جائر و خلاف كار و ستمكارى كه از طرف خدا نيست و اگر چه رعيت در كردار خودش نيكوكار و با تقوى باشد و محققاً بگذرم از هر رعيتى كه در عالم مسلمانى گردن نهد به ولايت و حكومت امام عادل منصوب از طرف خدا و اگر چه خود آن فرد رعيت نسبت به خودش ستمكار و بد كردار باشد».
تفاوت عمدهی این دینداری به بحث پذیرفتن ولایت طاغوت و یا ولایت الله برمیگردد، چرا که ولایت یکی از اصول پنجگانهای است که اسلام بر آن بنا شده است. طبیعی است که با پذیرش چنین ولایتی، شما در خط مقدم جهادی قرار میگیرید که محل درگیری اصلی حق و باطل است. در واقع انقلاب اسلامی دینداری فردی را به یک دینداری جمعی و کلان تبدیل کرد و امت را در مقابل کفر مدرن به صحنهی درگیری کشاند. عاشورا را از تکیهها، در کوچه پسکوچهها به عرصهی بین المللی کشاند، و ملتی که روضهی اباعبدالله را در حد دارالشفاء فهم کرده بودند به خالقان حماسهی نه دی ارتقاء ایمان داد.
آخرین نکته اینکه نمیتوان بر حجم تبلیغات، گسترش رسانهها، تغییر مراجع فکری، ترویج ادبیات مدرن در سطح جامعه، خیانت برخی کارگزاران، حماقت برخی دوستان، جهالت برخی مدعیان انقلابیگری و....هزار مؤلفهی دیگر چشم بست و سپس در مورد دینداری مردم نظر داد. تمام فشارهایی که از سوی کفر مدرن به مردم وارد میشود به سبب نوع متفاوتی از دینداری است، که مردم نجیبانه جلوی این فشارها ایستادهاند.
✍مریم اردویی
#دین
#انقلاب
#مردم
#اسلام
#پهلوی
#ولایت
#طاغوت
@zananegiii
نوشتهها
تبلیغات چه چیزی به خورد ما میدهند؟
..
قبلتر در قالب یک رشته استوری به مسئلهی مادری و رانندگی به صورت مبسوط پرداخته بودم. رانندگی زنان اگرچه به عنوان توانمندسازی زنان در جامعه مطرح میشود، اما آنچه در عمل اتفاق میافتد، حذف مردان از جایگاه سرپرستی خانواده و واسپاری نقشها و مسوولیتهای آنان به زن خانواده است. این یعنی درهم آمیختگی تکالیف زن و مرد در ساحت خانواده و ورود زن به دنیایی مردانه با تکالیفی مردانه و کمرنگ شدن مرزهای جنسیتی و بالتبع آن نقشهای جنسیتی.
اما تفکراتی که همواره جنسیت را برساخت اجتماع دانسته و خاستگاهی طبیعی برای این نقشها قائل نیستند، چه در نهادهای رسمی آموزشی، چه در قالب فیلمهای سینمایی و سریالها و چه در قالب تیزرهای تبلیغاتی به دنبال تزریق این تفکر به جامعه هستند که زن و مرد با هم برابر که شبیه همند. در این مسیر خود زنان نیز با خدمت به چنین جامعهای مردسالار، مسیر این بیگانگی زنان از خویشتن را تسهیل میکنند.
آنچه در این تیزر کوتاه تبلیغاتی قابل مشاهده است، جدای از استفادهی ابزاری از زن برای تبلیغ یک کالا، القاء مفهومهایی به مخاطب است که خواسته یا ناخواسته ریشه در تفکراتی فمنیستی دارد. مادری مجرد و مستقل که فرمان زندگی را خود به دست گرفته و پا در دنیایی کاملا مردانه(کارواش) گذاشته است. زنی که هماورد مردان شده و مستقل از وجود یک مرد در کنارش، بار زندگی را به دوش میکشد و در عین حال کاملا شاداب و سرحال است.
اینگونه زن بودن در دنیایی مردانه خواست فمنیسمهای لیبرالی است که جامعهی آرمانی از نظر آنان، جامعهای است که تفاوتهای جنسیتی را نشان نمیدهد و راه حل دستیابی به چنین جامعهای، سوق دادن افراد به سوی بروز هر دو دسته از صفات مردانه و زنانه است. زیرا اگر همه دوجنسیتی یا آندروژن باشند، دیگر دلیلی پذیرفتنی برای تبعیض!! بر مبنای جنسیت وجود نخواهد داشت.
اما باید دید نتیجهی این تحولات هویتی و عدم هماهنگی با نظام تکوین و تشریع چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت. به طور قطع اولین پیامد این تحول که به سوی بر هم خوردن مرزهای جنسیتی پیش میرود، ضعف بنیانهای اعتقادی است. چراکه چنین تصویر جدیدی از هویت جنسی سبب میشود تا افراد هنگامی که با آموزههای دینی که بر تفاوت نقشها و حقوق و تکالیف اصرار دارد، مواجه میشوند، آنها را برنتابند و بر علیه آموزههای دینی شوریده و به مخالفت با شریعت ناب برخیزند.
از سوی دیگر به گفتهی کاستلز، انقلاب جنسی غرب که سبب افزایش روابط نامشروع به ویژه همجنسگرایی، افزایش طلاق و زندگیهای فردی گردیده، ثمرهی همین تحول در هویت جنسیتی بوده است.
✍مریم اردویی
#فمنیسم
@zananegiii
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE3OTEyNDQ1ODU3MTMxMjgw?story_media_id=2735190159734719960_23612653275&utm_medium=share_sheet
این هم رشته استوری که قبلا در مورد رانندگی زنان در پیج بهش پرداخته بودم
سلام
این چهار فایل رو در مورد اهمیت امتداد نهضت فاطمی و نقش زنان در شرایط کنونی بخونید
آنگلا مرکل را به عنوان الگوی زن موفق در عرصهی سیاست به زنان ایرانی معرفی میکنند. اما مرکل را نمیتوان یک زن موفق قلمداد کرد، بلکه میتوان او را یک زن موفق در خدمت به ساختارهای مردساختهی مدرن دانست. چراکه یک زن زمانی میتواند الگوی مناسبی باشد که در هر نقشی که به عهده میگیرد، جنسیت زنانهی خود را بروز و ظهور بخشد و متناسب با اقتضائات آن رفتار کند. یکی از انتقادات اساسی که به این نوع الگو میتوان وارد دانست تداوم بخشیدن به سیاستهای جنگطلبانه آلمان در هنگام تصدی پست نخست وزیری است. حمایتهایی که از آمریکا در حمله به عراق به عمل آورد که نتیجه آن کشته و زخمی شدن هزاران زن و کودک بود. این عملکرد مرکل نه تنها با زنانگی منافات دارد، بلکه قوامبخش ساختارهای مردساخته است. چراکه اساسا نظامیگری و خشونتطلبی نسبتی با زنانگی ندارد.
برای درک بهتر این مدعا میتوان به ماجرای ملکهی سبأ در جریان دعوت حضرت سلیمان و چگونگی عملکرد ملکه اشاره کرد. زمانی که حضرت سلیمان خطاب به آن بانو که در نظام کفر زندگی میکرد، نامهی تندی نوشته و توسط هدهد به دست آنها میرساند، ملکه بعد از دیدن نامه و با توجه به شناختی که نسبت به جبروت حضرت سلیمان دارد با قوم خود در مورد چگونگی پاسخ مشورت میکند و از آنها نظریه میخواهد. پاسخ آنها را قرآن اینگونه بیان میکند: « نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ..»ناراحت مباش و هيچ غم مخور كه ما مردانى نيرومند هستيم و ارتشى قوى داريم.
ملکه که با توجه به این پاسخ متوجه تمایل آنها به جنگ میشود، شروع میکند به مذمت جنگ و میگوید:« إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها...» يعنى، جنگ عاقبتى ندارد، مگر غلبه يكى از دو طرف و شكست طرف ديگر، يعنى فساد قريهها و شهرها و ذلت عزيزان و با رد نظریهی آنها خودش با عقلانیتی زنانه اینگونه پیشنهاد میدهد:« وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ ..» یعنی نظر من اين است كه هديهاى براى او بفرستيم، ببينيم فرستادگان ما چه خبرى مىآورند، آن وقت تصميم به يكى از دو طرف جنگ يا صلح بگيريم.
در این ماجرا به وضوح میتوان نقش جنسیت را در این تصمیمگیری مشاهده کرد. زمانیکه زن بتواند زنانگی خود را به اجتماع تزریق کند و در ساختارهای مردساخته هضم نشود، میتوان گفت موفق عملکرده است، چرا که هویت زنانهی خود را محفوظ داشته و فکر و عقلانیت خود را در خدمت به بهبود زندگی جامعه قرار داده و در عین حال مستقل عمل کرده است.
✍مریم اردویی
@zananegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت زن و مرد در قرآن
@zananegiii
ام هانی گوید: از حضرت ابا جعفر محمد بن علی علیهما السلام راجع بقول خدای تعالی « فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ» سوگند به ستارگان غروبکننده، همان سیارات نهان شونده «١٥ و ١٦ سوره ٨١-» پرسیدم، فرمود: آن امامی است که در سال ٢٦٠ غایب شود، سپس مانند شعلهای در شب تاریک فروزان شود، اگر زمان او را درک کنی چشمت روشن شود.
مدتی قبل شرح این روایت از اصول کافی توسط استاد عابدینی را گوش میدادم که ایشان ذیل تفسیر این روایت گفتند خداوند آنچه را که برای نظام تشریع لازم داشت، مطابق آن نظام تکوین را خلق کرد. به عبارت دقیقتر به علت علم خداوند تمام نقشه و برنامهریزی خداوند برای هدایت انسان کاملا نزد خالق آشکار بوده و عالم را مطابق با آن خلق کرده است تا دلالتهایی که در عالم خلقت وجود دارد مبین و آشکارکنندهی آن نقشه و طرح هدایتی باشد.
در این روایت نیز برای فهم مسئلهی «غیبت امام» از تشبیه در عالم تکوین و خلقت استفاده شده است. با این توضیح، معنای «لولاک لما خلقت الافلاک» بهتر قابل درک خواهد بود.
با این مقدمه قصد دارم به سراغ اهمیت مفهوم جنسیت در قرآن بروم. در آیات ۱۹ و ۲۰ سوره الرحمن آمده: «مَرَجَ الْبَحْرَيْن يَلْتَقِيَانِ. بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَان»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات فرموده :«خدای تعالی دو دریای شیرین و گوارا و شور و تلخ را مخلوط كرده، در عین این كه تلاقی آن دو دائمی است، به وسیله مـانـعی كه بین آن دو قرار داده نمی گذارد كه یكدیگر را در خود مستهلك كنند، و این صفت گوارایی آن را از بین ببرد و آن صفت شوری این را، و در نتیجه نظام زندگی جانداران و بقای آن را تهدید كنند.» در روایات نیز در تفسیر باطنی این آیات، از دو دریا به حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) تعبیر شده است.
هر یک از این دو معصوم (ع) مصداق بارز و کامل دو جنس زن و مرد در عالم دنیا هستند که با توجه به این آیات به وضوح میتوان دریافت که وجود مرزهای جنسیتی و عدم آمیختگی خصوصیات این دو جنس به هم از اقتضائات طبیعت و حیات طیبه است و چنانچه این مرزها کمرنگ یا نادیده گرفته شود سبب فساد در زمین و نابودی نظام زندگی انسانی و خانوادگی خواهد شد.
✍مریم اردویی
@zananegiii
*امام عصر عج چگونه با ۳۱۳ نفر جهان را فتح می کند؟*
آیا عقلانی است که امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف با یاران اندکش قیام کنند و عدل را در دنیا گسترش دهند؟؟
اندیشکده جینسا وابسته به رژیم کودک کش اسرائیل، مدتی است که در کشورهای خاورمیانه، خصوصا شیعه نشین به دنبال افراد تاثیر گذار و نیروهای مقاومت اسلامی بوده و ترورهایی نیز در همین راستا انجام داده است .
در مقاله ای که این اندیشکده ی یهودی به تازگی چاپ نموده، عنوان کرده است:
وقتی یک ژنرال ایرانی شیعه به نام قاسم سلیمانی می تواند ارتشی نیم سری و نیم نظامی چریک را در سطح خاورمیانه آماده سازی و تا آمریکای جنوبی و آفریقا گسترش دهد به گونه ای که هیچ ارتشی درسطح جهانی تاب مقابله با آن را نداشته باشد و یا وقتی در مانورها بهترین ارتش های جهان همچون ارتش آمریکا و اسرائیل مقابل آنها قرار می گیرند به سمت نبرد فرسایشی پیش می روند و در نهایت درمانده و خسته یا باید آتش بس استراتژیک و یا شکست مذبوحانه را پذیرا باشند، می توان گفت اگر در سطح جهانی، فقط ۱٠٠ نفر نه ۳۱۳ نفر، این چنین افرادی را شخصی در اختیار داشته باشد می تواند، ادعای رهبری و حکومت بر کل عالم را داشته باشد.
همین اندیشکده عنوان می کند:
در زمانی که داعش به کردستان عراق یورش برد، کردستان عراق ۹٠ هزار نیرو و انواع سلاح های سبک، نیمه سنگین و سنگین را در اختیار داشت، که فقط در عرض چند ساعت شکست خورد و ناچارا در آخرین لحظات سقوط، دست به دامان سردار ایرانی حاج قاسم سلیمانی شد، او فقط با ۴٠ نیرو برای مقابله با اشغالگران داعشی وارد کردستان عراق شد.
بارزانی سرکرده کردهای عراق می گوید :
وقتی او و چهل نیرویش را دیدم، پاهایم سست شده بود، گفتم :
فقط همین چند نفر؟!
اما وقتی خبر حضور حاج قاسم به گوش داعشی ها رسید، در نهایت ناباوری دیدیم که با شنیدن خبر حضور حاج قاسم، دواعش چند کیلومتر عقب نشینی استراتژیک نمودند.
جالب آنکه این چهل نفر هر کدام متخصص یک قسمت از امور نظامی بودند مثل:
اطلاعات، خمپاره انداز، بی سیم چی، نقشه خوان، طراح جنگ های درون شهری، طراح جنگهای چریکی و شبانه، طراح جنگهای نامنظم و خط شکن و ...
بعد از پیروزی بر داعش بود که
بارزانی می گوید :
تازه فهمیدم چرا همه جا صحبت از لشکر یک نفره در میان است.
ما با ۹٠ هزار نیرو در چند ساعت شکست خورده بودیم و کردستان عراق طومارش داشت در هم می پیچید، ولی یک نفر با ۴٠ نیروی زبده، داعش تا بن دندان مسلح را عقب راند و کردستان را باز پس گرفت.
آری وقتی خداوند وعده منجی را با حضور۳۱۳ یار می دهد، منظور خداوند من و امثال من نیست، بلکه آنانی که در خود باوری به اعلا درجه رسیده و خداوند را با چشم دل مشاهده کرده باشند، آنچنان فرماندهی و سربازی کنند که از صفر تا صد سربازی تا فرماندهی آنان فاصله ای کمتر از دو چشم از هم باشد.
وقتی سردارانی چون سلیمانی ها، سلامی ها، حاجی زاده ها، شهلائی ها، همدانی ها، باکری ها، همت ها و ... تابع امر ولی فقیه و همسو با آرمانهای والای مهدوی باشند؛ آن موقع می توان به این ادراک رسید که بله ۳۱۳ نفر در زیر پرچم اسلام ناب محمدی (ص) و امر حضرت حجه ابن الحسن عسگری (عج) می توانند دنیا را از تمامی امراض، گرفتاری ها، بی عدالتی ها، رنج و عذاب نجات داده و در نهایت حکومت جهانی عدل علی علیه السلام را بر پا نمایند.
🇮🇷بازنشر از کانال بدون مرز
حضرت علی علیه السلام در خطبهی ۱۳۸ نهجالبلاغه در مورد حوادثی که در آخرالزمان پیش میاد و اقدامی که حضرت در اونموقع انجام میدن نکتهی قابل تأملی رو فرمودند: يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى؛ وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ، إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ.
هواهاى نفسانى را به متابعت هدايت الهى بازمىگرداند، در روزگارى كه هدايت الهى را به متابعت هواهاى نفسانى در آورده باشند. آراء و انديشهها را تابع قرآن گرداند در روزگارى كه قرآن را تابع آراء و انديشههاى خود ساخته باشند.
يعنى در آن روز که مردم به خاطر هواپرستى منطق عقل و هدايتهاى خردمندانه را به فراموشى سپردهاند، پردههاى هواپرستى را کنار مىزند و هدايتهاى عقلانى را حاکم مىکند، و آن روز که توجيهگران براى رسيدن به خواستههاى نادرست خويش قرآن را از طريق تفسير به رأى برخواستههاى خويش تطبيق مىکنند او فرمان وحى را معيار سنجش و برنامهی کار خويش قرار مىدهد و تفسير به رأى و توجيهگرى را کنار مىزند.
اگر درست دقت کنيم ريشه همه بدبختى ها همين دو چيز است : حاکم کردن هواى نفس بر عقل و تطبيق خواستههاى دل بر آيات قرآن از طريق تفسير به رأى، و اگر اين دو از ميان برود جادّه براى رسيدن به حکومت عدل الهى هموار مىگردد.
همچنین اميرمؤمنان على (عليه السلام) در خطبه نورانى 109 میفرمایند: «مَنْ عَشِقَ شَيْئَاً أَعْشى بَصَرَهُ; کسى که به چيزى عشق ورزد چشم او را کم نور و يا بىنور مى کند».
این یعنی اگر میل و عشق جامعه معطوف به یک خواسته شد و تمام هم و غم و هوا و هوسش شد یک چیز، چشم بصیرتش نابینا میشه و قدم در مسیر توجیه میذاره.
@zananegiii
از افتضاح تا افتتاح
خدا را نپیچان
نویسنده : مریم اردویی
در مواجهه با «ماه مبارک رمضان» خواه ناخواه آدمها به چند دسته تقسیم میشوند. گویی «شهرالله» در حکم امتحانی است که عیار همهی ما را روشن میکند. مرد جنگ با شیاطین درون و طواغیت بیرون هستیم یا فقط دنبال راه فرار از آزمون الهی و بهانهتراشیهای نخنما میگردیم؟! در ادامهی این یادداشت، اشاره میکنم به 4 دسته از آدمها که هر یک نگاه مخصوص به خود را به ماه رمضان دارند.
یک دسته را میتوانی لابهلای این دیالوگها بشناسی: «سحری چی بخورم که کمتر در طول روز تشنه بشم»، «کدوم غذا را بخورم که کمتر ضعف کنم»، «بدو تا اذان را نگفتهاند دو قلوپ دیگه آب بخور!» به اینها میگویم دیالوگهای آشناطور ماهرمضان؛ دیالوگهایی که همهی ما کموبیش شنیده و یا حتی دغدغهمان بوده است. دغدغههایی از جنس همان دغدغهی «چی بپوشم» قبل هر مهمانی که بیشتر از آنکه حکایت از دغدغهمندی برای خود مهمانی داشته باشد، حول محور «من» میچرخد. منی که میخواهد کم نیاورد اما نه مقابل صاحبخانه، که مقابل خودش. حرفهایی که همهاش حیلهگری است و دورزدن یک دستور الهی، انجام ظاهر و مخالفت با باطن! آنوقت میشود عبادت نفس و اطاعت از خود و روزهای که مصداق انارهای پوکی است که وقتی ظاهر تر و تمیز و سرخآبسفیدآبکردهاش را میبینی طمع میکنی که آن تو «صددانه یاقوت دستهبهدسته» نشسته، اما وقتی کارد میاندازی به جانش و باطنش را میشکافی، دودی از لای زخم تنش برمیخیزد که آه از نهادت بلند میشود. تازه میفهمی عجب رکبی خوردهای که به ظاهر بسنده کرده و از کرم درون غفلت کردهای. اینهمه خسران سربند آن است که از آداب روزه غفلت کردهای؛ که اتفاقا باید در طول روز کمتر بخوابی تا بیشتر به تو سخت بگذرد و کاری کنی که اقلا به اندکی ضعف دچار شوی، نه اینکه مدام بخواهی ضعف را چاره کنی.
دستهی دوم را میتوانی لابهلای این جنس دیالوگها جستجو کنی: «زخممعده دارم روزه برام خوب نیست»، «روزه بگیرم ضعف میکنم»، «فشارم میافته»، «گرسنه بشم عصبی میشم»، امسال هم که «روزه بگیری، ضعیف میشی کرونا میگیری»! این دسته اوضاعشان وخیمتر از دستهی اول است. آنها اگر حداقل دنبال چارهکردن ضعفشان بودند و دور زدن باطن حکم خدا، اینها رسما دنبال پیچاندن خود خدا هستند، غافل از اینکه نفس زیر دو خمشان را گرفته و با مخ بر زمینشان زده است. این بدنی که اینقدر در پی رتق و فتق خوراکش هستند، دیر یا زود خوراک مار و مور خواهد شد.
دستهی سوم اما اوضاعشان فرق میکند. اینها دیگر دنبال پیچاندن خدا و یا باطن حکمش نیستند، بلکه زیرآب حکم خدا را پیش بقیه میزنند با دیالوگهایی ابلیسطور: «روزه میگیری که چی بشه؟»، «تو این گرما روزه برای کلیههات ضرر داره»، «خودت رو سرکار نذار، روزه برای هیچکس فایده نداره!» این نسخه پیچیدنها برای آدمهایی که در جریان هوشمند شدنها، منفعل هم شدهاند تا جایی که حوصلهی خواندن دو خط کتاب یا تلمذ پای حرف یک روحانی را ندارند، همچون زهری است که به رگ روحشان و ساقهی خاکستری مغزشان تزریق میشود و عملا پای استدلالشان را فلج میکند تا جایی که ایمان نیمبندشان شل میشود و تقوایشان با یک تق، وا میرود. اینبار نهتنها جلوی حکم خدا گارد میگیرند که جلوی خلق خدا به روزهخواریشان مباهات میکنند. کسانی که مناجاتشان به جای «هربت الیک» بدل به «هربت منک» میشود. چه بدبخت است آنکه از خدا فرار میکند.
اما دستهای هم هستند که در زمرهی «قلیل من عبادی الشکور» قرآن قابل تفسیرند. لهله زدنشان از «رجب» آغاز میشود. از همان شب اول ماهی که قرار است «نهر رجب» کارش را شروع کند و از بهشت راه بیفتد و بهاین دنیا برسد، به پیشوازش میروند. جنس دیالوگهایشان فرق میکند. هر روزشان با «یا من یملک حوائج السائلین» آغاز میشود و در پس هر نمازشان امید خیر دارند از کسی که «ارجوه لکل خیر» است و اعطاکنندهی کثیر بالقلیل. خیزشان از اول رجب برای ایامالبیض است تا معتکف خانهی همان کسی شوند که قرار است کمتر از دو ماه دیگر مهمانش شوند. آنقدر سر قرار رجب حاضری میزنند و از نهر سفیدش مینوشند که مهر «رجبیون» بر پیشانیشان میخورد و نشانکردهی خدا میشوند برای روزی که منادی ندا دهد «أین الرجبیون؟» و آنها لبیک گویند «بلی!» رد نهر را میگیرند و میروند تا میرسند به شاخههای طوبی. «شعبان» را صرف صیام و قیام میکنند. دنبال اصلاح ذاتالبیناند. پریشانی از چهرهی گرفتار میزدایند و اینگونه خود را به طوبای بهشتی درمیآویزند. ظهرهایش را صلوات شعبانیه زمزمه میکنند. دغدغهی تقدم و تأخر از اسماءالله را که زاهق و مارقشان کند، لابهلای فرازهای صلوات با بغض قورت میدهند و لازمبودنی را که لاحقشان کند میطلبند. شب که میشود نجوا میکنند «و اسمع دعائی اذا دعوت
ک و اسمع ندائی اذا نادیتک و اقبل علی اذا ناجیتک فقد هربت الیک» و بهسوی خدا میگریزند. این دیالوگها تازه شروعی بود برای افتتاح حمد و ثناء کسی که به ارحمالراحمین بودنش یقین کردهاند. «افتتاح» نهتنها برای آنها دیالوگ دارد که «انک تدعونی فاولی عنک و تتحبب الی فأتبغض الیک»ش میتواند دیالوگ همهی نیازمندهای نفهمی باشد که دو ماه فرصتشان را سوخت کردند، به جای نیاز ناز کردند و حالا در پی پیچاندن یکماه باقی ماندهاند. این است رمضان و خدایی که به دنبال چپاندن مهربانیاش در بغل همهی دودرهبازها است...
✍مریم اردویی
@maryamordouei
عصر فریب
در دههی شصت ، ورود تفکر سرمایهداری به کشور و شروع تغییر تدریجی سبک زندگی، مسیر غلطی را پیش روی دختران جامعه ریل گذاری کرد و اولویت آنها را از ضرورت ازدواج به موقع به فضیلت تحصیل تغییر داد. مسیری که با گذشت بیش از سی سال از آن دوران، سبب تشدید بحران ازدواج دختران دهه شصت شد و جامعه خواب زده را با اعترافات ساختار شکنانه دختری مجرد با بهت و سردرگمی مواجه کرد. بحرانی که مسبب آن تفکر لیبرالی است که با نفوذ در باورهای جامعه، عده زیادی را قربانی ریل گذاری غلط کرده است.
جامعه که گویا قرار نیست از تجربههای گذشته درس بگیرد، یکبار دیگر در آستانهی گام برداشتن در مسیری است که اینبار با نفوذ تفکرات فمنیستی در میان برنامهسازان رسانهی ملی، در حال ریل گذاری است؛ که در قالب برنامههایی چون عصر جدید دست به هنجارشکنی زده و باتشویق زنان جامعه به قدم گذاردن در مسیری با ارزشهای مردسالارانه و ترویج ارزشهایی که اولویت زنانگی محسوب نمیشود، قدم در مسیری گذاردهاند که غرب دویست سال پیش آن را تجربه کرد و اکنون با کانونهای آشفتهی خانواده و کودکان تک والدینی و آمار سرسامآور طلاق و جدایی و افزایش افسردگی مواجهه گردیده است.
معیاری که امروز رسانه به عنوان زن قوی به خورد جامعه میدهد، معیاری نیست که مولفههای آن در دین ما تعریف شده است. تعریف زن قوی بودن، زور بازو داشتن و هنجارشکن بودن نیست.
حدود دویست سال پیش جامعهی آمریکایی چیزی نبود که امروزه با آن مواجه هستیم. مردم دارای علقههای مذهبی بودند و خانواده از اصالت برخوردار بود. زنان دل در گرو همسر و فرزندان داشتند و خانهداری برایشان لذتبخش بود. خانوادهها پرجمعیت و وابستگیهای عاطفی بین اعضای خانواده وجود داشت. از سال 1900 میلادی و با آمدن سینما مسیر جدیدی پیش روی مردم غرب گشوده شد و آنها را با عالمی جدید از رویاها روبرو کرد. برنایز خواهرزاده زیگموندفروید با پی بردن به اهمیت ناخودآگاه مردم و نقش رسانهها تلاش کرد تا با بهرهبری از این دو عامل در کنار هم، هنجارهای جامعه را تغییر دهد و مسیر جدیدی را پیش روی جامعهی سنتی آمریکا ریلگذاری کند؛ جامعهای که هنوز در مقابل ناهنجاریها مقاومت نشان میدادند. تغییر باورهای یک جامعهی خانوادهمحور اگرچه در ابتدا غیرممکن مینمود، اما با کمک رسانه و جریانات فمنیستی به راحتی امکانپذیر گردید. مردم آمریکا شاید در ابتدا به سرانجامی که چنین ساختار شکنیهایی قرار بود برایشان به ارمغان بیاورد حتی فکر هم نمیکردند. راهی که بزرگترین قربانی آن خانواده بود.
لازم به ذکر است این نوشته به دنبال نفی اهمیت ورزش و توجه به پرورش استعداد زنان نیست، که حتی توجه به این مهم را امری واجب و ضروری برای زنان میداند و لزوم بسترسازی درست برای گام برداشتن زنان در این مسیر را از وظایف مسوولان قلمداد میکند. نقد این نوشتار متوجه نفوذ جریانی پنهان در رسانه و نهادهای مسوول است که هدفش سوق دادن دختران جامعه در مسیری غیرفطری و مخالف طبیعت ظریف و ظرافت زنانه است و برای نیل به این هدف در تلاش است جامعه را با خود همراه کند. یقینا پایان این آغاز، بهت و بحرانی دیگر برای جامعه به همراه خواهد داشت.
✍مریم اردویی
@maryamordouei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی رسانهی ملی آموزشگاه آموزههای فمنیستی برای ۸۰ میلیون نفر میشود!!!
@maryamordouei
2 (1).pdf
671K
فهم مقام تشریعی زن بدون درک مقام تکوینی او امکانپذیر نیست
✍مریم اردویی
@zananegiii
در مناجات المحبین از سری مناجات «خمس عشره» امام سجاد علیهالسلام، فراز بسیار زیبایی وجود دارد که میفرماید:« الهی فاجعلنا ممن...هیَّمتَ قلبه لِارادتِک» یعنی خدایا ما را از جمله کسانی قرار ده که برای ارادهی تو دلشان میرود.(غش و ضعف میکنند برای خواست تو)
اینکه «ارادهی خدا چیست؟» را قرآن برای ما مشخص کرده:«وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ» خدا آخرت را میخواهد ولی شما «تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا» آبروی دنیا را میخواهید؛ نه تنها میخواهید «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» بلکه آن را بر حیات آخرت که «خَيْرٌ وَ أَبْقَى» است، ترجیح میدهید.
در واقع آنچه برای خداوند مهم است، «مرتبهی زیستن» و «چرا زیستن» است. سؤالاتی بنیادین که در دنیای مدرن با عنوان «کیفیت زیستن» ماستمالی میشوند. اولین سؤالی که توسط انسان مدرن محو میشود، سوال:«برای چی؟» است. سوالی که غفلت از آن، انسان را در پستترین و سطحیترین مرتبه از زندگی که حیات دنیا است متوقف میکند.
✍مریم اردویی
@zananegiii