eitaa logo
پاکسازی با قرآن🤍
21.9هزار دنبال‌کننده
275 عکس
78 ویدیو
3 فایل
اینجا بناست 30 روز مسافر الی الله بشیم❤️ دوستانتون رو دعوت کنید آیدی ادمین ثبت نام دوره ها👇 @poshtiban_seyedhoseiny
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.1⃣ قسمت هشتم ملاحسین قلی داشت از لزوم تفکر در مرگ برای سالک، صحبت میکرد همچنان که آیات و روایات را برای شاگردانش میگفت گونه هایش گل می انداخت و چشم هایش سرخ میشد گاه چنان در بازگویی عمق روایت غرق میشد که رعشه ای نرم در دست هایش می دوید و صدایش به لرزه می افتاد. گاهی هم آشکارا اشک در حدقه ی چشمهایش پُر می شد و او را به دقایقی سکوت وامی داشت . میرزا جواد همچنان که پایین مجلس نشسته بود و حرف هایش را میشنید با تمام حواس ، حرکاتش را زیرنظر داشت . گاهی که آثار تغییر در چهره ی آخوند پدیدار می شد، تلنگری به خود می زد و با خود می گفت : «ببین جواد، این سالک پیر ، بعد از سال هـا تـحـمـل رنج و مرارت و انجام ریاضت و دست یابی به سلوک عرفان محقق ، هنوز هم وقتی از مرگ می گوید و رویارویی با حضرت حق را تـصـور می کند این چنین خطوط چهره اش می لرزد و حالش دگرگون می شود. پس وای بر تو جواد، وای برتو! » حزن و تأثر در چهره ی شاگردان نمایان بود . بعضی شان آشکارا می گریستند و برخی دیگر نگاهشان را پشت انگشتانشان که حائل پیشانی کرده بودند، پنهان می کردند . .
.2⃣ آخوند نفسی تازه کرد و در ادامه ی سخنانش گفت : «برادران من، شيخ مفيد عليه الرحمة با سند خود از امام محمد باقر (ع) این چنین نقل میکند که خدای عزوجل چون بخواهد روح آدمی بدکار را بستاند به فرشته ی مرگ دستور ، میدهد که با افراد خود نزد دشمنم برو! او که انواع نعمت هایم را به او دادم و به دارالسلام که جایگاه امن و سلامت است دعوتش کردم اما نپذیرفت برو و روح آن خبیث که نعمتم را ناسپاسی کرد بگیر و به دوزخ بیندازش تک سرفه ای کرد و ادامه داد: «پس ملک الموت با قیافه ای خشمناک و پرهیبت و تاریک می آید در حالی که نَفَسش هم چون شعله ی آتش و چشمانش هــم چـون بـرق جهنده و صدایش مثل رعد کوبنده و سرش در آسمان و پاهایش در هوا یک پایش در مشرق و یک پایش در مغرب است و در دستش میله هایی چند شاخه دارد پانصد فرشته که هر کدام تازیانه ای آتشین در دست و بالاپوشی سیاه و درشت بافت بر تن دارند همراهی اش میکنند و سحقطائیل، یکی از مأموران عذاب، نیز با آنهاست . » میرزا جواد آب دهانش را قورت داد و اندیشید که اگر همان لحظه مرگش فرا برسد چه خواهد کرد؟ از این فکر به خود لرزید و با حالتی متأثر در دل نالید: «خدایا، فرصت توبه و بندگی ام بده! » .
.3⃣ دنیا بازگردانید! اما تنها جوابی که می شنود این است: «هرگز بازگشت به دنیا ممکن نیست. » پس آن زمان او را با سیخ هایی که در دست دارد میزند و با همان سیخ ها ، شروع به گرفتن روح از پاهایش میکند ذره ذره ی روحش را می گیرد تا به زانوهایش می رسد . پس آن گاه که زانوهایش از حرکت ماند به فرشته های همراهش می گوید که او را با تازیانه هایشان بزنند و سختی جان کندن را به او بچشانند تا آن که روح به گلویش میرسد پس او را با شلاق می زنند و می:گویند جانهای خودتان را خارج کنید که امروز کیفر شما عذاب خوار کننده ای ست؛ به واسطه ی آن که سخنان ناحق بر خدای تعالی گفتید و نسبت به آیات او کبر ورزیدید! میرزا جواد صورتش را با دو دست پوشاند. حس کرد بدنش زیر بار معصیتها چلانده میشود: خدایا فرصت بده، فرصت بده که توبه کنم و آدم از دنـیـا بـروم! » آخوند هم چنان میگفت: وقتی روح را از بدنش بیرون می آورند بدنش را زیر چکش میگذارند و استخوان هایش را از کنار انگشتان تا کنار حدقه های چشمش می شکنند . آن وقت بوی گندی از او بیرون می آید که اهل آسمان ها از آن اذیت می شوند. پس خدای تعالی و همه ی ساکنان هفت آسمان لعنتش میکنند . » .
.4⃣ برای دقایقی مجلس در سکوت و بهت روایت ماند آن گاه طلبه ای جوان که بالای اتاق نشسته بود ، اجازه صحبت خواست و پرسید: جناب استاد شما می فرمایید که «تفکر در مرگ از مهمترین افکار یک سالک است، اما این فکرها موجب میشود انگیزه ی زندگی در وجودمان بمیرد و یاس جای امید را در روحمان بگیرد. در حالی که خداوند این دنیا را فرصتی برای یک زندگی خوب قرار داده است تا بنی بشر از آن استفاده کند! ملاحسین قلی در حالی که کاغذها و جزواتی را که در دست داشت مرتب میکرد جواب داد: آقایان، اندیشیدن به مرگ ریشه ی دوستی دنیا و دلبستگی به زیورهای بی ارزش مادی را در دل سالک می سوزاند، اما فرصت زندگی هم چنان باقی است. دنیا جایگاه آزمون است . آدمی باید در این مجال ،اندک برای زندگی جاوید خود کسب امتیاز کند. تفکر در مرگ زندگی جاوید را به یادمان می آورد و انگیزه ی کسب امتیاز بیشتر را در دلمان زنده می کند. این یعنی امید امیدی ارزشمند . » طلبه ی جوان سرش را پایین انداخت و زیرچشمی نگاهی شرمسار به استاد انداخت آخوند همدانی گفت: «برای امروز دیگر عرضی نیست اگر سؤالی ندارید می توانید مرخص شوید! ‌.
.5⃣ میرزاجواد به هم درس هایش نگاه کرد و چون دید کسی حرفی ندارد اجازه ی صحبت خواست و گفت : جناب آخوند ! نگاه ها به جانب او برگشت استاد اشاره کرد و شاگرد گفت: «اجازه دارم گستاخی کنم و از شما بپرسم، به عنوان یک حکیم عارف و طبیب کامل کدام عمل از اعمال جوارح را در قلب سالک کارسازتر میدانید؟ این بار همه در انتظار جواب به دهان استاد خیره شدند ملاحسین قلی بعد از چند دقیقه تفکر و سکوت گفت سجده ی طولانی در دل شب که حداقل یک ساعت یا سه ربع ساعت به درازا بکشد و سالک مدام بگوید لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین و با تلاوت این آیه به زندانی بودن خود در زندان طبیعت و گرفتار بودنش در دام اخلاق زشت و هم چنین به منزه بودن حضرت دوست از هر ظلم و ستمی نسبت به بندگان گواهی دهد و اقرار کند که خود بر نفس خود ظلم کرده و خود را در این مهلکه ی عظیم انداخته است، نه حضرت باری تعالی . » دل میرزاجواد لرزید. این همان ذکری بود که در آن شب عجیب به او الهام شد؛ ذکری که او را از مهلکه ی تردید و ترس رهانید و قدمش را تا نخستین پله ی سلوک بالا برد. .
.6⃣ طلبه ها با اجازه ی استاد یکی یکی مجلس را خالی کردند. میرزا هم بلند شد و به جانب استاد رفت . شاید برای این که باز هم از او بپرسد اما وقتی نزدیک آخوند رسید، او مچ دستش را گرفت و پیشتر کشیدش و آرام زیر گوشش گفت: «آقای ملکی اگر کسی یک سال، شب ها در سجده، چهارصدبار بگوید لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمين، خواهد توانست حجاب ها را کنار بزند و از عالم طبیعت خارج شود. » میرزا جواد با حیرت به چشمهای آخوند نگاه کرد حس کرد چشمهای پیر مرد مواج است. خود را میان موج ها در حال غرق شدن .دید فقط توانست بگوید: «مرا چه می شود؟!» پایان قسمت هشتم ادامه دارد ... ‌.
فکر میکنم امشب اون راه رو پیدا کردم...❤️ .
دلم میگه اینجا کــنــار یــه عــده مــثـل خــودم میتونم پرواز کنم تا عرش خدا و آرامشی از جنس خدا ...❤️‍🔥 .
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوبه تجربه ی کسی که الکل مصرف میکرده گوشت خوک می‌خورده اهل دیسکو و پارتی بوده 😮 رو بشنویم اونایی که تا ته لذت دنیا رفتند اقرار می‌کنند که سرابی بیش نیست🥵 خداوند در سوره نور آیه ۳۹ می‌فرماید: کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد... .
37.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️حتماً تماشا کنید⭕️ حاضری از سرش بگذری دینمون چقدر می ارزد ...💰💵 .
. پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویـــرانـــی لـــانــه نــمــی هـــراســد ... . شهید مرتضی آوینی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️چله ی در آغوش خدا و دوره پاکسازی چگونه هست وکی شروع میشه ؟😍 ‌ چطوره این طرح؟ شما پاکاری؟ @seyedhoseinyp
ای طرح در آغوش خدا عالیه چند شب پیش به خاطر یه موضوعی خیییلی بهم ریختم خیلی احساس تنهایی می کردم. انگار هیچ کسی برام نمونده بود بی پناه شده بودم از این تنها می ترسیدم اینقدر که هر کاری می کردم اشک چشمام بند نمیومد صدای چک چک اشکام رو می شنیدم وقتی روی بالشتم میریخت تو همون حال خواب رفتم و همش کابوس میدیم که یدفعه با صدای زنگ ساعت موبایلم بیدار شدم که آلارم داشت میزد در آغوش خدا هنوز گیج کابوس ها بودم و یاد تعهدم افتادم به خودم گفتم الان رفقام رفتن پیش خدا پاشم که منم جا نمونم به سختی پاشدم وضو گرفتم و نشستم سر سجاده تازه فهمیدم دوای دردم چی هست یه دل سیر باخدا حرف زدم تو نماز وتر ازش کمک خواستم سر گذاشتم به سجده و شروع کردم گریه کردن لاالا الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین از اینکه به جز او به کسی دیگه دل بسته بودم گریه می کردم و خودم می دونستم مقصرم تسبیح دست گرفتم و استغفرالله ربی و اتوب الیه می گفتم که نور امید میومد به دلم که پیش خودشم دیگه هیچ غمی ندارم قرآن خوندم و به حرف هاش گوش دادم وقتی طلوع فرج شده بود من سبک سبک شده بودم مثل پر کاه انگار پشتم گرم شده بود✅ انگار قوت قلب پیدا کرده بودم✅ دیگه نه خبری از اشک بود و نه افسوسی شاد شاد بودم چون از آغوش خدا برگشته بودم❤️ اگر این چله نبود من همین طور فقط افسوس می خوردم و داغون میشدم
پیام👆 یکی از شما بزرگواران که در چله شرکت کردند✔️
‌ ⚡️‌رفقا امروز یه خبر داریم فوق العاده...خبرایی در راهه‌ ‌
. اینو گوش کردی؟ آماده ای؟ .
. این چند روز دو مدل پیام رو زیاد برامون فرستادین✌️🏼 .
پیام اول ...👆 .
پیام دوم... 👆 .
🌷 ان شــاءالله فــردا ســاعــت ۳ بــعــد از ظهر به تــعــداد محدود ثبت نام چـلـه پـاکـسـازی مـحـبـیـن رو داریم 🌷
. این پیام رو حاضرین به غایبین برسونن😊 .
. کــســانــی کــه تــازه اومــدیــن میدونستین جلسه اول دوره پـاکـسـازی مـحـبـیـن رایگانه؟؟ 👈بزن اینجا و ببین👉 .
نه اصلا .... ساعت های گوشیتون رو کوک کنید بعد از ظهر ساعت 3 شروع میکنیم🥰 .