داستانهای ناب:
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#علم_بهتر_است_يا_ثروت
✨ شاهکار حضرت مولا علی«علیه السلام»در پاسخ به سوال تکراری…
♨️جمعیت زیادی دور #اميرالمومنين (علیه السلام) حلقه زده بودند...
🔰 مرد اول؛
یا علی! سوالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ مولا علی «علیه السلام» در پاسخ گفتند:
علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
🔰 مرد دوم؛
اباالحسن! سوالی دارم، می توانم بپرسم؟
علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ حضرت علی«علیه السلام»فرمودند:
علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی...
نفر دوم که از پاسخ سوالش قانع شده بود، همان جا که ایستاده بود نشست.
🔰 در همین حال سومین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ حضرت«علیه السلام»در پاسخش فرمودند:
علم بهتر است، زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمندان دشمنان بسیار!
🔰 نفر چهارم؛
یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ حضرت علی«علیه السلام» در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می شود، ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می شود.
🔰 نوبت پنجمین نفر بود...
یاعلی علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ مولا«علیه السلام»در پاسخ به او فرمودند:
علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می کنند.
🔰 نفر ششم؛
یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ اميرالمومنين عليه السلام نگاهی به جمعیت کردند و گفتند:
علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد...
💢 نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی«علیه السلام» و گاهی به تازه واردها دوخته می شد...
🔰 در همین هنگام نفر هفتم وار شد و پرسید،
یااباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می شود، اما علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
🔰در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سوال دوستانش را پرسید که حضرت در پاسخش فرمودند:
✅ علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
💥همه از پاسخ های امام شگفت زده شده بودند که؛ نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
🔰 یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟!
✅ علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می شود.
🔰 نفر دهم
✅ علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند،
تا آنجا که گاه ادعای خدایی می کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند.
🗣 فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سوال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند.
🔵 هنگامی که آنان مسجد را ترک می کردند،
صدای حضرت را شنیدند که می گفتند:
💫 اگر تمام مردم دنیا همین یک سوال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می دادم.
احادیث الطلاب:
@ahadis_tollab
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
@ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴فضیلت یاد #امیرالمومنین علی علیه السلام🌴
حضرت #صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که #رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، #علی بن ابی طالب، #فضائلی قرار داده که جز #خودش نمیتواند آنها را شمارش کند.
هر کس به یکی از فضائل علی #اقرار کند، خداوند گناهان #گذشته و #آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همهی #جن و #انس گناه کرده باشد.
هرکس یکی از فضائل او را در جایی #بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن #نوشته به جا بماند، ملائکه برایش #استغفار می کنند.
هر کس #گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند #گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛ و هر کس به #نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با #چشمش مرتکب شده میبخشد.»
آنگاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به #چهرهی علی بن ابی طالب #عبادت است، یادش نیز عبادت است و #ایمان هیچ بنده ای جز با #دوستی او و #بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
منابع:
بحارالانوار، ج 38، ص 196،
@ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴فضیلت یاد #امیرالمومنین علی علیه السلام🌴
حضرت #صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که #رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، #علی بن ابی طالب، #فضائلی قرار داده که جز #خودش نمیتواند آنها را شمارش کند.
هر کس به یکی از فضائل علی #اقرار کند، خداوند گناهان #گذشته و #آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همهی #جن و #انس گناه کرده باشد.
هرکس یکی از فضائل او را در جایی #بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن #نوشته به جا بماند، ملائکه برایش #استغفار می کنند.
هر کس #گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند #گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛ و هر کس به #نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با #چشمش مرتکب شده میبخشد.»
آنگاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به #چهرهی علی بن ابی طالب #عبادت است، یادش نیز عبادت است و #ایمان هیچ بنده ای جز با #دوستی او و #بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
منابع:
بحارالانوار، ج 38، ص 196،
@ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
@ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
@ahadis_tollab
📌 دم مرگ
🔰روزی حارث همدانی به حضور #امام_علی علیهالسّلام آمد، #امام از علت آمدن او جویا شد او گفت:
🔰عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده!
💠 حضرت فرمود: ای حارث تو مرا دوست داری؟
🔰گفت: بلی والله یا #امیرالمومنین!
💠 حضرت فرمود: بدان که هیچ بندهای از دوستان ما نمیمیرد مگر این که در هنگام مردن مرا آن طوری که دوست دارد میبیند چون ببینی مرا که دشمنان خود را از حوض کوثر دور میکنم خوشحال خواهی شد، و چون ببینی که بر صراط میگذرم و (علم محمد) به دست من است و پیش حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میروم چنان مرا خواهی دید که مشعوف و مسرور میشوی!
📚 شیخ طوسی، امالی، ج۱، ص۴۸.
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
✍🏻 عمّار بن یاسر میگوید: من در برخی از جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شركت داشتم و روزی از دشتی می گذشتیم كه مورچه های بسیاری در آن بود.
❓من عرض كردم: ای #امیرالمومنین! به نظر شما كسی از مخلوقات هست كه تعداد این مورچه ها را بداند؟
❗️امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آری، ای عمار! من مردی را می شناسم كه تعداد این مورچه ها را می داند و او می تواند نر و ماده آنها را تشخیص دهد.
❓عرض كردم: ای مولای من! آن شخص كیست؟
❓سپس علی علیه السلام فرمود: ای عمار! آیا در سوره یاسین نخوانده ای كه: «وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»؟
‼️گفتم: آری، ای مولای من! آنگاه، علی علیه السلام فرمود: من همان #امام_مبین هستم.
📚 فضائل از ابن شاذان / ص94
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
✅ برخی روایات در کنارهم معنا پیدا میکنند
روایت 1⃣ :
#امیرالمومنین (ع) فرمودند :
هرکس که شما را بسوی تفرقه خواند او را بکشید هرچند زیر عمامه ی من باشد...
🔸(بحار، ج 33، ص 373، و خطبه ی شقشقیه)
برخی این روایت را بیان میکنن ولی اصلا نمیدانند در نظر امیرالمومنین علیه السلام #تفرقهافکن به چه کسانی گفته می شود
روایت 2⃣:
#امیرالمومنین (علیه السلام) در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، وحدت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت همان سنّت محمّد (صلى الله علیه و آله) است و بدعت آنچه خلاف آن باشد.
به خدا قسم، وحدت ، همدست شدن با اهل #حق است هر چند اندک باشند. تفرقه، همدستى با اهل #باطل است هر چند بسیار باشند.
#منابع:
🔸سليم بن قيس ج۲ص۹۶۴[منبع شیعه]
🔸كنزالعمّال،ح۱۶۴۴(منبع جماعتِعمری)
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
@ahadis_tollab
🕋🕋🕋🕋🕋
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
@ahadis_tollab
✍🏻 عمّار بن یاسر میگوید: من در برخی از جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شركت داشتم و روزی از دشتی می گذشتیم كه مورچه های بسیاری در آن بود.
❓من عرض كردم: ای #امیرالمومنین! به نظر شما كسی از مخلوقات هست كه تعداد این مورچه ها را بداند؟
❗️امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آری، ای عمار! من مردی را می شناسم كه تعداد این مورچه ها را می داند و او می تواند نر و ماده آنها را تشخیص دهد.
❓عرض كردم: ای مولای من! آن شخص كیست؟
❓سپس علی علیه السلام فرمود: ای عمار! آیا در سوره یاسین نخوانده ای كه: «وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»؟
‼️گفتم: آری، ای مولای من! آنگاه، علی علیه السلام فرمود: من همان #امام_مبین هستم.
📚 فضائل از ابن شاذان / ص94
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
✍🏻 عمّار بن یاسر میگوید: من در برخی از جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شركت داشتم و روزی از دشتی می گذشتیم كه مورچه های بسیاری در آن بود.
❓من عرض كردم: ای #امیرالمومنین! به نظر شما كسی از مخلوقات هست كه تعداد این مورچه ها را بداند؟
❗️امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آری، ای عمار! من مردی را می شناسم كه تعداد این مورچه ها را می داند و او می تواند نر و ماده آنها را تشخیص دهد.
❓عرض كردم: ای مولای من! آن شخص كیست؟
❓سپس علی علیه السلام فرمود: ای عمار! آیا در سوره یاسین نخوانده ای كه: «وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»؟
‼️گفتم: آری، ای مولای من! آنگاه، علی علیه السلام فرمود: من همان #امام_مبین هستم.
📚 فضائل از ابن شاذان / ص94
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ
https://chat.whatsapp.com/JkaGURh9ut2FUhRzK107Zp
🖊 #آیت_الله_سعادت_پرور ره:
اگر فردی، خود را مُلزم به انجام دستوراتی کند، ذکرهایی بگوید و چلهای هم بگیرد اما خود را از گناه دور نکند، به خواسته خود نخواهد رسید.
#آیت_الله_خوشوقت ره:
ورع همان #تقوا نیست، ورع ناظر به #ترک_محرمات است، ورع #اطاعت_فرمان است. ورع یعنی #اعمال_حرام را نباید انسان انجام بدهد، لذا #پیامبراکرم در مقابل سوال #امیرالمومنین که پرسیدند شما اینقدر از این ماه تعریف کردی چه عملی در #ماه_رمضان بهتر و برتر است که ما آن کار را بکنیم؟
پیغمبر اکرم فرمودند: #بهترین_کار در این ماه #ترک_گناه است. گناه نکنیم، #دروغ نگوییم، مردم آزاری نکنیم، #ظلم نکنیم، توی گوش مردم نزنیم، اینها گناه است، اینها را ترک کن بگیر بخواب، در حال عبادت هستی.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇
https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✍🏻 عمّار بن یاسر میگوید: من در برخی از جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شركت داشتم و روزی از دشتی می گذشتیم كه مورچه های بسیاری در آن بود.
❓من عرض كردم: ای #امیرالمومنین! به نظر شما كسی از مخلوقات هست كه تعداد این مورچه ها را بداند؟
❗️امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آری، ای عمار! من مردی را می شناسم كه تعداد این مورچه ها را می داند و او می تواند نر و ماده آنها را تشخیص دهد.
❓عرض كردم: ای مولای من! آن شخص كیست؟
❓سپس علی علیه السلام فرمود: ای عمار! آیا در سوره یاسین نخوانده ای كه: «وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»؟
‼️گفتم: آری، ای مولای من! آنگاه، علی علیه السلام فرمود: من همان #امام_مبین هستم.
📚 فضائل از ابن شاذان / ص94
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
#امام_هادی #محبت #امیرالمومنین
🔻 شخصی یهودی به امام هادی علیه السلام علاقه داشت، مردم اطراف حضرت حلقه زده بودند و آن یهودی هم گردن می کشید که حضرت را تماشا کند، حضرت به فرد یهودی اشاره کردند و فرمودند:
🔸 اشتباه می کنند کسانی که تصور می کنند محبت تو نسبت به ما برای تو بی فائده است؛ تو مسلمان نخواهی شد؛ ولی خداوند یک فرزندی به تو خواهد داد که از شیعیان ما خواهد شد.
🔹 شاید این اثر همان محبت یهودی نسبت به امام هادی علیه السلام بوده که فرزندش شیعه شده است.
🔸 کسی که الآن در عباداتش هم کوتاهی کند، سیر ولائی او اثر خودش را خواهد داشت.
🔹 وقتی برای یک یهودی محبت به امام هادی علیهالسلام اینگونه باشد، آن شیعه دیگر معلوم است.
🔸 جریان حارث همدانی که شعرش مشهور است موید است؛ او پیرمردی در اطراف کوفه بود، مریض بود، عصازنان خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمد، حضرت از او سوال فرمودند حارث تو با این حالت، چه شد که این جا آمدی؟! گفت: عشق و محبت شما مرا این جا کشاند.
🔹 حضرت شروع کردند آن اشعار را خواندن: یاحار هَمْدانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنی. توضیح دادند که این محبت به درد تو می خورد و آنجا اشعار قشنگی هم حضرت نسبت به او می گویند که آتش اگر روز قیامت بخواهد سراغ تو بیاید میگویم نه این مال ماست و مرا پذیرفته بوده است.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب