🔺 گاهی چرتکهای...!
✍️آیت الله #سیدرضی_شیرازی :
🌀به خدا قسم ، من خودم را میگویم که اگر یک صدم آن چه که به ظاهر میرسیدم، به باطن خود رسیدگی میکردم، وضعم بهتر از اینها بود.
💢آن قدری که دقت دارم لباسم مرتب باشد، یقهام کثیف نباشد، قبایم اتویش خوب باشد، جلوی آیینه میایستم و خود را مرتب و منظم میکنم، اگر به باطن خودم رسیدگی میکردم و زشتیهای آن را برطرف میکردم و محاسبه مینمودم که چه بدیهایی دارم، از نظر اخلاقی خیلی بهتر از اینها میتوانستم باشم.
🔹کاش گاهی چرتکهای میانداختیم و میدیدیم از نظر روحی در چه وضعی هستیم و چه مقدار سرمایهٔ معنوی و اخلاقی داریم. آیا این گونه که هستیم، خدا میپسندد؟
📚 زلال حکمت ۲، سیدرضی شیرازی ، ص۱۸۰
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺حرص در راه تحصیل علم!
▫️آیت الله #سیدرضی_شیرازی:
💢در راه تحصیل، این که مسائلی پیش می آید که انسان حرص می خورد، ثواب دارد. من در زمستان با آنکه زیر کفشم سوراخ بود، می رفتم خانه استاد برای درس. یک وقت می شد که می گفت: «خسته ام سرم درد میکند» و بر می گشتم .
🔹گاهی می شد برای سئوال منظومه می رفتم در خانه یکی از آقایان و از جهت اینکه با دو خواهر جوانش زندگی می کرد، ابا داشت که ما داخل شویم. آنقدر دم در می ایستادیم و یکی از رفقا هم با من بود، گردنش را کج می کرد و می ایستادیم تا آقا بیایند و سؤالی که از منظومه داریم جواب بدهند.
📚کتاب حافظان شریعت، صفحه ۳۰۵.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺حرص در راه تحصیل علم!
▫️آیت الله #سیدرضی_شیرازی:
💢در راه تحصیل، این که مسائلی پیش می آید که انسان حرص می خورد، ثواب دارد. من در زمستان با آنکه زیر کفشم سوراخ بود، می رفتم خانه استاد برای درس. یک وقت می شد که می گفت: «خسته ام سرم درد میکند» و بر می گشتم .
🔹گاهی می شد برای سئوال منظومه می رفتم در خانه یکی از آقایان و از جهت اینکه با دو خواهر جوانش زندگی می کرد، ابا داشت که ما داخل شویم. آنقدر دم در می ایستادیم و یکی از رفقا هم با من بود، گردنش را کج می کرد و می ایستادیم تا آقا بیایند و سؤالی که از منظومه داریم جواب بدهند.
📚کتاب حافظان شریعت، صفحه ۳۰۵.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰درگذشت ابوالحسن شعرانی فقیه، مفسّر، فیلسوف و ریاضیدان شیعی (۱۳۵۲ش)
💠ابوالحسن شعرانی معروف به #علامه_شعرانی، از فلاسفه شیعی قرن ۱۴ قمری است.
▫️خاطرات آیت الله #سیدرضی_شیرازی از #علامه_شعرانی
🔹آیتالله شعرانی کتاب اشارات بوعلی سینا را از آغاز نمط چهارم تا پایان نمط دهم را فقط برای من تدریس کرد. روزی از ایشان پرسیدم:«آقا! برای شما خستهکننده نیست که تنها برای یک نفر درس میگویید؟!».
🔸 استاد جواب داد: «آنچه ما داریم امانتی است که از دانشمندان قبل به ما رسیده است و وظیفه داریم این امانت را به نسل بعد تحویل دهیم. اگر تحویلگیرندگان کم هستند، تقصیر ما چیست؟!».
🔅 بعد از آنکه استاد از دنیا رفت شبی، او را در خواب دیدم و پرسیدم: «آقای میرزا! از مار و عقربها چه خبر؟!».
🌀استاد پاسخ داد: «اینجا مار و عقرب نیست! سیب و انار است» و من که از چنین سؤال نسنجیدهای شرمنده شده بودم، از خواب بیدار شدم