eitaa logo
احادیث الطلاب
6.6هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
15 فایل
کپی برداری آزاد است ، حتی بدون اسم کانال ، فقط نقل حدیث از کتاب (احادیث الطلاب) با ذکر کتاب باشد مثلاً چنین نقل شود ،تحف العقول صفحه ۱۰۲ به نقل از کتاب آداب الطلاب‌ صفحه ۷۵ آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 خدای مهربانِ آن بت پرست ✅حضرت ابراهیم(ع) بسیار میهماندوست بود و تا به خانه او نمى‌آمد، غذا نمى خورد. زمانی فرا رسيد كه يك روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجو پرداخت. پيرمردى را ديد و حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت‌پرست است. حضرت ابراهيم گفت: «افسوس! اگر نبودی، میهمان من می‌شدى و از غذاى من مى‌خوردى» در اين هنگام جبرئيل بر حضرت ابراهيم نازل شد و گفت: «خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، به خاطر بت‌پرستى، به او غذا ندادى!» حضرت ابراهيم(ع) شد و به جستجوى آن رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت: «چرا بار اول مرا رد ، ولی حالا دعوت می‌کنی؟» حضرت ابراهيم، از خداوند به او خبر داد. پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت:  «نافرمانى از چنين بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.» آن گاه به یگانگی اقرار نمود و آيين حضرت ابراهيم عليه السلام را پذیرفت. 📚جوامع الحكايات(محمد عوفى)،صفحه ۲۱۱ @ahadis_tollab
🔴پاسخ طبقات مردم به ندای ✍️شیطان به گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم. 🔅حضرت یحیی فرمود: من میل به تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند.شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند: 1- عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند. 2- دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم. 3- دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا می خورند؛ ولی سپس از کرده خود می شوند و می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد می افتند و از چنگال ما فرار می کنند... ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم... 📚کشکول ممتاز، ص 426 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔻حتی اگر چرند هم گفت، یادداشت کن! 🎤فرزند رحمه‌الله: 🔸روزی از درس فلسفه به منزل آقا (آیت‌الله بهجت) آمدم. دیدم یک نفر با داخل راهرو ایستاده. سلام کردم، برگشت بود و با لهجه شیرین تبریزی‌اش جواب سلام داد. 🔹دست مرا گرفت و به بیرون از منزل برد. در را بست و دو سه متر از منزل فاصله گرفت. تعجب کردم که چه کار مهمی دارد که باید اینقدر با من حرف بزند پرسید: مشغول چه کاری هستی؟ 🔸عرض کردم: مبحث نفس کتاب شفا را نزد آقای می‌خوانم. دستی هم بر ریاضیات و ستاره شناسی و این طور چیزها دارم و در دانشکده تدریس می‌کنم. گفت: عجب! این روزها کسی اینها را . 🔹فرمود: حرفی را با تو در میان می‌گذارم، خوب گوش کن. تمام کارهایت را رها کن بیا خدمت را بکن. تو او چه کسی است. با اینکه اینها را خوانده‌ای، نه می‌توانی او را بشناسی و نه او می‌گذارد که بشناسی. 🔸هر چه گفت یادداشت کن. نوار بگیر و صحبت‌هایش را ضبط کن، حتی اگر هم گفت، تو یادداشت کن! حرفهای من را بعدها می‌فهمی. امانت دار باش. 🔹من قم را دیده‌ام، تهران را دیده‌ام، مشهد را دیده‌ام، نجف را دیده‌ام، شیعه و سنی را دیده‌ام، باقی مانده است. وقتی او را از تو بگیرند، خواهی فهمید. کاری نکن که بعداً شوی. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب