eitaa logo
احادیث بهشتی
99 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
42 ویدیو
18 فایل
لا یکون الرّجلُ منکم فقیهاً حتّی یَعرِفَ معاریضَ کلامِنا کپی مطالب جهت ترویج معارف جایز میباشد ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حكايت امام رضا علیه السلام و بچه آهو 💠عبد اللَّه بن سوقه مي‌‏گويد: امام رضا- عليه السّلام- از كنار ما گذشت و با ما در باره امامت خويش، بحث كرد. 💠من و تميم بن يعقوب سرّاج به امامت او قائل نبوديم! و مذهب زيدي داشتيم. 💠وقتي كه با آن حضرت به صحرا رفتيم، چند آهو ديديم و امام- عليه السّلام- به يكي از بچه آهوها اشاره كرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ايستاد. 💠ايشان دست مباركش را به سر بچه آهو كشيد و آن را به غلامش داد. 💠آنگاه فرمود: اي عبد اللَّه! آيا باز هم ايمان نمي‌‏آوري؟ 💠گفتم: چرا اي آقاي من! تو حجّت خدا بر خلقش مي‌‏باشي و توبه مي‏‌كنم. 💠سپس حضرت به بچه آهو فرمود: به چراگاهت برو. 💠بچه آهو در حالي كه اشك از چشمانش سرازير بود آمد و بدن خودش را به پاهاي امام- عليه السّلام- مي‏‌كشيد و صدا مي‌‏كرد. 💠حضرت فرمود: مي‌‏داني چه مي‏‌گويد؟ 💠گفتيم: خدا و پيامبر و فرزند پيامبرش داناترند. 💠فرمود: اين آهو مي‏گويد: اول كه مرا خواندي، خوشحال شدم و خيال كردم از گوشت من خواهي خورد و دعوتت را پذيرفتم، ولي اكنون كه امر به رفتن نمودي، مرا غمگين كردي‏ «۱». _____________________  (۱) بحار: ۴۹/ ۵۲، حديث ۶۰. اللّهم عجّل لولیک الفرج ✅ @ahadisebeheshti
🔴حكايت امام رضا علیه السلام و بچه آهو 💠عبد اللَّه بن سوقه مي‌‏گويد: امام رضا- عليه السّلام- از كنار ما گذشت و با ما در باره امامت خويش، بحث كرد. 💠من و تميم بن يعقوب سرّاج به امامت او قائل نبوديم! و مذهب زيدي داشتيم. 💠وقتي كه با آن حضرت به صحرا رفتيم، چند آهو ديديم و امام- عليه السّلام- به يكي از بچه آهوها اشاره كرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ايستاد. 💠ايشان دست مباركش را به سر بچه آهو كشيد و آن را به غلامش داد. 💠آنگاه فرمود: اي عبد اللَّه! آيا باز هم ايمان نمي‌‏آوري؟ 💠گفتم: چرا اي آقاي من! تو حجّت خدا بر خلقش مي‌‏باشي و توبه مي‏‌كنم. 💠سپس حضرت به بچه آهو فرمود: به چراگاهت برو. 💠بچه آهو در حالي كه اشك از چشمانش سرازير بود آمد و بدن خودش را به پاهاي امام- عليه السّلام- مي‏‌كشيد و صدا مي‌‏كرد. 💠حضرت فرمود: مي‌‏داني چه مي‏‌گويد؟ 💠گفتيم: خدا و پيامبر و فرزند پيامبرش داناترند. 💠فرمود: اين آهو مي‏گويد: اول كه مرا خواندي، خوشحال شدم و خيال كردم از گوشت من خواهي خورد و دعوتت را پذيرفتم، ولي اكنون كه امر به رفتن نمودي، مرا غمگين كردي‏ _________________  📚 بحار: ۴۹/ ۵۲، حديث ۶۰. اللّهم عجّل لولیک الفرج ☑️ @ahadisebeheshti