eitaa logo
احادیث اجتماعی
160 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
کاری از گروه علوم اجتماعی موسسه نفحات بازخوانی احادیث اجتماعی ارتباط با ادمین: @Tb_enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نگاهی به کتاب ساخت جامعه ی آنتونی گیدنز 🔰 آخر هفته های بهمن و اسفند هزار و چهارصد به ارائه ی کتاب ساخت جامعه ی آنتونی گیدنز خدمت یکی از سروران گذشت. کتاب به بررسی عاملیت و ساختار می پردازد و گیدنز نظریه ی معروف ساخت یابی خود را در این کتاب ارائه می کند. متن کتاب اولا دشوار فهم و ثانیا با ترجمه ای نه چندان مناسب و ثالثا بسیار پر نکته است. آنچه برایم جالب بود نکات فلسفی و فهم هایی که گیدنز به مدد فسلفه ی تحلیلی و سنت آنگلوساکسون پیدا کرده است. در ادامه سعی می کنم سه نکته درباره ی نظریه ی گیدنز عرض کنم. 🔷 نخست: گیدنز نیز همانند ما بحث عاملیت و ساختار را بحثی فلسفی می داند و معتقد است بدون برخورداری از عمق فلسفی و آشنایی به مباحث آن، نمی توان بر این بحث فائق آمد. البته بیان ما به این صورت بود که بحث عاملیت و ساختار اساسا بحث فلسفی ناظر به جامعه شناسی است و از نحوه¬ی وجود جامعه و فرد و ارتباط آنها با یکدیگر بحث می کند. این بحث از مباحثی است که هیچ جامعه شناسی نمی تواند نسبت به آن خنثی باشد، حتی اگر از آن بحث نکند بایستی موضعی در قبال آن در اندیشه ی خود اتخاذ کرده باشد، بالاخره یا جانب عاملیت را گرفته و یا جانب ساختار را و یا سعی در جمع بین عاملیت و ساختار کرده است. به علاوه بحث تبعات فلسفی و اخلاقی بسیاری در پی دارد. برای مثال اگر فرد در جامعه حذف می شود در این صورت بر سر مسائل حقوقی و جنایی چه می آید؟ 🔷 دوم: گیدنز چنانچه مستحضر هستید متعلق به نظریه های نوع سوم است، یعنی می خواهد میان عاملیت و ساختار جمع کند. جمع گیدنز به صورت خیلی خلاصه به این صورت است که فرد زمانی که کنش انجام می دهد، کنش دارای آثار قصد نشده است، و این آثار قصد نشده بر می گدد و زمینه و شرایط کنش بعدی را شکل می دهد. یعنی بر اساس نگاه گیدنز ساختار در هر لحظه در حال خلقی مداوم است و به کنش های بعدی شکل می دهد و چون کنش در ظرف زمان و مکان انجام می شود همواره طولی به عمق تاریخ و عرضی به پهنای جغرافیای فرد دارد، البته اثر کنش می تواند زمان و مکان را در نوردد و در تاریخ و جغرفیا بسط پیدا کند. 🔷 سوم: آنچه برای بنده در این بحث جالب بود مسئولیت فرد در قبال جامعه است، اینکه ما چگونه با پذیرش و تلقی یک معنای جدید و یا حتی سکوت و عکس العمل نشان ندادن نسبت به یک واقعیت اجتماعی و یا یک کنش جزئی در دل فرهنگ، داریم جامعه ی خود را می سازیم، و همه مسئول و معاقب هستیم. و از همه مهم تر دیدگاهی بود که نسبت به روایاتی در باب رابطه ی فعل و جزاء پیدا کردم، مثل "الراضی بعمل قوم فهم منهم" که مرحوم علامه در بحث نظام اعمال المیزان بحث از این سنخ روایات پرداخته اند. در حالی که به نظرم می رسد اگر این بحث درست حل شود، بسیاری از مطالبی که علامه در آنجا فرموده اند تغییر می پذیرد و بسیاری از روایات به گونه ای دیگر معنی می شود. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
💠 نگاهی به کتاب ساخت جامعه ی آنتونی گیدنز 🔰 آخر هفته های بهمن و اسفند هزار و چهارصد به ارائه ی کتاب ساخت جامعه ی آنتونی گیدنز خدمت یکی از سروران گذشت. کتاب به بررسی عاملیت و ساختار می پردازد و گیدنز نظریه ی معروف ساخت یابی خود را در این کتاب ارائه می کند. متن کتاب اولا دشوار فهم و ثانیا با ترجمه ای نه چندان مناسب و ثالثا بسیار پر نکته است. آنچه برایم جالب بود نکات فلسفی و فهم هایی که گیدنز به مدد فسلفه ی تحلیلی و سنت آنگلوساکسون پیدا کرده است. در ادامه سعی می کنم سه نکته درباره ی نظریه ی گیدنز عرض کنم. 🔷 نخست: گیدنز نیز همانند ما بحث عاملیت و ساختار را بحثی فلسفی می داند و معتقد است بدون برخورداری از عمق فلسفی و آشنایی به مباحث آن، نمی توان بر این بحث فائق آمد. البته بیان ما به این صورت بود که بحث عاملیت و ساختار اساسا بحث فلسفی ناظر به جامعه شناسی است و از نحوه¬ی وجود جامعه و فرد و ارتباط آنها با یکدیگر بحث می کند. این بحث از مباحثی است که هیچ جامعه شناسی نمی تواند نسبت به آن خنثی باشد، حتی اگر از آن بحث نکند بایستی موضعی در قبال آن در اندیشه ی خود اتخاذ کرده باشد، بالاخره یا جانب عاملیت را گرفته و یا جانب ساختار را و یا سعی در جمع بین عاملیت و ساختار کرده است. به علاوه بحث تبعات فلسفی و اخلاقی بسیاری در پی دارد. برای مثال اگر فرد در جامعه حذف می شود در این صورت بر سر مسائل حقوقی و جنایی چه می آید؟ 🔷 دوم: گیدنز چنانچه مستحضر هستید متعلق به نظریه های نوع سوم است، یعنی می خواهد میان عاملیت و ساختار جمع کند. جمع گیدنز به صورت خیلی خلاصه به این صورت است که فرد زمانی که کنش انجام می دهد، کنش دارای آثار قصد نشده است، و این آثار قصد نشده بر می گدد و زمینه و شرایط کنش بعدی را شکل می دهد. یعنی بر اساس نگاه گیدنز ساختار در هر لحظه در حال خلقی مداوم است و به کنش های بعدی شکل می دهد و چون کنش در ظرف زمان و مکان انجام می شود همواره طولی به عمق تاریخ و عرضی به پهنای جغرافیای فرد دارد، البته اثر کنش می تواند زمان و مکان را در نوردد و در تاریخ و جغرفیا بسط پیدا کند. 🔷 سوم: آنچه برای بنده در این بحث جالب بود مسئولیت فرد در قبال جامعه است، اینکه ما چگونه با پذیرش و تلقی یک معنای جدید و یا حتی سکوت و عکس العمل نشان ندادن نسبت به یک واقعیت اجتماعی و یا یک کنش جزئی در دل فرهنگ، داریم جامعه ی خود را می سازیم، و همه مسئول و معاقب هستیم. و از همه مهم تر دیدگاهی بود که نسبت به روایاتی در باب رابطه ی فعل و جزاء پیدا کردم، مثل "الراضی بعمل قوم فهم منهم" که مرحوم علامه در بحث نظام اعمال المیزان بحث از این سنخ روایات پرداخته اند. در حالی که به نظرم می رسد اگر این بحث درست حل شود، بسیاری از مطالبی که علامه در آنجا فرموده اند تغییر می پذیرد و بسیاری از روایات به گونه ای دیگر معنی می شود. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🔰 یکی از دوستان فعال در عرصه ی دانشی- نه اجرایی- علوم و فقه سیاسی برای حقیر نقل می کرد، وقتی که مستند "غیر رسمی ۱" - که مربوط به دیدار راویان راهیان نور و شهدا با مقام معظم رهبری است- را مشاهده کردم و حال و هوا و سبک زندگی شهدایی آن عزیزان رو در جلسه دیدم خیلی دلم شکست، بغض کردم و به خدا عرض کردم این عزیزان سبک زندگی دارند و ما هم سبک زندگی داریم، اینها با شهدا و یاد ایشان و وصیت نامه هایشان دم خورند و ما مشغول مطالعه ی متفکران سیاسی غربی و مانوس با آرای روشنفکران و غرب زدگان و ضد انقلاب ... بعد به خودم نهیب زدم‌و گفتم، این چه حرفی است؟ هر کس هنری دارد و وظیفه ای، من امروز بایستی تهاجم فرهنگی و علمی در این حوزه ی دانش را پاسخ دهم، ولو تبلیغ نتوانم برم و نتوانم روضه خوان و منبری خوبی باشم، کاری را که من انجام می دهم دیگری نمی تواند ... 📍 می گوید : همان شب خواب دیدم، خوابی عجیب "جمعیتی عظیم و مخالف حکومت اسلامی و تعدادی از رفقا در سالن بسیار بزرگی حاضر بودند، ضد انقلاب از ما دعوت به مناظره در باب حکومت دینی کردند، کسی داوطلب نشد و همه به من نگاه کردند و مرا جلو فرستادند، بنده آیات و شواهد بسیاری از متن دینی را آماده کرده بودم تا تک تک بخوانم. قبل از اینکه شروع کنم یکی از دوستان گفت اول به توحید ذاتی عرفانی برای اثبات مدعای خویش تمسک کن، به من انگار وحی شده بود (چون تا قبلش چنین استدلالی ندیده بودم) شروع کردم و گفتم "اگر خدای متعال واحد قهاری است که هرگز دو بر نمی دارد و مقهور نمی شود، در هیچ ساحتی جایی برای مغایرت و دوئیت باقی نمی گذارد، حال این سعه ی وجودی نامحدود چطور می شود مقوله ی حکومت را به حال خود رها کند؟" بحث بالا گرفت، و جالب آن بود که هر کجا من صحبت می کردم جمعیت کثیری مسخره و هو میکردند و هر کجا طرف مقابلم که او نیز روحانی بود ولی ضد انقلاب و مخالف حکومت اسلامی سخن می گفت شروع به کف زدن می نمودند. ناگهان بیدار شدم. نمازم داشت قضا می شد." 📌 یعنی خواب از این قشنگ تر میشه؟ هم بهش گفتند که کارش امتداد توحید در عرصه سیاسی و اجتماعی است و هم "کل خلق لما تیسر له" مهم آن است که برای اسلام و انقلاب کار کنیم، حال چه کاری؟ هر کاری که آن را به بهترین وجه می توانیم انجام دهیم. خداوند توفیق دهد تا ما نیز مسیرمان را درست برای خدمت انتخاب کنیم. القصه خط کشی های دنیوی و ظاهری خیلی ملاک نیست، حتی مشهورات زمانه و آنچه قالب مردم طلبه ی موفق می دانند نیز در خور توجه نمی باشد، مهم معیار و میزان اخروی است که چه کسی خالص تر و خدوم تر است. و چه نیکوست که تیغی برنده باشیم جایی که شمشیرها کند و اراده ها سست و اذهان ناتوان می گردند. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
💠 نگاهی به رساله ی "مرد سیاسی" افلاطون 🔰 آثار افلاطون از معدود آثاری است که با گذشته قرن ها هنوز ارزش خواندن دارد و لم یزل روح آدمی را به وَجد می آورد. قلمی سحّار، انگیزه ای الهی و غایتی به سوی خیر اعلی و سعادت از مولفه های دیگر آثار این فیلسوف الهی است. در رساله ی مرد سیاسی مکالمه بین بیگانه و سقراط جوان در می گیرد، و افلاطون در قالب مردی بیگانه است که حرف خود را بیان می کند و به فرهنگ یونان آن زمان می تازد. آنچه در مرد سیاسی به صورت خلاصه مورد بحث قرار می گیرد به شرح زیر است: 🍀 نخست: افلاطون می خواهد اثبات کند که سیاست و سیاست ورزی یک علم و هنر است (البته این بحث را در سوفسطائی آغاز می کند) نه یک امر عام و همگانی و عرفی، بلکه سیاست علم و هنر اداره کردن جامعه است. 🍀 دوم: اقسام حکومت و فرمانروایی را (به حسب آن زمان) می گوید و نقد می کند، حکومت یا به دست فرد است یا به دست عده ای قلیل و یا به دست عامه ی مردم (دموکراسی) وهر سه نوع بر این اساس که آیا بر اساس قانون فرمانروایی می کنند یا خیر به دو قسم تقسیم می شوند ولی فقط دو تای اول نام های جدا می گیرند یعنی اولی به پادشاهی و استبدادی و دومی به الیگارشی مونارشی منقسم می شوند، البته افلاطون از بین این اقسام هیچ یک را نمی پسندد و نوع حکومت مطلوب وی فرمانروایی مرد فیلسوف و فضیلت مدار و دانشمند است. 🍀 سوم: روشن است که از این شش قسم، آن سه قسمی که در آن مراعات قانون بشود، از بی قانونی بهتر است، لکن در بین همان سه قسم، پادشاهی بهترین و دموکراسی بدترین نوع حکومت است. در نگاه افلاطون دموکراسی – ولو بر اساس قانون هم باشد، لگام گسیخته ترین حکومت هاست، مگر مردم سایر هنرها مثل کشتیرانی و پزشکی و ... را به آرای عامه مراجعه می کنند که ما بخواهیم در هنر سیاست بند آرای عوام الناس باشیم؟ 🍀 چهارم: افلاطون بیان می کند که نظر مرد سیاسی راستی و فیلسوف حقیقی، مقدم بر قانون است و قانون چون اولا انعطاف ناپذیر و ثانیا ثابت است و نمی تواند همه ی جزئیات را در خود داشته باشد، دست و پای حاکم حقیقی را می بندد، لذا فرمانروای راستین نباید خود را محدود به قانون کند، بلکه وی حاکم بر قانون و والی آن نیز هست. قوانین از پیش نوشته شده به صورت سنت های سفت و تخلف ناپذیر در می آیند و راه را به روی مصلحان اجتماعی می بندند. عوام از داناترین مردم - که مراد سقراط است – تنها به به جرم مخالفت با سنت های موجود و آنچه محصول نادانی گذشتگان است، با جام شوکران پذیرایی می کنند. 🍀 پنجم: در این میان کسانی هستند که مقلّد و نیرنگ بازند و خود را مرد سیاسی و دانشمند می دانند در حالی که از علم و هنر سیاست بویی نبرده اند و ایشان همان سوفسطائیان هستند افرادی که خوب سخن می گویند و خطیب هستند و دل عوام را به چنگ می آورند ولی مغزشان از معرفت و نفسشان از فضائل خالی است. و چون تفاوت مرد سیاسی – که کمتر از تعداد انگشتان دست در یک جامعه یافت می شوند- از سایر افراد عادی به منزله ی ملکه ی زنبور عسل از زنبوران کارگر نیست که جثه و ظاهر مشخص باشد بلکه به روح و فضائل و دانایی است، تشخیص فرمانروای راستین از مشکل ترین امور می باشد. 🍀 ششم: هنر سیاست حاکم بر هنرهای جزئی تر اجتماعی اعم از هنر جنگ و علم حقوق و هنر سخنوری است، چرا که این امور همواره بایستی از عدالت تبعیت کنند و این در توان ایشان نیست که عدالت را تعیین کنند بلکه بایستی دست به دامان مرد سیاسی شوند تا حد ایشان را برای خود و نحوه ی خدمتشان به جامعه و حکومت را مشخص سازد. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🍀 هفتم: از همه مهم تر، هنر سیاست و حکمرانی هنر بافندگی و به عبارتی بافندگی شاهانه است، بافتن افراد گوناگون اجتماعی با روحیات و خلقیات گوناگون به یکدیگر و استفاده از ایشان در جهت سعادت عمومی. کسی که از ملکه ی سلحشوری برخوردار است بایستی در جای صحیح و نسبت درستی با کسی قرار گیرد که روحیه ی خویشتنداری دارد، و الا فضائل انسانی در عین فضیلت بودن ممکن است سایر فضائل دیگر را از خود براند. هنر مرد سیاسی همین است که با تدبیر این فضائل و تلفیق صحیح و بر اساس عدالت آنها با یکدیگر مانع از تضاد آنها شود، بلکه بایستی کاری کند که خویشتن داری خویشتن دار در خدمت سلحشوری سلحشور قرار گیرد و بالعکس و همه در خدمت سعادت جامعه باشند، و این امر ممکن نیست جز آنکه ارواح افراد اولا با پیوندی خدایی و اعتقادی به یکدیگر متصل شوند تا جزء حیوانی ایشان با رشته ای بشری به یکدیگر گره بخورد. "اگر در روحی عقیده ی درست و مطابق حقیقت درباره ی عدل و زیبایی و خوبی و خلاف آن جایگزین باشد" و همه به منبع زیبایی و خیر اعلی ایمان آورند، دارای اعتدالی می گردند که لازمه ی عضویت در جامعه است. 🍀 هشتم: این عقیده (که در مورد هفتم ذکر شد) تنها در طبایع نیکو تربیت یافته از طریق قوانین به وجود می آورد و این پیوند خدایی است که اجزاء مختلف فضیلت انسانی را به یکدیگر گره می زند. یکی از راه های دست یابی به این مهم وضع قوانین زناشویی صحیح است تا افراد نه بر اساس ثروت و دارایی و طبقات اجتماعی بلکه بر اساس روحیات و خلقیات ازدواج کنند. مثلا ارواح پرشور و دلاور به نکاح ارواح ملایم و خوشتن دار دربیایند تا این فضائل از یکدیگر جدا نگردند. 🖌 آنچه را افلاطون در این رساله بدان تصریح نمی کند ولی بر اساس مبانی و امتداد نگاهش و آنچه در سایر رساله ها بدان پرداخته اند قابل استحصال می باشد این است که مرد سیاسی و فرمانروا علاوه بر دارا بودن هنر و علم سیاست به لحاظ نظری خود بایستی سرآمد فضائل انسانی در جامعه باشد. و الا کسی که نه از خویشتن داری و نه از سلحشوری بویی برده است، چگونه ممکن است هر کدام را به عدالت سر جای خود نشانده و با یکدیگر تلفیق کند؟ 📌 به نظرم اگر برادران دینی و ایمانی نگاهی به روح آرای افلاطون داشته باشند درخواهند یافت که از برخی مسئولین حاضر در متن حکومت اسلامی موجود به اسلام راستین و اسلام انقلابی ما نزدیک تر است و به گزاف نبوده است که حکمای مسلمان از بین آراء و اندیشه های گوناگون تمدن یونانی به سراغ افلاطون و ارسطو رفته اند، الأفلاطون منا و نحن منه و الله خیر الراحمین. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
💠 مطلعی بر ماه عاشقی 🍀 یادش بخیر! سالهای آغاز طلبگی با همپالگی های محترم‌ به ملاقات اهل علم و معرفت قم می رفتیم. خدمت بزرگی رسیده بودیم و یکی از دوستان سوال کرد: حاج آقا بهترین راه برای رسیدن به خدا چیست؟ فرمود: عاشقی کردن! دیگری سوال کرد راه ترک معصیت چیست؟ فرمود: عاشق شوید! دیگری پرسید: راه خدمت به اسلام و مسلمین چگونه است؟ فرمود: از عشق می گذرد. یکی از دوستان با لبخندی گفت: شاید باید بپرسیم راه عاشقی چیست؟ ایشون فرمود: احسنت! راهی که فعلا مقدور شماست "کسب معرفت" است. البته راه های دیگری هم هست. 🍀 بعدها فهمیدیم چه سخن دقیق و درستی ایشان به ما فرموده اند. اساس دین و ایمان بر پایه ی حبّ است. "هل الدین الا الحب؟" اساسا هیچ راهی طی و هیچ منزلی سپری نمی شود جز آنکه بالحب و فی الحب و مع الحب است. حتی ترک گناه گرچه نیازمند اراده و عزمی سترگ است لیک در مناجات شعبانیه می خوانیم: "الهي لم يكن لي حول فانتقل به عن معصيتك الا في وقت أيقظتني لمحبتك" 🍀 عرفان که خواندیم دیدیم عجب! عارفان این همه ریاضت و سختی می کشند تا جان را تطهیر کنند، چون جان پاک و قلب صاف است که می تواند محط فرود محبت پروردگار باشد! و الا جان ناپاک کجا می تواند بر آن مه جبین سیمین ساق نظر اندازد؟ اما در منازل بعدی باز مرکب و مطیه عشق و محبت است. 🍀 اگر محبت نباشد کدامین کس می تواند از نفس و مشتهیات آن عبور کند؟ از آن سو محبت که آمد هر کف نفس و هر ترک هوایی که صورت می گیرد، درجه ای بر عطش و شعله ای بر لهیب عشق می افزاید. عشق تا حدی شعله ور می گردد که آدمی از هر غیر ولو آن غیر خودش باشد بیزار می شود، چرا که محبوب غیّار و غیور است و در هیچ ساحتی غیر را بر نمی تابد. و چه خوش گفته لسان الغیب این مضمون را به غزلی که مطلعش این است: "روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر" 🍀 حال چه خوش است صیام ماه رمضان اگر مقدمه ای برای نظربازی ما باشد، این شما و این شهر رحمت و محبت و بندگی، مبادا که این ماه نیز بگذرد و بهره ای جز تحمل ساعتی جوع و عطش نبرده باشیم. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🔰 هر بار به لطمه هایی که غرب مدرن به سنت عزیز ما وارد ساخته است فکر می کنم، بدون تردید برای اولین چیزی که اشک از چشمانم جاری می شود، قلب ماهیت علم و تعلیم و تعلّم در دنیای شبه مدرن اطراف است. 🔰 تنزّل علم به ابزاری برای کسب ثروت و مال اندوزی و فروکاستن مهم ترین ارتباط اجتماعی بشری (یعنی تعلیم و تربیت) به یک شغل و حرفه. متاسفانه در جامعه ی امروز ما معلمی دیگر امتداد هدایت انبیاء نیست، بلکه شغلی است در کنار سایر مشاغل که در قبال هر ساعت تعلیمش "چرک کف دست" دریافت می شود. 🔰 در پی این تلقی است که پرده های تقدّس علم و عالم دریده می شود، متعلّم همیشه متوقع و استاد همیشه بدهکار است، به عبارتی پای اصل استخدامی که در نازل ترین و مادی ترین ساحت بشری جاریست به عالی ترین و اصلی ترین بُعد حیات انسان باز می شود. نگاه متعلم آن می شود که معلم وظیفه اش است به من آنطور که می خواهم تعلیم دهد، چرا؟ چون هزینه ی کارش را پرداخت کرده ام. 🔰 این نگاه نه تنها در آموزش و پروش و دانشگاه ها کاملا جا افتاده است و استاد و معلم تبدیل به کارمند شده اند، متاسفانه در حوزه های علمیه نیز در حال تبدیل شدن به فرهنگ است. تقلیل رابطه ی استاد و شاگردی به روزی یک ساعت کلاس، قدرت نفوذ و اعتراض طلاب بر مدارس برای تغییر استاد، نحوه ی خاص تعامل آموزش مدارس علمیه با اساتید حوزوی، دریافت هزینه ای معین در ازای ساعتی تدریس، اهمیت فرم های ارزیابی اساتید، لزوم مجهز بودن استاد به روش های جدیدآموزشی و القاء مفاهیم مثل اسلاید و ... جملگی اثرات سوء نفوذ این تلقی است. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🔰همین ماهیت مدرن و جدید از مَدرس ها به منبرها و از طلاب به مردم عادی در حال سرایت است. حتما تا کنون برایتان سوال شده است که "چرا تبلیغ ایام محرم و صفر و رمضان کما فی السابق تاثیر گذار نیست؟" یا "چرا تاثیر موعظه های روحانیت در مردم کاسته شده است" یا "چرا نقش مساجد در تربیت کاسته شده است؟" بله عوامل متعددی دارد، لکن به نظر می رسد یکی از مهم ترین دلایل آن تبدیل شدن تدریجی روحانیت به یک شغل است. البته نمی گویم این اتفاق بتمامه افتاده لکن در یک دوران گذار به سر می بریم و شیب این تحول روز به روز شدیدتر می شود، و بدا به حال روزی که این تلقی سراسر هویت فرهنگی روحانیت را درنوردد. 🔰چند نمونه و شاهد دم دستی را از این تحول برایتان ذکر می کنم: 🔸 نخست: از نشانه های بارز این تنزل و قلب ماهیت برگزاری دوره های علمی و نشست ها و کارگاه هایی در مسائل دینی در ازای دریافت هزینه و سپس فروش این دوره ها در قالب فایل های صوتی تصویری است. دقت شود که هزینه ی دریافتی نه برای تامین مخارج پایه مثل خرید کاغذ و صحافی در نشر و چاپ است، بلکه به قیمتی گزاف و برای کسب درآمد است. این مهم در زمینه های مبتلی به عمومی مثل سبک زندگی و ازدواج و خانواده و تربیت فرزند و طب اسلامی و ... که دیگر سر به فلک می کشد. برای مثال اخیرا دوره تربیتی مجازی را دیدم که از اساتید معمم و مبرز بهره می برد و تماما هم به صورت مجازی و حدود سه میلیون تومان آب می خورد. (البته شاید اساتید مستقیما خود این کار را نکنند و به اصطلاح بنگاه نداشته باشند، لکن خود را به راحتی در اختیار این موسسات قرار می دهند و به ازای ساعتی تدریس مبلغ دریافت می دارند). 🔸دوم: وله شدید و اقبال بسیار زیاد طلاب برای دریافت مدرک، اولا حوزوی و در وهله ی دوم عموما به دنبال مدارک دانشگاهی تیز هستند. 🔸سوم: بنده چند سالی هست که در معرض پرسش های طلاب اواخر سطح برای تعیین رشته ی تخصصی هستم، متاسفانه میزان سوالاتی که در باب آینده ی شغلی و درآمد از حقیر در خصوص رشته های جامعه شناسی و فلسفه و عرفان می شود، رو به تزاید بوده است. و موارد متعدد دیگری که از حوصله ی این نوشته خارج است و مشهود حقیر بوده است. اینها گواه است که پیش از همه چیز تلقی روحانیت از هویت خودش (چیستی، شئون، وظایف و ...) در حال تحول است. 🔰 شاید سوال شود "سنت" چگونه بوده است؟ سنت ما دقیقا در تقابل با همین دو تلقی از روحانیت قرار داشت. اولا علم و عالم ارزش ذاتی داشت و اگر کسی می خواست از مشکات علمی یا معنوی عالمی بهره ببرد، بایستی پس از خواهش و التماس برای پذیرفته شدن با جان و دل به استاد خدمت می کرد. به عبارت دیگر متعلم به خدمت معلم در می آمد، بی مزد و بی منت و در راستای تهذیب نفس و تعالی به این بیت حافظ دقت بفرمایید: شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند 🔰 با صرف القاء الفاظ و مفاهیم و شرکت در درس های شفاهی کسی تربیت نشده و عالم ربانی از آب در نمی آید، بلکه بایستی کمر همت به خدمت بست، معنای خدمت هم که واضح است، بسیاری از علماء و اولیاء کارهای خصوصی و خانوادگی اساتیدشان را با افتخار انجام می دادند، از خرید نان و ما یحتاج بگیرید تا بسیاری از کارهای دیگر، امیرالمومنین علیه اسلام می فرمایند: "إذا رَأيتَ عالِما فَكُن لَهُ خادِما". 🔰در طی مراودات خدمت گونه بود که استاد مناسبات قولی و فعلی شاگرد را تنظیم می کرد، شاگرد با سیره ی عملی استاد آشنا و بدان ملتزم می شد و عملا زندگی عالمانه می آموخت، خدا هم البته صدچندان به متعلم برکت می داد. چون شخص برای تعلیم و تربیت نفس دارد خود را ذبح می کند و به خدمت عالم در می آید و این مهم خود بخشی از سلوک است. 🍀مناسب است در این زمینه خاطره ای را از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بزرگ نقل کنم. فرزند ایشان از پدرش نقل کرده که فرمود: توفیقاتی که در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشکیل دهم، همه مرهون خدماتی است که به استادم؛ مرحوم سید محمد فشارکی (رحمةالله) کرده‌ام. زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و کار بدان‌جا کشید که من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا می‌کردم و بدین عمل افتخار می‌کردم. القصه اینکه: هر که حالت بِه کُند در خدمتش چالاک باش 🔰ثانیا هیچ گاه متاع دنیوی ای در قبال علمِ عالم و تعلیم وی قرار نمی گرفت. تعلیم جاهل میثاقی بود که خداوند در ازای اعطای علم از ایشان ستانده بود. بنده به راستی درک نمی کنم که چطور ممکن است بسته هایی را برای بهبود وضعیت دینی جامعه به قیمت گزاف به مردم بفروشیم بعد در آخرت نیز توقع اجر الهی داشته باشیم؟ آیا این قدر علوم الهی و نکات برآمده از آیات و روایات ذلیل شده اند که در قبال تعلیم آن به خلق الله ثمن بخس دریافت شود؟ "فبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون" 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🔰 خداوند ذلیل می کند عالمی را که مردم به علمش احتیاج داشته باشند و او به خاطر بهره ی دنیوی از ایشان دریغ کند، و البته ذلیل هم هستند. چه ذلتی از این بالاتر که علم را با چرک کف دست معامله می کنند؟ هیچ عالم ربانی ای را پیدا نخواهید کرد که برای نوشتن یا گفتن مطلبی که خداوند به وی ارزانی داشته و نورش را از کلمات معصومین گرفته است مزد دریافت کند. کلا و حاشا! در هیچ سیره ی سلف صالحی چنین چیزی یافت نشده است. 🔰 تمام عزت عالِم به "لا اسئلکم علیه أجرا" است، و الا چه طور می تواند مصداق "كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ" قرار گیرد؟ روحانیت شغل نیست چون آحاد جامعه برای حرکت به سوی کمال نفسانی و شستن جان از غبار عالم ناسوت و پرواز در عالم ملکوت و زیستن در دنیای آخرت محور به روحانی احتیاج دارند، اما چیزی در خور ندارند تا در قبال علمش به وی پرداخت کنند. رغبت و حاجت مردم "بما فی صدر العالم" است اما او احتیاج و رغبتی بما "بما فی ایدی الناس" ندارد. روحانیت شغلی در کنار سایر مشاغل نیست چون سر و کارش با ذات اقدس اله است، رزقش الهی، خدمتش الهی، تدریس و تدرسش الهی و در نهایت مزدش هم الهی است. از این روست که بر سایر شئون اجتماعی ولایت و هیمنه دارد، چون روحی است برای کالبد جامعه. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
🔰 لطف سیدالشهدا علیه السلام بود که روزی این حقیر کرد تا چند خطی در توصیف و تمجید از برنامه‌ی "حسینیه‌ی معلی" به نگارش دربیاورم و به عنوان مقدمه به آسیب‌شناسی برنامه‌ی عصر جدید از منظر فرهنگ دینی بپردازم. 🙏 تشکر از سایت ۵۹۸ که نشر این نوشته را عهده دار شد. 🌐598.ir/00293p 💠@Ahadith_ejtemai
🏴 در رثای برادر عزیز تر از جانم، سید مصطفی مدرسی مصلّی 🖌 بخش نخست 🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی که دغدغه ی انقلاب اسلامی و مکتب امامین انقلاب و بسط توحید و ایجاد تمدن نوین اسلامی دارند، بالاخره روزی گذرشان به دکان آقا سید ما افتاده بود. اگر خودشان سراغش نمی رفتند سید ما سر وقت ایشان می رفت و سعی می کرد از ظرفیتشان برای حوزه ی انقلابی و تربیت طلبه ی عصر انقلاب استفاده کند. 🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی بچه های مدرسه ی معصومیه و دانشگاه شریف! ورودی سال ٩١ حوزه بود، از همان اول با پوشش و روحیه ی خاصش خیلی به چشم می زد، چندباری باهاش هم کلام شده بودم. آن سالها دأب این را داشتم که با دانشجویانی که از دانشگاه های مطرح به حوزه آمده اند بنشینم و از دغدغه و اهدافشان سوال کنم! با سید نشستم، دیدم عجب موجودی نابی است! حال و هوایش اصلا به نسل ما نمی خورد. ما در همه در زندگی شهری و دانشگاه رنگ غرب خورده بودیم، ولی سید ناب ناب بود، خالص خالص! گرد مدرنیته و تعفن غرب هیچ بر وجودش ننشسته بود! من در عجب بودم که این سید بزرگوار با این روحیه چگونه چهار سال در دانشگاه شریف وسط تهران درس خوانده!؟ به شوخی بهش می گفتم سیدجان! تو طلبه و با عمامه پا به این دنیا گذاشتی. 💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai