eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ سه شنبه🌞 🖼 ۱۵ ملاره ماه ۱۵۳۵   تبری ۱۴ آذر  ۱۴۰۲ شمسی ۵ دسامبر  ۲۰۲۳میلادی ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۵ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چای بهارنارنج🌼 یا چای گل محمدی !؟🌸کدومشو بیشتر دوست دارین!؟ 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6014765024151606477.mp3
6.12M
بریمانبند🎤 🎶برار۳ 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
به نام خداوند دریا خداوند رود خداوند دنیا و بود و نبود سخنرانی اما در ادامه ی سرقت دلخراش و دلغش
به نام خداوند علم و خداوند فن خدای زبان آفرین و خدای سُخَن سخنرانی طنز این قسمت "دم دماسنّی دم دم نَوونه"😄 آقا در ایام ماضی پدر یکی از دوستان ما یک رادیوی بزرگ داشت که بیشتر اوقات شبها ازش استفاده میکرد و روزها روی رف خاک میخورد ما هم در عالم کودکسالی گفتیم حالا که ایشون روزها از رادیو استفاده نمیکنه هماهنگ کنیم هر وقت پدر بزرگوارشون نیست ما در نبودشان رادیو گوش کنیم بلکه دو تا چیز یاد بگیریم اوایل خوب پیش میرفت و اوضاع بر وفق مراد بود تا اینکه یک روز کشف کرده بودیم که آقای عاملی که ما اونموقع بخاطر عِرق ملی و حس زادگاه پرستی فکر میکردیم ایشون همشهری ماست روزهای جمعه قصه میگه آقا قصه نگو بگو رمان داستایوسکی قصه نگو بگو باقلوا قصه نگو اصلا بگو مِکه قصه نگو بگو خِدِش گفتی احسن خالاصه کار ما شده بود گوش کردن قصه ی ظهر جمعه ی آقای عاملی اما یک روز که به قسمت حسّاس قصه رسیده بودیم رادیو صدایش ضعیف و ضعیف تر شد تا اینکه کلا خاموش شد آقااااا. دوست مارو بگو که از ترس دیمش شد زرد بِه و هی چاپه کرد و چا په کرد و افتاد گفتم یا زیاروی آقا الان کسی منو ببینه میگه لابد اومد رادیو رو بدزده زد بچه ی صاحبخانه رو کشت یک کم اشاک اشاک کردمو داشتم در می رفتم که صدایی گفت هاااااااای کجه کجه هول قیامت رو خوردم و گفتم سید کوچولو لو رفتی تا ساعاتی دیگر به دار مجازات آویخته میشی حتما ادامه دارد ارادتمند همه ی شما -سید
30.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم سینمایی کودکانه و خاطره انگیز کلاه قرمزی و پسرخاله قسمت نهم AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁کانال آهنگ مازنی🍁🌸 https://eitaa.com/ahangmazani/16738 قسمت هشتم👆
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و چهارم خونه ی فاطمه شده بود سرای غم و فاطمه باز یاد بدبخت
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و پنجم رضا وقتی اسم و آدرس دارنده ی چک شو از بانک گرفت متوجه شد چهار روز پیش که چکو برگشت زده و طرف با جدیت تمام پیگیره با نا امیدی بطرف خونه ی طلبکار که بنا به گفته بانک شخصی به اسم علی محمد بهرامی بود راه افتاد و خواست هر طور شده طرف شکایت نکنه و یجوری با هم کنار بیان هرچند که برای توافق حتی نصف میزان بدهی اش را نداشت رضا کل پولی که میتونست جور کنه آن هم بزور و با فروش تمام دارایی هاش به یک پنجم طلب اون شخص هم نمی رسید اما با خودش گفت لااقل میرم ببینم چکو از کی گرفته شاید آدرسی از مسعود داشته باشه و ازینطریق مسعود و یا پدرفرزانه رو پیداش کنم وقتی رفت دم در خونه ی علی محمد فقط زن و بچه ش بودن و زنش که خانم فهمیده و مودبی بود گفت که یک از خدا بی خبر چک بی محل بهش داده و اگه به پولش نرسه باید این خونه زندگی رو بذاریم و آواره ی خیابونا بشیم برای همینم رفته دادگستری شکایت کنه رضا گفت میدونید چکو کی بهش داده زن گفت چمیدونم والله یه از خدا بیخبر اینجور که خودش میگفت طرف اسمش رضاست و یه جوونه که از دار دنیا چیزی نداره رضا گفت نه صاحب چک رو نگفتم عرض کردم میدونید بابت چه کاری پول گرفته زنه گفت ای برادر چه فرقی میکنه شوهرم خیر سرش بعد از سه سال علافی رفته بود سر کار یه روز که صاحب مغازه نبود تقریبا کل وسایل فروشگاه رو میفروشه و با ذوق و شوق به صاحب مغازه زنگ میزنه که خریدار در قبالش میخواد چک بده اتفاقا اسم و فامیل صادر کننده ی چکو به صاحبکارش گفت و صاحبکار هم از بانک پرس و جو کرد گفت مورد تاییده همه ی ادارات میشناسنش شوهر بدبختم هم این چکو میگیره اما وقتی بعدش متوجه میشن چک محل نداره صاحبکارش دبه کرده که طرف معامله تو بودی و باید خسارتی که به من زدی رو بدی و اتفاقا از دست شوهرمم شکایت کرد شوهرم پنج روز. در به در دنبال صاحب چک گشت تا بالاخره میگه امروز پیداش کرد ولی طرف آه در بساط نداره رضا دیگه چیزی نگفت و برگشت یمدت تو خیابونا پرسه زد و هنگام غروب به خونه برگشت اما به محض رسیدن به خونه طلبکار با یه مامور دم در منتظر رضا بود و رضا رو دستگیرش میکنن فاطمه هرچی التماس کرد طلبکار گوشش بدهکار این حرفا نبود و گفت ببین مادر من اگه از آقا پسرت پولو نگیرم خودم باید برم زندان فاطمه با شنیدن اسم زندان تمام تنش لرزید و از حال رفت با کمک همسایه ها وقتی کمی حالش بهتر شد دید رضا رو دارن میبرن با گریه و خواهش و التماس از یکی از همسایه ها که ماشین داشت خواست که پشت سرشون برن وقتی رسیدن کلانتری فاطمه شروع به گریه و زاری کرد رییس کلانتری بعد از اینکه فاطمه را دعوت به آرامش کرد گفت ببین مادر شما اینجا هرچه گریه و زاری کنید فایده ای نداره چون پسرتون شاکی خصوصی داره یا باید از شاکی رضایت بگیرین یا ۱/۵ برابر بدهکاریش وثیقه بذارین فاطمه گفت من از دار دنیا فقط یک خونه دارم که حتی صد تومن هم نمی ارزه پونصد میلیون پول از کجا پیدا کنم رییس کلانتری گفت از دست ما هم کاری بر نمیاد و فردا صبح میفرستیمش دادگاه و تصمیم گیرنده قاضیه شاید اصلا تبرئه شد شایدم ..... ولی وقتی دید فاطمه حال خوشی نداره ادامه نداد و گفت مادرجان بجای اینکه اینجا وقتتونو تلف کنید برید به هر شکلی شده از دارنده ی چک رضایت بگیرید فاطمه دیگه نه صدایی می شنید و نه جایی را بوضوح می دید به هر سختی ای بود خودشو به خونه رسوند و به یکی از همسایه ها سپرد که مراقب مادر و مادر شوهرش باشند مادرش گفت تو این وقت شب کجا میری فاطمه گفت میرم پیش محمودجان باید بهش بگم که دوباره بی پناه شدم باید ازش بخوام یه راهی پیش پام بذاره بعد در حالی که با صدای بلند گریه میکرد گفت من جز محمود کیو دارم ادامه دارد .... نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
️مهدی احمدزاده_️.mp3
3.93M
همه یک پشت و من تنهای بازی پنالتی بیتنه با صحنه سازی در هر صورت بازنده ی زمینمه سه صفر اعلام هاکن آقای قاضی! http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
انگشت‌های بیشتری می‌خواهم تا با همه‌ی آن‌ها به تو اشاره کنم و فریاد بزنم این محبوبِ من است... 🌹🍃