eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و چهارم خونه ی فاطمه شده بود سرای غم و فاطمه باز یاد بدبخت
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و پنجم رضا وقتی اسم و آدرس دارنده ی چک شو از بانک گرفت متوجه شد چهار روز پیش که چکو برگشت زده و طرف با جدیت تمام پیگیره با نا امیدی بطرف خونه ی طلبکار که بنا به گفته بانک شخصی به اسم علی محمد بهرامی بود راه افتاد و خواست هر طور شده طرف شکایت نکنه و یجوری با هم کنار بیان هرچند که برای توافق حتی نصف میزان بدهی اش را نداشت رضا کل پولی که میتونست جور کنه آن هم بزور و با فروش تمام دارایی هاش به یک پنجم طلب اون شخص هم نمی رسید اما با خودش گفت لااقل میرم ببینم چکو از کی گرفته شاید آدرسی از مسعود داشته باشه و ازینطریق مسعود و یا پدرفرزانه رو پیداش کنم وقتی رفت دم در خونه ی علی محمد فقط زن و بچه ش بودن و زنش که خانم فهمیده و مودبی بود گفت که یک از خدا بی خبر چک بی محل بهش داده و اگه به پولش نرسه باید این خونه زندگی رو بذاریم و آواره ی خیابونا بشیم برای همینم رفته دادگستری شکایت کنه رضا گفت میدونید چکو کی بهش داده زن گفت چمیدونم والله یه از خدا بیخبر اینجور که خودش میگفت طرف اسمش رضاست و یه جوونه که از دار دنیا چیزی نداره رضا گفت نه صاحب چک رو نگفتم عرض کردم میدونید بابت چه کاری پول گرفته زنه گفت ای برادر چه فرقی میکنه شوهرم خیر سرش بعد از سه سال علافی رفته بود سر کار یه روز که صاحب مغازه نبود تقریبا کل وسایل فروشگاه رو میفروشه و با ذوق و شوق به صاحب مغازه زنگ میزنه که خریدار در قبالش میخواد چک بده اتفاقا اسم و فامیل صادر کننده ی چکو به صاحبکارش گفت و صاحبکار هم از بانک پرس و جو کرد گفت مورد تاییده همه ی ادارات میشناسنش شوهر بدبختم هم این چکو میگیره اما وقتی بعدش متوجه میشن چک محل نداره صاحبکارش دبه کرده که طرف معامله تو بودی و باید خسارتی که به من زدی رو بدی و اتفاقا از دست شوهرمم شکایت کرد شوهرم پنج روز. در به در دنبال صاحب چک گشت تا بالاخره میگه امروز پیداش کرد ولی طرف آه در بساط نداره رضا دیگه چیزی نگفت و برگشت یمدت تو خیابونا پرسه زد و هنگام غروب به خونه برگشت اما به محض رسیدن به خونه طلبکار با یه مامور دم در منتظر رضا بود و رضا رو دستگیرش میکنن فاطمه هرچی التماس کرد طلبکار گوشش بدهکار این حرفا نبود و گفت ببین مادر من اگه از آقا پسرت پولو نگیرم خودم باید برم زندان فاطمه با شنیدن اسم زندان تمام تنش لرزید و از حال رفت با کمک همسایه ها وقتی کمی حالش بهتر شد دید رضا رو دارن میبرن با گریه و خواهش و التماس از یکی از همسایه ها که ماشین داشت خواست که پشت سرشون برن وقتی رسیدن کلانتری فاطمه شروع به گریه و زاری کرد رییس کلانتری بعد از اینکه فاطمه را دعوت به آرامش کرد گفت ببین مادر شما اینجا هرچه گریه و زاری کنید فایده ای نداره چون پسرتون شاکی خصوصی داره یا باید از شاکی رضایت بگیرین یا ۱/۵ برابر بدهکاریش وثیقه بذارین فاطمه گفت من از دار دنیا فقط یک خونه دارم که حتی صد تومن هم نمی ارزه پونصد میلیون پول از کجا پیدا کنم رییس کلانتری گفت از دست ما هم کاری بر نمیاد و فردا صبح میفرستیمش دادگاه و تصمیم گیرنده قاضیه شاید اصلا تبرئه شد شایدم ..... ولی وقتی دید فاطمه حال خوشی نداره ادامه نداد و گفت مادرجان بجای اینکه اینجا وقتتونو تلف کنید برید به هر شکلی شده از دارنده ی چک رضایت بگیرید فاطمه دیگه نه صدایی می شنید و نه جایی را بوضوح می دید به هر سختی ای بود خودشو به خونه رسوند و به یکی از همسایه ها سپرد که مراقب مادر و مادر شوهرش باشند مادرش گفت تو این وقت شب کجا میری فاطمه گفت میرم پیش محمودجان باید بهش بگم که دوباره بی پناه شدم باید ازش بخوام یه راهی پیش پام بذاره بعد در حالی که با صدای بلند گریه میکرد گفت من جز محمود کیو دارم ادامه دارد .... نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
️مهدی احمدزاده_️.mp3
3.93M
همه یک پشت و من تنهای بازی پنالتی بیتنه با صحنه سازی در هر صورت بازنده ی زمینمه سه صفر اعلام هاکن آقای قاضی! http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
انگشت‌های بیشتری می‌خواهم تا با همه‌ی آن‌ها به تو اشاره کنم و فریاد بزنم این محبوبِ من است... 🌹🍃
4_6012769792799281747.mp3
4.28M
شانه ات یک تنه درمانِ پریشانی هاست بی تو عُسرم، تو حضورت خودِ آسانی هاست شمس تبریزیِ شعر و غزلم می دانی؟! حسرت داشتنت در دلِ تهرانی هاست سلسله موی پریشان تو صدها سال‌ست... علت بی سر و سامانی سامانی هاست سیب من! بوی بهشتی که جهانم دارد... عطر جامانده ی تو در تن بارانی هاست آنقَدَر خوب و نجیبی که به جای یوسف... حسن بی وصف تو در خاطر کنعانی هاست قبله هم بین تو و کعبه مردد مانده... خنده ات آفت یک عمر مسلمانی هاست ترس طوفان به دلم راه ندارد وقتی... شانه ات یک تنه درمانِ پریشانی هاست ارسالی : Arghavan AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
4_5899970413869402817.mp3
4.21M
شِ بِ خِد شماره ی پنج😁 علی گرائیلی 🎤 خرزای پنج تا دایی😍 @AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
27.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ چهارشنبه🌞 🖼 ۱۶ ملاره ماه ۱۵۳۵   تبری ۱۵ آذر  ۱۴۰۲ شمسی ۶ دسامبر  ۲۰۲۳میلادی ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۵ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
به نام خداوند علم و خداوند فن خدای زبان آفرین و خدای سُخَن سخنرانی طنز این قسمت "دم دماسنّی دم دم
به نام آنکه هستی نام ازو یافت زمین در زیر پا آرام ازو یافت سخنرانی طنز به ناگهان دیدم مادر بزرگ دوستمون است و گفت وچه میری نوه مو صدا بزنی بیاد برای من گزنه بچینه میخوام آش درست کنم من که حدس زده بودم دوستم ریق رحمت رو سرکشیده گفتم چرا اون طفلیو صدا بزنم خودم برات گزنه می چینم شروعش با من بود ولی مگه تموم میشد گفتم مش ننه این همه گزنه دوتا روستا رو آش میده بس نیست؟ کل دست و بالم پر از اوله شد گفت ول هکن وچه همین اتنده شَر را بچین و برو اون محدوده ای که با دستش نشون داد نزدیک به نصف کره ی زمین رو شامل میشد با خودم گفتم گردن گرفتن قتل عمد بهتر از چیدن اینهمه گزنه ست برگشتم اتاق دوستم دیدم آ خدا جانک هی دوستم سر و مُر و گنده اونجا نشسته و داره گردو میخوره گفتم چیه با دمت گردو میشکنی گفت نه بابا من هر وقت ناراحتم باید غذا بخورم بعدش درست شبیه ارشمیدوس که تو حموم گفت اورکا اورکا!! یعنی یافتم یافتم گفت میدونم میدونم ! رادیو چرا خراب شده گفتم چیشده؟ گفت باتری رادیو تموم شد گفتم ته سر بخره با ته دَیِّن الان سه ماهه که محل برق اومده چرا برقیش نکردین گفت چون خرج داره و ضمنا بابام فکر میکنه اگه برقیش کنه دیگه داستان شب پخش نمیکنه گفتم الان دوس داری برقیش کنیم؟ گفت مگه میشه گفتم اوهه وه هم مگه کاری داره درسته من زیاد تجربه ندارم ولی از الکترولیک سررشته دارم گفت لغتش الکترونیک نبود مگه گفتم نه بابا دهخدا خودش گفت که این لغت رو مردم به اشتباه میگن الکترونیک و اصلش الکترولیکه گفت بلدی حالا گفتم حرفا میزنیا من همین نیم ماه پیش رادیوی عمو تهرانیمو که برقیه دو سه بار روشن خاموش کردم گفت پس چرا معطلی منم کمکت میکنم گفتم به ابزار نیاز داریم مثل دکترا رفتم کنار رادیو و گفتم دوسو دوستم یه کارد آشپزخونه داد دستم و گفت پدرم با این پیچ رادیورو باز میکنه گفتم سیم برق گفت سیم برق نداریم که گفتم خونه ی ما سیم هست بپر برو بیار گفت په در بور انگار شاگردشم برو خودت بیار گفتم پس با هم میریم مثل لولک و بولک بدو بدو و زیگزاگی رفتیم خونه مونو حدود دوسه متر سیم که برای لامپ انباری قرار بود استفاده بشه برداشتیم و مثل دزد واشه سریع از خونه در رفتیم مادرم هرچی گفت چتونه چی کار داشتین ما اصلا انگار نشنیدیم و با شوق و ذوق رفتیم اولین اختراع مون که برقی کردن رادیو بود را انجام بدیم در ذهنمون هم خودمونو می دیدیم که در مسجد نشستیم و رییس انجمن محل داره اسم مارا بعنوان نوجوانان موفق توی بلندگو اعلام میکنه رادیو رو آوردیم کنار پریز و ابتدا دلوَن جیگر رادیو رو ریختیم بیرون😁 حتما و قطعا ادامه دارد ارادتمند همگی دوستان -سید