eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و پنجم رضا وقتی اسم و آدرس دارنده ی چک شو از بانک گرفت م
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و ششم با اینکه هوا تاریک شده بود فاطمه از بس غصه دار بود بدون توجه به تاریک شدن هوا بطرف آرامگاه محل قدیمی شون حرکت کرد و حدود یکی دو ساعت بعد به محل رسید و مستقیم رفت سر مزار محمود اول تا تونست گریه کرد و قبر محمود را بوسید و بویید بعد شروع به درد ودل کردن با محمود کرد و از بازی روزگار و اتفاقاتی که برای خودش و پسرشون افتاده گفت و گفت و گفت تا از خستگی و بی حالی خوابش برد اما یکدفعه از خواب پرید و یاد پدر محمود افتاد کمی اونطرف تر رفت و در کنار مزار پدر محمود گفت پدرجان من میدونم دلشکسته بودی و محمودو نفرین کردی که الهی بچه هاش سرش بیارن اما بیا ببین که نوه ات پسر سالم و پرتلاشی بوده ولی بخاطر سادگی گول خورد و الان مشکلی براش پیش اومد که از دست من کاری بر نمیاد ازت خواهش میکنم یک کاری برای ما کن خواهش میکنم پسرتو ببخش پسرت که پیشت هست و لابد می دونی که آخرای عمرش چقدر خوب شده بود ازت التماس میکنم به دل شکسته ی یه مادر رنج کشیده رحم کن من جز رضا هیچ پناهگاهی ندارم صدای زنانه ی غریبه ای گفت چرا از خدا نمیخوای؟ فاطمه ترسید و کمی عقبتر رفت اما وقتی دقت کرد دید پیرمردی روی یه ویلچر نشسته و یه خانم داره ویلچر رو هل میده فاطمه سلام و احوالپرسی کرد و گفت شما کی هستین خانمه گفت واقعا منو نشناختی من زن حاج اسدم و این پیرمرد مفلوک که روی ویلچر هست حاج اسده که به این روز افتاده فاطمه از جاش بلند شد و دوباره سلام کرد و گفت شما چرا اینوقت شب اینجایین ؟! زن حاج اسد گفت شوهرم سکته کرده و به این روز افتاده اما قبل از سکته هر شب همین موقع میومد سر مزار محمود و ازش حلالیت میخواست یه روز قبل از اینکه سکته کنه بمن گفت شب قبل خواب دیدم که محمود منو نبخشیده اگه مُردم اینقدر بجای من برو سر مزار محمود تا حلالیت بگیری من به زن و بچه ش خیلی بد کردم حاج اسد هیچ حرکتی نداشت و فقط به فاطمه نگاه میکرد فاطمه در حالی که دوباره بغضش ترکید گفت حاج آقا من بخشیدمت فقط دعا کن مشکلم حل بشه زن حاج اسد گفت حاجی نمیتونه حرف بزنه فاطمه گفت انشاالله که خدا شفاش بده خدا به درد دل من هم گوش کنه زن حاج اسد گفت منم برات دعا میکنم حتما مشکلت حل میشه از وقتی ازین محل رفتین محل سوت و کور شده انگار برکت ازینجا رفته کاش برگردین در حال گفتگو بودن که چندنفر از جوونها اومدن جلو و گفتن سلام خاله فاطمه فاطمه هیچکدومشونو نشناخت و از زن حاج اسد پرسید اینا بچه های شما هستن جوونها گفتن خاله مارو نشناختی ؟ ما شاگردتون بودیم فاطمه از ذوق اشکش جاری شد و گفت خدا نگهدارتون باشه انشاالله همسایه ها اینقدر باهاش گرم گرفتند که زمان از دستش در رفت و نزدیک به یکی دو ساعت اونجا بود از همه خداحافظی کرد و به همسایه ها سپرد که دعاش کنند ادامه دارد .... نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
4_6012769792799281745.mp3
8.12M
بگو کجا بروم!؟جای دیگری که ندارم کنار من بنشین مثل دختری که ندارم... بخند تا که ببینم چقدر حال تو خوب است فقط نپرس از این حال بهتری که ندارم... دلم پر است،پر از بغض یک مداد شکسته هوای گریه ای افتاده در سری که ندارم... همیشه قصه همین بوده:"رفتن و نرسیدن" همیشه غصه ام این است یک"پری"که ندارم کلاغ خستگی ام را به خانه اش برساند مگر بیاورم ایمان به باوری که ندارم همیشه یک غم ناگفته هست...این که بخواهی برای عشق،دلیلی بیاوری که ندارم سکوت،نقطه ی آغاز حرف های نگفته است بگو...تمام کن این حرف آخری که ندارم اصغر معاذی ارسالی از: ماهرخ رشیدی AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
4_5823507446106164634.mp3
3.73M
دعای فرج إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 🌸🍁کانال آهنگ مازنی🍁🌸
4_6019507119017954941.mp3
6.89M
علی براری🎤 🎶نامبروانی برار 🎶@AHANGMAZANI❤️
❤آهنگ مازنی❤
به نام آنکه هستی نام ازو یافت زمین در زیر پا آرام ازو یافت سخنرانی طنز به ناگهان دیدم مادر ب
به نام آنکه نامش مهربان است حضورش دایما در قلب و جان است سخنرانی طنز بله دوستان! جونم براتون بگه که رادیو نگو بگو ذلیخای جیگر 😄 دو سر سیم برقی که از خونه مون گرفته بودیم را خله غلطه لخت کردیم و به دوستم گفتم صدای رادیو رو کم کن البته دوستم یک کمی حواسش بود و فقط گفت ما کنتور برق نداریم و برقمونو از کنتور عموجانمون گرفتیم برای اونا مشکلی پیش نمیاد که؟ گفتم وَوَچه حرف میزنیا بقول تهرونی ها بچه شدی الان وقتی سیمارو به رادیو وصل کنم عاملی چه چهی بزنه که بیا و ببین القصه یه سر سیم را به دو طرف جای باتری وصل کردمو رفتم پیش پریز اسا تمام تنم می لرزه و او و عرق مرا در رفته چون یکبار تجربه برق گرفتگی داشتم واقعا می ترسیدم اونموقع هم مثل الان نبود که زیر هر بوته ای چارتا دوشاخه باشه که😜 دوشاخه پیدا نمیشد و طبق تجربیات کسب شده و ذهن خلاقم یک سر سیم که خله غلطه لخت بود و سیمش افشان بود رو یکی دوبار تو زدم و به دوستم گفتم برو کنار گفت خطر داره ؟ گفتم خطر چیه محض احتیاط میگم برو کنار با دقت و احتیاط یک سر سیم را گذاشتم تو پریز و گفتم الحمدالله تا اینجا که بخیر گذشت به دوستم گفتم یه کبریت چو بیار بذار تو پریز که سفت بشه دوستم ترسم لرزم یه چوب کبریت گذاشت و کاب به کاب من ایستاده بود من گفتم تلی مسّک نباش و برو اونورتر گفت میخوام اگه برق تورو گرفت نجاتت بدم گفتم خا اسا😜 سیم دوم رو که گذاشتم تو پریز هیچ اتفاقی نیفتاد و نه رادیو چِمر اومد نه اتفاقی افتاد نگو سیم یطرف جای باتری که فنر نداشت و همینجور هاتلبن* بود سَر کرد 😝 منم با شجاعت تمام سیمه رو گرفتمو زدم به قسمت مثبت جای باطری آقاااااا ته دشمن بمیره یه جرقه ای زد و صدایی کرد و دودی بلند شد که دوستم بلافاصله غش کرد مادر بزرگشم که داشت از کاتی بالا میومد با دستِ پر از گزنا پرت شد پایین و صدای جیغ و داد از خونه ی همسایه ی دیگه مون که عموجان دوستمون باشه بلند شد و مادر دوستمون فقط میگفت آخدا مه وچونِّ بکوش مادرمن هم وقتی سروصدا رو شنید اومدو گفت آخدا مه وچون بمردنه آقا حیاط پر از دود بود و چش چش و کار نمیکرد یکی از همسایه ها داد زد سیمو بکش سیمو بکش آقا وقتی دید ما دستِ کسی نیستیم خودش اومد و سیم برقو از پریز کشید رادیوی بیچاره هم هنوز داشت دود میکرد و یه قسمتشم آتیش گرفته بود یکی از همسایه ها یه اَفتوبه ی مشت آب آورد ریخت رو رادیو آره دوستان این شد حال و کار ما البته ازون جمعیتی که جمع شدن بیشترشون به رحمت خدا رفتن و تک و توک هم که زنده ان همه دِلا سِلا بهی 😔 پدر دوستمون که خدا رحمتش کنه تا ۴۰ سال هر وقت من و دوستمو که پسر ارشدش باشه رو می دید میگفت یه رادیو دارم میتونین برقیش کنین؟ ما هم عرق شرم و خجالت به رخمون می نشست و میگفتیم ای خدا ما چه کنیم با این همه رسوایی برقکار برو از همه دور شو برقکار برو طعمه ی گور شو نفرین خدا بر تو که با حیله و تزویر چشم بسته منو به مرز... شمام مس هسنی آ 😉نشستین دارین با ریتم میخونید که چی بشه پاشین فکر بعدازظهر چایی باشید په در بورین دیگه😂 هاتِلبن یا هاتلبند:سرسری وصل کردن چیزی به جایی - بقول فارس ها خیلی شل و وِل ارادتمند همگی دوستان -سید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موسیقی محلی مازندران موزیک ویدئو زیبای «کیجا و ریکا» کاری از گروه «آوای تبری» به سرپرستی "جلال محمدی" 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا