@AHANGMAZANI (7).mp3
5.25M
محمودشریفی🌸
لالایی🌙😴
🪐@AHANGMAZANI🪐
─┅─═ঊঈ❣ঊঈ═─┅─
226296240.mp3
6.89M
استاد رستگار 🎤
مه دل شیشه دنیا سنگه
منه دل تسّه تنگه
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
#داستان_مینا_و_پلنگ
قسمت اول
این داستان واقعی است!
برای مینای سرخ چشم در حدود صد سال پیش میان سالهای 1275تا1285 در یکی از روستاهای ییلاقی مازندران به نام کندلوس در کوهستانهای چالوس در میان جنگلهای انبوه و دست نخورده آن زمان داستانی رخ داد که شاید در جهان بی نظیر بوده است.
داستان عشقی میان پلنگ و دختری با چشم قرمز به نام مینا که می تواند به یکی از زیباترین داستانهای رمانتیک جهان و یک اثر ماندگار ادبی و زیست محیطی در جایگاه یک میراث ماندگار بشری به جهانیان شناسانده می شود.
این داستان جدای از محتوای عشقی بی مانند ، از دید زیست بوم(محیط زیست) و عشق به جانوران نیز مورد اهمیت است.
پیرمردها و پیرزن های کندولوس 70 80 سال پس از ماجرا وقتی از عشق این دو تعریف می کردند از اندوه مینا و ستمی که بر او شده بود زیر گریه می زدند و به سینه خود می کوبیدند!
آغاز داستان
مینا چشمانی به سرخی یاقوت داشت. ولی مردم به او مینای گرگ چشم یا “ورگ چشم” می گفتند. بلند بالا زیبا و با آواز بسیار زیبا و دلنشین که معمولا کنار چشمه “ماه پره” می نشست و آواز می خواند و دخترهایی که برای گرفتن آب از چشمه می آمدند دور او جمع می شدند و به صدای دلنشین او گوش می دادند.مینا دختری تنها و یتیم بود و تنها در کلبه ای زندگی می کرد خانه او هنوز به صورت اثرفرهنگی به جامانده است. امروز نمی دانیم چرا مینا تنها و یتیم بوده و تنها زندگی می کرده است. او دختری زیبا بود و بسیاری از جوانها عاشق او بودند ولی خیلی ها جرات نمی کردند به چشم او نگاه کنند و بچه های کوچک حتی از او می ترسیدند و زیر گریه می زدند و فرار می کردند.او معمولا به دل جنگل می رفت و چوب (هیمه) می آورد و هنگام گردآوری با صدای بلند آواز می خواند. جلوی خانه ی او پر از چوب بود که روی هم چیده شده بود.
مینا در تنهایی جنگل شاید از روی ترس یا تنهایی با آوای بلند ترانه می خواند.روزی پلنگی این صدا را شنید و عاشق صدای زیبای او شد و هر روز از پشت بوته ها او را می دید و به آواز او گوش می داد. پلنگ که به صدای او عادت کرده بود و عاشق او شده بود نتوانست شبها از دلتنگی طاقت بیاورد.بوی او را ردیابی کرد تا اینکه شبانگاه به کلبه مینا در روستا رسید و از روی درخت توتی بالا رفت و از آنجا صدای معشوقه اش را می شنید. تا اینکه یکی از شبها مینا از پشت بام صدایی شنید و از نردبان بالا رفت. پس از آنکه چشمش به پلنگ افتاد.پلنگ غرشی کرد و مینا از ترس بیهوش شد! پلنگ آنقدر بالای سرش نشست تا به هوش بیاید و این بار که بهوش آمد نفسش در سینه بند آمد و به چشم پلنگ خیره شد . پلنگ گاهی خرناسی می کرد و سر خود را پایین می انداخت یا باز می گرداند.مینا با ترس و لرز فراوان و لکنت زبان پرسید تو اینجا چه میکنی؟ از من چی می خواهی؟ پلنگ هم با صدای خودش جوابشو می داد. کم کم مینا بر ترس خود چیره شد و مطمئن شد که دیگر پلنگ به سوی او حمله نخواهد کرد.تا این زمان چشمان سرخ مینا موجب شده بود مینا همیشه تنها و فراری باشد. ولی پلنگ که مینا را دید مبهوت و حیران چشمان او شد و آرام شد. چون چشم هر دو یک رنگ بود! مینا کم کم که آرامش او را دید جلو رفت و نوازشش کرد.با هم نشستند و دوستی بین آنها در حال شکل گرفتن بود که شاید خود نمی دانستند در صد سال آینده به یکی از زیباترین و واقعی ترین رمانهای عاشقانه جهان تبدیل خواهد شد.پلنگ مدتها عاشق مینا بود ولی مینا نمی دانست! ولی میوه درخت عشق پلنگ بالاخره به بار آمد و مینا نیز عاشق او شد! آن دو آن شب تا نزدیک صبح کنار هم بودند و هر یک با زبان خود با دیگری صحبت می کردند. نزدیک صبح پلنگ به جنگل باز گشت. مینا هم فردا دوباره به بهانه جمع آوری چوب به جنگل می رفت تا پلنگ را ببیند و این کار را مدتها انجام داد.در جنگل پلنگ در گردآوری چوب به مینا کمک می کرد. مینا چوبهایی که جمع می کرد بر پشت پلنگ می نهاد تا بخشی از راه از سنگینی بار مینا کم شود. غروب مینا به خانه بر می گشت . پلنگ نیزهر شب به دهکده کندلوس می آمد و به خانه مینا می رفت و منتظر می ماند تا مینا بیاید.آنها روز به روز بهم وابسته تر می شدند و بهم عادت کردند. هر دو در کنار هم بودند و مینا او را نوازش می کرد و برایش آواز می خواند. تا اینکه زمستان امد و برف سنگینی بارید. همه جا سفید شده بود. مردم کندلوس هر روز صبح ردپای پلنگ را روی برفها می دیدند. ردپارا دنبال کردند و دریافتند که ردپا به سوی خانه میناست. ولی هنوز کسی خود پلنگ را ندیده بود و مینا هم چیزی به روی خود نیاورد.
تا اینکه ننه خیرالنسا یکی از دوستان نزدیک مینا که همسایه او بود شبی از شبها خوابش نمی برد. از خانه بیرون می آیدتا قدم بزند. هنگامی که بیرون آمد صدای مینا را شنید که گویا روی کسی فریاد می زد و دعوا می کرد
ادامه دارد ......
@AHANGMAZANI❤️
👆 ❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240 (1).mp3
3.61M
گل روئه مینا افتاب سوئه
بسوته دل ته مشت آرزوئه مینا
@AHANGMAZANI❤️
👆 ❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه🌞🖼
۲۲ میر ماه ۱۵۳۴ تبری
۲۱ بهمن ۱۴۰۱ شمسی
۹ فوریه ۲۰۲۳میلادی
۱۸ رجب ۱۴۴۴ قمری
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امه مازندرون امه مازندرون امبست جنگل
امبست یا همِّس: انبوه و پر
آهنگ کامل 👇👇👇👇
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
4_5870688619630432233.mp3
3.08M
رضاپالشی🎤
آهنگکلیپ بالایی👆
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240 (3).mp3
4.68M
مهدی لطفی🎤
مه سرِ سایه برو ... مه دل همسایه برو
تا که دلخون نَووئه ..غم وره مهمون نووئه ☺️
بر اساس آهنگ خال هندو 😍
@AHANGMAZANI❤️
👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
AUD-20220120-WA0053.mp3
3.38M
علی گرائیلی 🎤
اوئه اوئه جانِ اوئه 😍
@AHANGMAZANI❤️
👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
مهدی احمد وند.mp3
6.58M
عشق یعنی نفس نفس برای دیدار
همیشه دلتنگت تو با یه لبخندت
یجوری چسبیدی به این دل نمیشه کندت
@AHANGMAZANI❤️
👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
ارسالی از خانم الف-حق پناه تقدیم به برادرش
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شال و کلاه کمّه برو
کمر دِ لا کمّه بِرو
دسِّ عصا کمّه برو
جان ره فدا کِمّه برو
مازندران مازندران😍
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240 (2).mp3
5.78M
🕺💃💃🕺
جواد نکایی -شال و کلاه
مازندران مازندران😍
من غرق دریا بَیمه
تنهای تنها بَیمه
کلاه ره بزومه سر
بوردمه تنها بَیمه
@AHANGMAZANI
-------------------------------------
کانال آهنگ مازنی❤️🌷❤️
@AHANGMAZANI (4).mp3
2.89M
ابی عالی🎤
🕺💃💃🕺
آای دتاخواهرمحله میون دشّینه لس لس
شیطون دس ره پشت سر دارنه دَوَس
کچیک کیجابیمو جلو مره هادادست 😱
گهت خواهر بئوته چیه وره بیته پس🤦♀
دَوَس : بسته
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیشه درد بی درمون دوا کرد
نمیشه رخنه در کار خدا کرد
میون عاشقان گوشت دست ناخن
نمیشه گوشت رو ازناخن جدا کرد
حلبمه کلبادی کلباد خرابه
هروقت ته ره بیمه مه حال خرابه😔
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
@AHANGMAZANI.mp3
4.3M
غفار حیدری -
حلیمه کلبادی
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
@AHANGMAZANI.mp3
3.61M
میلاد قربانی🎤
موشک بالستیک
دشمنسه دست به تیرمه
من آماده ی پیکارمه اینجه از نسل سردارونه😍
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240.mp3
5.05M
میلاد قربانی🎤
آهنگ زیبای 👈تو می یاری؛ سردمداری ،اهل نبردی .....
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240 (4).mp3
3.65M
یاسر غریب
ننا بَوین زین سوار در اِنه
سفره ره جمع نکن مه یار در اِنه
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️کجوری&عالی_️.mp3
2.83M
محمدکجوری🎤
ابی عالی🎤
دروم جهانی مازندرانی🕺💃💃🕺
🕺دست به تفنگی شلوارپلنگی
#جدیددروم جشنی 😍
@AHANGMAZANI❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
❤آهنگ مازنی❤
#داستان_مینا_و_پلنگ قسمت اول این داستان واقعی است! برای مینای سرخ چشم در حدود صد سال پیش میان سال
داستان مینا و پلنگ
قسمت دوم
با خود گفت او که کسی را ندارد و اهل دعوا هم نیست. پس به سمت خانه ی مینا رفت و به درون خانه اش نگاهی انداخت.مینا را دید که نشسته و به دیوار تکیه داده و با تکه چوبی که در دست داشت در حالیکه بازی می کرد و گاهی سرش را بالا می آورد و در جلوی او پلنگ غول پیکری نشسته در حالیکه دستها جلویش خم شده بود و مانند کودکی که از دعوای مادرش شرمسار باشد سر و گوشش را پایین انداخته و پس از هر دعوا و سرزنش مینا یه زوزه و آه شرمساری می کشد.معلوم نبود چه کرده بود که مینا از دست او عصبانی بود شاید دیر آمده بود و مینا را در انتظار گذاشته بود. مینا ناراحت شده بود. مینا در جهان کسی جز این پلنگ را نداشت. هر دو عاشق و شیفته هم شده بودند. خیرالنسا داستان را نزد خود نگه داشت و برای کسی باز گو نکرد. تا اینکه پس از مدتی خود مینا داستان را برایش تعریف کرد.پلنگ شیفته چشمان جادویی و سرخ ستاره گون مینا و آواز زیبایش شده بود به طوری که هر شب به دیدارش می آمد و سر خود را از پنجره به درون کلبه مینا می انداخت و آرام آرام به درون خانه راه یافت. کم کم داستان عشق مینا و پلنگ در روستا پخش شد و مردم از رفت و آمد پلنگی به ده آگاه شدند.روزها مینا به جنگل می رفت و شبها پلنگ مهمان خانه ی او می شد. مردم که فهمیدند هر شب کمین می کردند پلنگ را ببینند. برخی هم با تفنگ منتظرش بودند.ولی وقتی به عشق مینا و او پی بردند از کشتنش منصرف شدند. خیلی ها هم می ترسیدند شبها بیرون بروند. بعضی ها هم می دیدند که پلنگ بعضی وقتها که می اومد با خود شکاری مانند تیرنگ (تذرو یا همان قرقاول) ، کبک و یا شوکا به خانه مینا می آورد.برخی پسرهای جوون ده که مینا را دوست داشتند در جای رقیب پلنگ خود را می دیدند و حسادت می کردند. یکی از آنها هر شب پشت در خانه مینا می رفت تا سایه و شبح مینا را روی پرده اتاق پنجره اش ببینید و اینکه هر شب تا دیر وقت چراغ خانه اش روشن بود برایش عجیب بود فکر می کرد که مینا عاشق اوست و به خاطر او بی خواب است. تا اینکه فهمید او منتظر پلنگی هست و بعد از آن حسرت می خورد که کاش پلنگی بود.پلنگ دیگر یکی از اهالی کندلوس شده بود. بعضی از بستگان مینا هم از روی شرم تلاش می کردند داستان را پنهان نگاه دارند. مدتی گذشت تا اینکه در روستای کناری کندلوس یعنی نیچکوه عروسی دختری به نام آهو خانم بود.همه اهالی کندلوس به عروسی دعوت شده بودند. دخترها و زنهای ده از روی دلسوزی واسه مینا که تنها زندگی می کرد یا از روی ترس که مبادا با پلنگ تنهاش بگذارند او را به زور و کشان کشان بدون آنکه لباس نویی بر تنش کند به عروسی بردند. دل مینا در کندولوس جا مانده بود می دانست حتما پلنگ امشب می آید.در شب عروسی بیشتر مردان تفنگ به دست بودند و خطر بزرگی پلنگ را تهدید می کرد. چون او حتما رد و بوی او را می گرفت و به نیچکوه می آمد.
شب هنگام پلنگ به روستا آمد ولی مینا را نیافت. بوی مینا را دنبال کرد و به سوی روستای نیچکوه به راه افتاد.به نزدیک ده که رسید سگهای ییلاقی که خیلی بی باک و سهمگین هستند از آمدن او آگاه شدند و به سویش دویدند و به او حمله کردند. پلنگ پس از جنگ و درگیری بسیار خونین و زخمی شد. با اینحال خود را به روستا رساند و به خانه ای رسید که مینا در آنجا بود.....
ادامه دارد .......
@AHANGMAZANI ❤️
👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆