eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
@AHANGMAZANI (1).mp3
2.94M
رضاتوکلی🎤 آهنگ 👈دوری @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
❤آهنگ مازنی❤
رضاتوکلی🎤 آهنگ 👈دوری @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
بنظرتون خواننده ی آهنگ اصلیش که به زبان فارسی است کیه ؟ اگه فارسیشو خواستی تو بخش نظرات بنویس👌
️امیرقزوینی_️.mp3
3.69M
امیرقزوینی🎤 چقد امشب دلم طالع سرمستیه همه فکر من جاییه که توهستیه این که ساقی بشی گریه مستی خوشه پیک اول منو مطمینم میکشه هی بریز واسم سربره احساسم حسموبشناسم میوه یاسم گیح و خوابم کن غرق شرابم کن مست و خرابم کن .... @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
@AHANGMAZANI (2).mp3
3.15M
ناصرعباسی🎤 آهنگ 👈هادلخواه منه یادنکنی😔 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️ابی عالی-چلچلا_️.mp3
4.23M
ابی عالی🎤 بهار بیمو دباره چلچلا خنه زنّه وقتی که شمع سوزنه پروانه ناله زنّه ی جانااااا امان امان امان آی دلبر شه لب غنچه ره باز هاکن شه دلِ راز منسه باز هاکن اگه خوانی غریب بوشه ته همدم شومه تسّه میرمه از غصه و غم @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاده برفی "برنت سوادکوه" یکشنبه🌞🖼 ۲۴    میر ماه       ۱۵۳۴   تبری ۲۳       بهمن         ۱۴۰۱ شمسی ۱۲      فوریه         ۲۰۲۳میلادی ۲۰     رجب          ۱۴۴۴ قمری @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️وحیدوطنی_️.mp3
2.88M
وحید وطنی🎤 جاده  سوادکوه دا ونه دشت و کوه دا جاده فیروزکوه دا می دلبر بیاباهم‌بوریم سوادکوه ور 👫 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️باقریان_️.mp3
1.57M
ابوالفضل باقریان 🎤 سرنا دامغانی @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترانه‌ی سنگسری🎤 لالایی زیبای مازندرانی @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
4_6001273471017951882.mp3
8.38M
مجیداحمدی🎤 توگتی پیرنوومه پیر نوومه دل داغون هاکردی جان دلبر منه مجنون هاکردی جان دلبر دیگر شمه  محله  اسیر نوومه کیجا لجبازی  نکن جان  دلبر جشنی 🕺 ریتمش خیلی قشنگه بَزِن چکه ره👏👏 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم یک سبد بهار میخواهد . @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
اینم دوستان فرستادن دل مارا او کنن میگه امروز هوا گرم و بهاری بود بدون یه لکه ابر 😍😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتادلبردارمه بوم کوتر بمیرم شی دتر بمیرم @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
4_5778571217627778421.mp3
3.53M
دانیال باجان🎤 🕺💃💃🕺🕺💃💃🕺 @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
@AHANGMAZANI (1).mp3
2.37M
کمیل کولایی🎹🥁 تکنوازی زیبای شادسمایی👌😍 شادی سهم دل مهربون شما 🙏🌹 @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
@AHANGMAZANI (2).mp3
5.02M
حسن شماعی زاده🎤 اع عمو حسن اینجا چیکار میکنه 😍 @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
️مهدی آبگون_️.mp3
4.28M
مهدی آبگون🎤 بورده جوانی و اسپه بوه می آ اتاخبرنییرنی شوی ناختی و می دل زخمی و اتاخبرنییرنی بیمه بازنده و تی لب خنده و اتاخبرنییرنی ته سر کوچه آ نم‌نم برمه و اتاخبرنیرنی منه شی ور نئیرنی @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
226296240.mp3
1.92M
کیجا گو ره نزن گو ره بکوشتی آه مه مریم جان جان مه مریم @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
برای تبلیغ مشاغل و کانال و گروهتان آماده ایم 👌
VALI (28).mp3
6.59M
آهنگ افغانستانی 🕺💃💃🕺 زیم زیم زیم --ولی قاسمی @AHANGMAZANI❤️ 👆🌸کانال آهنگ مازنی🌸👆
🌸داستان زری خانم🌸 'قسمت اول' زری دختر مومنی بود. همیشه نمازش را سر موقع می خواند، صد رقم هم دعا بلد بود، همه مفاتیح را حفظ کرده بود. دعای جوشن کبیر، ندبه، چی و چی را بلد بود. آخر آن موقع ها مردم به اندازه حالا دعا نمی خواندند. سالی یکی دو بار آنهم بیشتر شبهای احیاء ماه رمضان و روز تاسوعا عاشورا گریه می کردند. بقیه سال شادی و خنده بود. اما همان موقع هم زری، اهل دعا بود و به من هم دعاهای متعدد از جمله قسمت هایی از مفاتیح را یاد داد. زری حدود ۱۴ سال داشت که کم کم رنگش زرد شد، شکمش هم باد کرد و گاهی هم بالا می آورد. زنهای همسایه او را که می دیدند پچ پچ می کردند. بالاخره کم کم چند تا از زنهای همسایه گفتند که زری حامله است! آخرین باری که قبل از ماجرا من زری را دیدم یادم می آید روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۸ بود. توی کوچه به من اشاره کرد که بروم پشت بام خانه. نگاهش کردم صورتش زرد بود و نگاهش معصوم. گفت: حسین حرفهایی که درباره من میزنند را تو هم میدانی؟ نگاهش کردم صورتش زرد بود و نگاهش معصوم. گفت: حسین حرفهایی که درباره من میزنند را تو هم میدانی؟ گفتم: همه میدانند. گریه کرد و گفت: به خدا من کار بدی نکرده ام. بعد گفت: دلم درد می کند. دستم را گرفت و از روی لباسش روی شکمش گذاشت و گفت: ببین شکمم دارد بزرگ می شود ولی بخدا من کار بدی نکرده ام. چند روز بعد، از خانه آنها سر صدا بلند شد. برادر ۱۸ ساله اش عباس نعره می زد که می کشمش. من زری را با رفیقِ تخم سگش می کشم. باید بگویی که این نامرد حرامزاده که شکمت را بالا آورده کیست. آن بی پدر، پدر سوخته ای که شکم تو را بالا آورده کیست. عباس نعره می زد: مادر، من خودم را می کشم. من نمی توانم توی محل راه بروم، نمی توانم سر بلند کنم. اول این دختره را می کشم، بعد فاسق پدر سوخته اش را، بعد خودم را. خواهر کوچک زری، سکینه که هم اسم مادر بزرگش بود و هم سن و سال من، گریه می کرد و فریاد می زد و کمک می خواست. زنهای همسایه می خواستند بروند به زری کمک کنند ولی در خانه بسته بود. زری جیغ می زد که من بیگناهم ولی عباس ۱۸ ساله با چاقو دور حیاط دنبالش می کرد و می خواست او را بکشد. چند نفر از زنها از روی پشت بام به داخل خانه شان رفتند و بالاخره عباس را از خانه بیرون کردند. با سر و صدای عباس داستان حاملگی زری رو شد. زنها می خواستند با نصیحت زیر زبان زری را بکشند که رفیقش کیست تا او را بیاورند با زری عروسی کند و قال قضیه کنده شود اما زری قسم می خورد که رفیق ندارد. چند روز بعد باز سر و صدا و جیغ های زری بلند شد. برادر بزرگش رسول از ده به شهر آمده بود و زری را با تسمه کمر آنقدر زده بود که زری غش کرده بود و وسط حیاط افتاده بود. سلطان – مادر زری- هم توی سر می زد و می گفت: دیدی چه خاکی بر سرم شد؛ هم آبرویم رفت و هم دخترم کشته شد. رسول هم از بس که زری را زده بود خودش هم بی حال لب تالار نشسته بود. من و چند تا بچه دیگر هم لب بام ناظر کتک خوردن زری بودیم. زری کم کم به حال آمد و رسول به مادرش گفت: ننه غریبم بازی در نیاور، دخترت نمرده حالش جا می آید و دوباره می رود رفیقش را پیدا می کند تا با او بخوابد. اگر مواظبش بودی شکمش بالا نیامده بود و من نمی بایست گاوم را ۵۵ تومان ارزانتر بفروشم. من نمی فهمیدم چه ارتباطی بین کاهش قیمت گاو رسول و شکم زری هست و چرا او گاوش را ۵۵ تومان کمتر فروخته است. ننه سلطان به رسول گفت: ننه حالا تو به ده برو، من و عباس و بقیه بچه ها به حرفش می آوریم و معلوم می شود که کدام پدر سوخته بی شرفی این شکم صاحب مرده اش را بالا آورد. معصومه خواهر ۱۷ ساله زری که ۴ سال بود شوهر کرده بود و ۲ تا بچه داشت و برای بار سوم حامله بود لب حوض نشسته بود و داشت بچه اش را شیر می داد گفت: ننه این فخر رازی کی هست؟ تا بحال چند بار به من گفته من فخر رازی را خیلی دوست دارم. مادرش گفت: نمی دانم کیست، چندبار به من هم گفته. یک شعری هم درباره فخر رازی می خواند. معصومه گفت: ننه احتمالاً این فخر رازی کلید معماست باید روی لرد محله (محله مرغ فروش ها ) مغازه داشته باشد. چون چندین بار که زری اسم فخر رازی را می برد. اسم مرغ را هم می برد و در شعرهایش از مرغ و پر زیاد حرف میزد. کتک خوردن زری برای زنهای محله عادی شده بود و دیگر مثل روزهای اول خانه آنها نمی رفتند تا او را از دست برادرهایش خلاص کنند ادامه دارد..... ورود به بخش نظرات @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️دوستداران آهنگمازنی_️.mp3
1.94M
دورهمی‌ زیبا😍 لطفی&عابدی&ساداتی🎤 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆 بخش نظرات کانال