AHANGMAZANI (14).mp3
4.16M
ابراهیم علیزاده🎤
زهرا خیلی قشنگه
😍🕺💃
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
AHANGMAZANI (30).MP3
28.69M
زنده یاد علی گلپور
فایل صوتی کامل کتولی، نجما ،امیری و طالبا
قسمت اول
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
AHANGMAZANI (31).MP3
29.14M
زنده یاد علی گلپور
فایل صوتی کامل کتولی، نجما ،امیری و طالبا
قسمت دوم
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_6028623234348363784.mp3
4.83M
مجید حسینی
دل و غرصه
مه یار قهر بکرده و نخینه غِذا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
️عالی&احمدی_️ (1).mp3
1.73M
ابی عالی و مجید احمدی🎤
دلدار من یار من شمع شبِ تارِ من
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
AHANGMAZANI.mp3
3.29M
امیر فضلی
ها دختر
#شاد
😍🕺💃💃🕺😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان رویا🌸 قسمت دوم گفتم نه مادر خودم پیداش میکنم رفتم مسجد و یک دل سیر نماز خوندم و دعا کردم
🌸داستان رویا🌸
قسمت سوم
داشتم آماده میشدم که برم بیرون شیرینی بخرم حاج آقا گفت پس پولش چی؟! گفتم خودم حساب میکنم هنوز دو قدم نرفته بودم که خانم پریدخت با عجله اومد پایین و بزور چند تا اسکناس گذاشت جیبم هرچی گفتم من حساب میکنم قبول نکرد
وقتی شیرینی رو داشتم حساب میکردم متوجه شدم ۹۵ تومن پول تو جیبم بود که خانم پریدخت داده بود پول شیرینی کلا ۳۰ تومن شده بود وقتی برگشتم خواستم بقیه ی پولو برگردونم که قبول نکرد و گفت باشه حالا حساب میکنیم
اونروز واقعا روز خاطره انگیزی شده بود با اینکه مشتاق بودم سریعتر برم خونه و خبر خوش قبولیمو بدم ولی از بس این خانواده خوب و مهربون بودن که حتی دلم نمیومد ترکشون کنم و از اینکه شاید دیگه نبینمشون تا حدودی پکر بودم
وقتی بساط چای و شیرینی پهن شد رویا خانم با پوششی رسمی و چادری بسیار قشنگ وارد اتاق شد و انگار یه رویای دیگه ای شده بود من هم به اقتضای جوانی نیم نگاهی به او انداختم و به قول مادرم خوب براندازش کردم
لبخند کمرنگی روی لبهای رویا نشست اما به واسطه ی حجب و حیایی که در ذاتش بود با من چشم تو چشم نشده بود
من هم شیطونو لعنت کردم و با توجه به این که اصلا در حد و اندازه های نگهبان خونه شونم نبودم از حرکاتم پشیمان شدم و استغفار کردم و نشستیم به خوردن شیرینی و چای که الحق و الانصاف چایی را که خانم پریدخت دم میکرد من تا حالا تجربه نکرده بودم
هر چند به نوع چای هم بر میگشت اما خانم پریدخت مثل بعضی از خانم پولدارها کم حوصله و افاده ای نبود خیلی ساده برخورد میکرد
ساعت حدودا ۴ شده بود و من برای جبران وقفه ی زیاد منتظر بودم به کار ادامه دهم اما خانم پریدخت گفت کار امروزت تموم شد
بقیه باشه برای فردا اگه البته افتخار بدین در خدمتتون باشیم
گفتم چوبکاری نفرمایید حاج خانوم من امروز که نصفه کار کردم فردارو حتما میام
پریدخت خانم گفت مگه قرار نبود منتظر بمونی تا روزنامه بیاد
گفتم بله
گفت پس تا ساعت ۸ مهمان مایی فقط دوست دارم راحت باشی سخت نگیر تو هم مثل پسرمی و زد زیر گریه
تعجب کردم که چرا گریه میکنه
حاج آقا گفت ای خانم باز که شروع کردی
پریدخت در حالی که اشک می ریخت گفت چیکار کنم جیگرم سوخته
من بی اختیار زدم زیر گریه حاج آقا با تعجب نگاهم کرد و از سر محبت گفت تو دیگه چرا گریه میکنی پسرم
گفتم برای خانم پریدخت
چند دقیقه ای که گذشت پریدخت آروم شد و حاج آقا هم برای کاری رفت بیرون
خانم پریدخت از هر دری حرف زد و دوباره برام چایی ریخت گفت چاییتو بخور پسرم
رویا هم انگار غرورش یادش رفت همونجا کنار ما نشسته بود
پریدخت گفت پسرم اگه بود الان هم سن و سال شما بود با رویا دوقلو بودن
ولی یک روز از طبقه ی چهارم ساختمون نیمه کاره مون تو تهران پرت شد و من بیش از دو سه ماه حتی نتونستم تهران بمونم الان به سلامتی که دخترم میره ثبت نام کنه میخوام بعد از ۱۰ سال با تهران آشتی کنم هر چند تهران یک پسر خوشگل و خوش زبون به من بدهکاره
و اشکش در اومد رویا هم بغض کرده بود
گفت مامان جون این آقارو چرا ناراحت میکنید چه میشه کرد منم وقتی داشتم تهران رو انتخاب میکردم دستم می لرزید
اگه پسر تو بود تنها داداش من بود دلم برای همه ی حرکاتش تنگ شده مادر و این بار رویا زد زیر گریه
خیلی ناراحت شده بودم از اون شبی که اشک پدرمو دیدم حتی طاقت دیدن گریه را ندارم موقعیت مناسبی هم برای خداحافظی نبود
برای اینکه بحثو عوض کنم گفتم رویا خانم به رشته تون علاقمندید ؟
گفت اتفاقا اولویت اولم همین رشته بود البته نه اینکه علوم سیاسی دوست نداشته باشما ولی با این رتبه رشته ی مورد علاقه ام همینی بود که قبول شدم
گفت شما چی؟ راستی رتبه ی شما چند بود
گفتم زیر هزار بود
گفت اع پس چرا دبیری؟!
گفتم بخاطر کم هزینه بودن رشته ی دبیری البته میگن حقوق هم میدن
گفت انشالله مبارکه و به امید خدا بخونید برای ارشد و دکتری
رو به خانم پریدخت گفتم اگه اجازه بدین رفع زحمت میکنم
با اشاره به رویا یه چیزی گفت ولی متوجه نشدم چی بود
داشتم بلند میشدم که حرکت کنم گفت پنج دقیقه صبر کن
رویا از اتاق اومد بیرون و به مادرش گفت الان میاد
خانم پریدخت رو به من کرد و گفت زنگ زدیم به آشنامون که تاکسی داره میاد شمارو برسونه گفتم لازم نبود خودم میرفتم
گفت تعارف نکن با خنده گفت امروز که کار نکردی ولی اگه از ما راضی هستی و اگه میخوای کار کنی فردا حتما بیا تا کار حیاط و اتاقهای پایین تموم بشه
گفتم چشم
موقع خداحافظی بزور مقداری پول گذاشت جیبم بخاطر اینکه مدیون نشم پولهارو در آوردم و شمردم ۲۵۰ تومن بود
گفتم این خیلی زیاده
گفت فردا حساب کتاب میکنیم
گفتم فردا که معلوم نیست شاید اصلا از خواب....دیدم عصبانی شد و گقت ادامه نده پسرم فقط زودتر برو که تاکسی دم دره
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸 آهنگ مازنی🌸
AHANGMAZANI (9) (1).mp3
7M
جهانبخش کُرد🎤
منه رویا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
AHANGMAZANI (18).mp3
3.31M
علی گل براری🎤
ای باد و بارون
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌