eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5927045024414961248.mp3
6.83M
فارسی کسری زاهدی🎤 توبه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5927045024414961318.mp3
16.25M
علیرضا باباجانی🎤 دخترعمو غمگین 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان رویا🌸 قسمت دهم از اون شب دیگه تمام فکر و ذکرم درگیر رویا شده بود رویایی که حتی برای نشستن
🌸داستان رویا🌸 قسمت یازدهم من هم دخالت کردم و گفتم آره من وقتی رسیدم ایشون داشت در رو باز میکرد که با دیدن من زنگ زد اون شب خیلی شب خاطره انگیزی شده بود هم خانم پریدخت حسابی تحویلم گرفت هم با حاج آقا یکدست شطرنج زدیم و بخاطر خود شیرینی باختم و فهمید که الکی باختم وسط شام یهویی خانم پریدخت گفت آقا سید یه چیزی میگم خواهش میکنم نه نگو گفتم بفرما در خدمتم من به شما که نه نمیگم گفت فردا تولد پسرمه در حالی که بغض کرده بود گفت برای پسرم خواستم کفش و کت و شلوار و پیراهن بخرم اما چون نمیدونستم به کی باید هدیه بدم و اندازه شو نداشتم به اندازه ی قیمتش پول گذاشتم فروشگاه کیف و کفش و بوتیک سرکوچه مون همزمان کارتی رو به من داد و گفت میرین به سلیقه ی خودتون میخرید پولش هرچی شد حساب شده هست فقط لطفا صرفه جویی نکن چون دوست دارم هر چی که به چشمت قشنگ اومد بخری گفتم والله اولش میگین نه نگو ولی این پیشنهادی نیست که بشه راحت قبول کرد حقیقتش دلشو ندارم اصلا دو باره اشک ریخت گفت میدونستم قبول نمیکنی ولی کاش قبول میکردی حالا اگه واقعا نمیخوای قبول کنی از همکلاسی هات یکیو معرفی کن بره بگیره چون پولشو دادم در همین بین دیدم رویا خانم در حالی که چشماش پر اشک بود از سرمیز بلند شد و رفت ده دقیقه ی بعد با یک کیف سامسونت که اونموقع خیلی مد بود برگشت و گفت این هدیه منه با خنده گفت من مثل مادرم نمیگم قبول کنید بلکه میگم حتما باید از من بگیرید چون به ما بر می خوره گفتم چشم اینو میتونم قبول کنم و مطمئن باشید با هر بار استفاده از این کیف فاتحه ای برای داداش مرحومتون میفرستم هرچند در سنی بود که نیاز به فاتحه نداره مشغول حرف زدن بودیم که حاج آقا حالش بد شد و از صندلی داشت می افتاد سریع گرفتمش و هر کاری کردیم بهوش نیومد رویا به چندتا آژانس زنگ زد اما گفتن ماشین ندارند گفتم معطل نکنید شما سریع برید سر خیابون ماشین بگیرید من حاج آقارو میارم حاج آقارو با احتیاط کول کردمو سریع به طرف بیرون حرکت کردم پریدخت خانم وقتی خیالش از بابت حمل درست حاج آقا راحت شد سرعت قدمهاشو بیشتر کرد و رفت به طرف در من هم دنبالشون و رویا خانم هم با گرفتن کیف و چادر و وسایل پدرش پشت سر من حرکت کرد وقتی رسیدم سر خیابون خانم پریدخت ماشین گرفته بود سریع سوار شدیم و بطرف بیمارستان حرکت کردیم وقتی رسیدیم بیمارستان گفتن خیلی به موقع رسوندید ولی یه آمپولی برای رقیق کردن خون لازم داریم که فعلا بیمارستان تموم کرد اگه بتونید یکساعته برسونید نجات پیدا میکنه وگرنه احتمال فلج شدنش زیاده من بدون توجه به خانم پریدخت گفتم لطفا اسم دارو رو بنویسید وقتی نوشت کاغذ و از دست دکتر کشیدم و چون داروخونه ی شبانه روزی کنار دانشگاه مال پدر یکی از هم دانشگاهی هام بود سریع رفتم طرف داروخونه اول گفت نداریم ولی وقتی اسم دوستمو آوردم گفت بذار بگردم بعدش اومد گفت یدونه بود ولی قیمتش بالاست ها گفتم من چون عجله داشتم پولی همرام نیست ولی کارت داشجوییمو میذارم پیشتون و تا یکی دو ساعت بعد میام تسویه میکنم گفت چون دوست فلانی هستی عیبی نداره در این بین زنگ زدن به همکلاسیم و وقتی اون تاییدم کرد دارو را دادن دستم منم سریع یه تاکسی گرفتمو رفتم بیمارستان کمتر از ۴۵ دقیقه شده بود یک ساعت بعد حاج آقا به هوش آمد و حال عمومیش رضایت بخش بود اما گفتن چون یه حمله ی قلبی بوده باید شب بمونه و چون سی سی یو هست نیاز به همراه نداریم پریدخت خانم و رویا را تا خونه همراهی کردم و خانم پریدخت کل مسیر فقط داشت از من تشکر میکرد وقتی رسیدیم به خونه شون گفتم من دیگه رفع زحمت میکنم ولی صبح حتما به بیمارستان سر می زنم بعدش با شرمندگی گفتم فقط پول دارو زیاد بود تو جیبم نداشتم کارتمو گرو گذاشتم گفت ای بابا چرا همونجا نگفتی گفتم الانشم مجبور شدم گفتم چون به داروخونه قول دادم گفت چقدر شد گفتم دقیق نمیدونم ولی حدود دو هزار تومان گفته بود بعدش گفتم زنگ بزنید بهتره زنگ زدند داروخونه وقتی نشونیمو داد گفتن پول داروی شما ۲۸۰۰ تومنه خانم‌ پریدخت سه هزار تومان پول داد دستمو گفت حتما آژانس بگیر خسته ای منم با پررویی تمام رفتم هدیه ی رویاخانمو برداشتم و حرکت کردم و رویا چه ذوقی کرد وقتی دید کادوش یادمه وقتی تو خوابگاه در کیفو بار کردم میخکوب شدم مگه میشه کیف پر از وسایل قشنگ بود که با سلیقه چیده شده بود از جاسوییچی تا خودکار گرونقیمت با جورابی خوشرنگ و ادکلنی که تا حالا چنین ادکلن با کلاسی از نزدیک ندیده بودم و یک دفترخاطرات زیبا با امضای رویا اون شب تو آسمونها سیر میکردم حتی همخوابگاهی هامم فهمیدن که من زیادی ذوق زده ام دعا میکردم کاش این حال خوب هیچوقت تموم نشه ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸 آهنگ مازنی🌸
4_5927045024414961339.mp3
6.94M
هر-شب_یک_شعر تا كی غزل بگویــم و رویا ببینمت؟ اصلاً بگو كه می شود آیا ببینمت ...!؟ یك عمر موج بودم و ساحل نوشتمت یك بار هــم بیــا "لب دریا"...! ببینمت با چشم بسته دور تو گشتم تمام عمر دور خودت بچــرخ كمــی ....تــا بیینمت بیهوده فكر صورت معمولی ات نباش من دیگــر عادتــم شده زیبـا ببینمت تنها به تــو، به دیدن تـو فكر می كنم كی می كنی قبول كه تنها ببینمت!؟ امروز هم كه با غزل دیگری گذشت شاید كه زنده باشم و فردا ببینمت "محمد رفیعی" 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای بره آهو رو 😍😍😍 چهار شنبه🌞🖼 ۲ دِ  ماه    ۱۵۳۴   تبری ۶ اردیبهشت     ۱۴۰۲ شمسی ۲۶ آوریل        ۲۰۲۳میلادی ۵ شوال   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5927045024414961368.mp3
8.5M
بندری زن عمو قشنگه😍😍😍 🎶🕺💃💃🕺🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5843427792187827202.mp3
2.79M
علی براری 🎤 بلبل صحرا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5926903930444323353.mp3
2.59M
علی حمیدی🎤 دلبر آس 🎶😍🕺 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌