4_5931801842429202126.mp3
3.64M
آهنگ معروف شیرازی
سرهنگ زاده🎤
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
50.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه مادر 💔(دوقسمتی)
قسمت اول
بسیار زیبا 👌👌👌
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
45.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه مادر 💔
بسیار زیبا
قسمت دوم
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5976324615880847477.mp3
5.05M
جانِ پِر من ته دا 💔
رمضان قزوینی🎤
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
دوستان این راهکار رو از #سید بخاطر بسپارید ۹۰ درصد جواب میده
هر وقت در بحث با طرف مقابل کم آوردید هرچی گفت بگین :" اینی که شما میگین قیاس مع الفارقه!"
شاید ندونی که چی بهش گفتی ولی یقین بدون که طرف مقابل هم نمیدونه چی بهش گفتی
و هیچکی تو بحثهای جدی و مهم روش نمیشه از شما یا کس دیگه بپرسه قیاس مع الفارق یعنی چی
اگر هم به احتمال اون ۱۰ درصد روش شد بپرسه بگین خارجی ها بهش میگن
Argument from analogy
اگر یک درصد خواست بپرسه این یعنی چی بگین ای بابا شما که اصلا مطالعه ندارین مجبورین بحث کنید؟ 😂
و شما صد درصد برنده ی بحث شناخته میشید 😂
4_5931629558406057548.mp3
2.59M
مهدی احمدزاده
آ شکارچی و بابالیلی
#جدید
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
23.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیر فضلی
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5931520118344387826.mp3
8.75M
امیرفضلی🎤
مازندران دلِ قرار
مازندران مه افتخار
بوین نقشه ی ایرون
رنگ ِ سبز اَمه نشون
امه وطن شماله
ونه اسمه مازرون
#جدید مازندران☺️
🎶AHANGMAZANI ❤️
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان رویا🌸 قسمت دوازدهم و این سرخوشی چندان طول نکشید تو این مدت شبی نبود که خوابهای رنگی و قشن
🌸 داستان رویا 🌸
قسمت سیزدهم
نوع خداحافظی خانم پریدخت طوری بود که اگه کار رفتنشون دو سه ماه هم طول میکشید من روی رفتن یه خونه شونو نداشتم و در اصل با اینکه مطمئن بودم خانم پریدخت تا چهلم حاج آقا لااقل می مونه ولی خانم پریدخت محترمانه گفت خداحافظ و این تلخ ترین نوع خداحافظی بود خداحافظی ای که بدون به امید دیدار و بدون سلامی دوباره شکل میگرفت
شایدم خداحافظ تا زمانی که مجردی یا خداحافظ تا زمانی که رویا ازدواج کنه
و یا یعنی دیگه رویا رو نباید ببینی!
حدس زدم خانم پریدخت به ما شک کرده در حالی که رویا روحش هم از این مسائل خبر نداشت
رویا برای خداحافظی تا دم دروازه اومده بود انگار چیزی میخواست بگه یا حرف ناگفته ای داشت خیلی هم این پا و اون پا کرد که بگه و نگفت
منِ ساده هم نفهمیدم که وقتی دختری برای خداحافظی اینقدر بال بال میزنه لابد یه چیزیش هست
البته از سادگی نبود گفتن حرف دلم مثل قیمت گرفتن ماشینهای گرانقیمت تو نمایشگاههای بالای شهر بود که سرگرمی من و دوستانم شده بود
گاهی با یکی از دوستان مشهدی ام که البته تا خیلی شیک پوش بود و لفظ قلم حرف میزد به بنگاههای بالای شهر سر می زدیم و ماشینهای لوکس اون زمان رو قیمت میگرفتیم و تو بعضی از این بنگاهها شکلاتی برمی داشتین و یا طرف اگه خیلی معطل مشتری بود چای یا نوشابه ای به ما می داد
همین فن رو یکبار با دوست مرندی ام که هم طبقه ی من بود یکبار آزمایش کردیم و تو هر بنگاهی می رفتیم یا اصلا قیمت نمیدادن یا می خندیدند
و اونجا بود که فهمیدم رو پیشونی خیلی ها نوشته که این شخص پولی در جیبش نیست البته نوع پوشش ما هم بی تاثیر نبود ظاهر ما داد می زد که آقای نمایشگاه دار! این شخص تو جیبش دو زار پول نیست و قیمت ماشین سه میلیون و دویست تومنی را الکی می پرسه
از اونجا فهمیدم که پیشنهاد ازدواج به رویا یعنی مسخره شدن خودم یعنی خندیدن خانم پریدخت با زنان همسایه و از همه بدتر خندیدن رویا به من!
و من هیچوقت نمی خواستم تصویری را که از رویا در ذهنم دارم با این پیشنهاد محال خراب کنم
بذار لااقل در ذهنم یک رویای قشنگ داشته باشم که شبهای تنهایی خوابگاه شبهای بارانی شمال و هوای مه آلود جنگل با رویا همقدم بشم برایش آواز محلی بخوانم دفتر شعرم پر بشه از شعرهایی که کلمه ی رویا داره
بگذار بهانه ای برای درددل کردن با خواهرم داشته باشم
بگذار فکر کنم من بخاطر خوشبخت شدن رویا از خودم گذشتم
و اینگونه بود که با چشمی اشکبار رویا را به خدا سپردمو تا سر کوچه همچنان می دیدم که به دروازه تکیه داده و مرا با نگاهش بدرقه میکند
اون روز خیلی گلایه کردم از خدا از سرنوشت از تقدیر که چرا کسی را که نیمه ی من نبود سر راهم قرار داد
چرا رویا همان رویای مغرور روز اول نبود
چرا حاج آقا درست زمانی که انگیزه ی تهران ماندنم بود باید به این زودی می رفت
و خیلی از چراهای دیگه که برایش جواب داشتم ولی خودم را میزدم به ندانستن
شبها و روزهای دانشگاه کشدار و طولانی شده بود دست و دلم به درس نمی رفت حتی شام و ناهار هم فیش غذا نمیگرفتم و دوستان هم با منت از غذای خودشان به من میدادن و برای خوب شدن حالم هرچی شعر و آهنگ عاشقانه بود را با لحنی ضایع و خنده دار می خواندن
اما من انگار چیزی نمی شنیدم
روزشماری های شکست تلخم به ۵۰ رسیده بود و نزدیک پایان سال بود که یک روز از نگهبانی اسمم را صدا زدند که بیا بسته داری
بچه های جنوب و غرب کشور که راهشون دور بود معمولا بسته داشتند اما ما شمالی ها نه و تعجب کردم که چرا باید بسته داشته باشم من هم که چیزی سفارش نداده بودم
با هزاران سوال در سر به نگهبانی رفتم
یک بسته ی بزرگ تحویلم دادند که آدرس فرستنده ش تهران بود اما نام فرستنده نامشخص بود
وقتی بسته را به داخل اتاقمون بردم
دوستانم که دنبال فرصتی بودند تا کاری کنند حالم بهتر شود انگار که فرصت خوبی برایشان جور شد
یکی میگفت تبلیغاتیه
یکی میگفت سید فکر کنم ماشین برنده شدی ماکتشو فرستادن ببینن قبول میکنی یا نه
دوست صمیمی ترم که کاملا در جریان کارم قرار داشت گفت سید نکنه رویا خانمو بسته بندی کردن فرستادن
بچه ها چشمتونو درویش کنید زن داداشمونه انگار
خودمم خندیدم و گفتم ای تو روحت
بچه ها همه زدن زیر خنده و گفتن خدایا شکرت سیدمون برگشت
بسته را با عجله باز کردم
یک شال گردن سبز که دو طرفش کلمه ی آقا سید بافته شده بود
یک ادکلن زیبا و شکیل و البته خوشبو که بچه ها هجوم آوردند و بردن که هوا را معطر و فضا را شاد کنند
و یک نامه که نه تنها من بلکه همه را میخکوب کرد
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال #آهنگ_مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
ادامه قسمت سیزدهم👇