eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
️مانتو مشکی-امانی_️.mp3
2.08M
جواد امانی 🎤 امروز چند روزه یار هسمّه ناخش مه دلبر بورده آ ؛ راه دره مه چش کهو آسمونِّ کمه سفارش اونجه که ته دری نواره وارش چرخ هادم .‌...... ناخش: افسرده، بیمار راه دره مه چش: منتظرم برگرده کهو:کبود ،نیلی وارش: باران http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 @AHANGMAZANI❤️ 👆☘ آهنگ مازنی☘👆 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
https://eitaa.com/ahangmazani/5799 قسمت پنجم👆👆👆 🌸داستان عشق و زندگی🌸 قسمت ششم مادرم هرچه اصرار کرد که آقا رضا هم با ما صبحانه بخورد قبول نکرد و سینی را گذاشت و رفت بعد از خوردن صبحانه چشمام سنگین شد و همان کنار سفره ی صبحانه خوابم برد ساعت حوالی ۱۰ با سرو صدای خواهر برادرام که هوای پاک و خنک ییلاق باهاشون ساخته بود و تو اتاق بازی جنگی راه انداخته بودند بیدار شدم پرسیدم مامان کجاست گفتن با خاله خدیجه رفت باغ گفتم کل ملت این پیرزن رو عمه صدا میزنن شما خاله رو از کجا آوردین گفتن خب حالا برو کنار بذار بازیمونو بکنیم از برادر کوچیکه م که ۶سالش بود یواشکی پرسیدم آقا رضا هست گفت مامان گفت هیشکی نباید بره اتاقش گفتم اتاق پسر مردم برم چیکار! گفت پسر مردم هم باهاشون رفت سرِ باغ باز دلشوره گرفتم که تفاوت منو رضا داره بیشتر و بیشتر میشه رضا سحرخیزه من تا لنگ ظهر در خواب غفلت و اون روز فرصتی هم پیش نیامد که دلیل تا ساعت ده خوابیدنو براشون توضیح بدم کمی تو حیاط زیبای خانه ی شان گشتم و از اینکه رضا نبود از منظره ی زیبای روستا که تا دوردست ها رو میشد دید چندان لذتی نبردم ظهر شده بود نماز ظهر و عصر را خونده بودم و کنار سجاده نشسته بودم که مادر و عمه خدیجه آمدند همینکه اومدند خونه مادرم تو گوشم پچ پچ کنان گفت بیشتر میخوابیدی تن لش آبروی مارا بردی گفتم مادر جان خوابیدم جنایت که نکردم تو چرا بیدارم نکردی گفت ده بار صدات زدم ولی انگار مرده بودی پیش مردم غریبه چیکار میکردم که بیدار بشی؟ با جارو می افتادم به جونت با خنده گفتم نه یه نیشگون میگرفتی حل بود عمه خدیجه که به طرف ما آمد مادر زورکی خندید و من هم خطاب به مادر گفتم پس خوش گذشت گفت بله که خوش گذشت عمه خدیجه بلند سلام کرد و گفت صبح بخیر خوب خوابیدی دخترم گفتم مرسی خیلی عالی بود گفت پس بیاین که ناهار بخوریم تعجب کردم ناهار کجا بود اینا که نبودن منم که کلا یادم رفت ناهار درست کنم و البته اجازه شو هم نگرفته بودم عمه خدیجه گفت ناهار امروزمون دستپخت پسرم رضاست دستپختش تو کل محل زبانزد همه هست برای پختن نذری شب های محرم همه چی رو می سپارند دست رضا در حالی که همچنان از رضاش تعریف میکرد من هم مشتاق تر و مشتاق تر میشدم سفره را داد دست من و گفت دخترم تو زحمتشو بکش من و مادرت دیگه پایی برامون نمونده و با خنده رو به مادرم گفت نه اینکه قبل از رفتن سر باغ قهرمان دو میدانی بودیم غذا را کشید و ما هم نشستیم مشغول شدیم اولین لقمه از غذا را که دهنم گذاشتم دیدم عمه خدیجه راست میگفت آقا رضا واقعا آشپز ماهریه چه ناهار خوشمزه ای هم درست کرد وقتی دیدم کسی از غیبت رضا حرفی نمی زند دلم طاقت نیاورد و گفتم خودشون هنوز سر باغند مادرم سقلمه ی محکمی به پهلوم زد که دردم اومد اما عکس العملی نشون ندادم و میدونستم منظورش اینه که یه دختر نباید سراغ پسر مردمو بگیره عمه خدیجه گفت نه مادر آقا رضا باید قبل از ظهر میرسید تلارسر پیش گوسفندها چوپونمون دست تنهاست زن و بچه دار هم هست پسرم خیلی هواشو داره دیشب هم به اصرار من اومد دیگه ناهار از گلوی من راحت پایین نرفت همون لقمه ی اول انگار خوشمزه بود دیگه سکوت بود و سکوت تا پایان ناهار ظرف هارا سریع جمع کردم و بردم پیش چشمه که بشورم عمه خدیجه هم با خنده گفت من و مادرت اینقدر خسته ایم که اگه خونه تکونی هم بکنی ما کمکت نمیکنیم ظرف هارا شستم و چندتا چایی خوشرنگ هم ریختم و با زبان بازی و فرز نشون دادن خودم می خواستم دل عمه خدیجه را به دست بیارم که مادرم چشم غره ای رفت و منم خودمو جمع و جور کردم و دیگه کمتر حرف میزدم مادر خطاب به من و بچه ها گفت جمع و جور کنید که باید بریم عمه خدیجه گفت کجا؟! شما که تازه اومدین مادرم بهانه ای آورد که نمیشد هیچ جوره درستش کرد گفت فردا ثبت نام بچه هاست اگه نریم امسال از درس و مدرسه محروم میشن عمه خدیجه هم تسلیم شد و گفت پس عجله نکنید صبر کنید ماشین ساعت ۴ میاد میگم شمارو برسونه مادرم داشت میگفت خودمون میریم که حرفش تموم نشده عمه خدیجه با خنده گفت اگه غلام خان واسطه نشده بود که برای برگشت اصلا ماشینی نداشتید باید پیاده می رفتین خطی هامون ساعت یک میرن چهار بر میگردن دیگه تا فردا ساعت یک سرویس نمیرند اما کاش غلام خان سفارش نمیکردند من هنوز رضا رو خوب ندیده بودم خیلی دوست داشتم تو جمع چهارنفره ی ما بود هی صحبت میکرد و من با گوش جان می شنیدم یا عمه خدیجه از خوبی و هنرش میگفت و رضا صورتش از خجالت سرخ میشد و من به بهانه ی حرفهای عمه خدیجه رضا را نگاه میکردم و لبخند میزدم http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀 🍀 بزرگترین کانال مازندرانی 👌 👇👇👇
ادامه ی قسمت ششم 🌸داستان عشق و زندگی🌸 هر چند شب قبل هر وقت عمه خدیجه از رضا تعریف میکرد رضا سرشو مینداخت پایین و فرش زیرپاشو نگاه میکرد ولی همین حضورش هم آرامبخش بود من بدون اینکه به آینده فکر کرده باشم لااقل شناخت سطحی از رضا داشته باشم عاشقش شده بودم اما رضا نبود و حال من مثل حال سربازی بود که در جنگی نابرابر بدون شلیک حتی یک گلوله شکست خورده و حتی اسیرش هم نگرفتند و نمی دانست به کدام جهت باید فرار کند ساعت چهار بعدازظهر شد ما هم حرکت کردیم عمه خدیجه هم تا کنار ماشین همراه ما آمد وقتی از عمه خدیجه خداحافظی میکردم حس کردم وداع آخر ماست بغض داشتم و اگه عمه خدیجه حتی صدامم میکرد بغضم می ترکید از پشت شیشه ی ماشین برای عمه خدیجه دست تکان دادم و آخرین زورمو زدم که در دل عمه خدیجه بنشینم شاید واسطه شود مرا به رضا برساند هر چند تفاوت من و رضا خیلی زیاد بود او قله ی دماوند بود و من تپه ی کوچکی که حتی بچه ها هم سر فتح کردنش با هم کل کلی نداشتند غروب دلگیر را با تمام وجودم حس کردم با تمام وجوووود وقتی آخرین پیچ جاده ی خطرناک روستارا رد کردیم مادرم به حرف اومد و گفت خیلی لیاقت میخواد آدم وارد این خونه بشه گفتم با منی؟ گفت نه بابا با عمه تم تو که مثل خرس تا ظهر خوابیدی بعد ادامه داد ولی خودمونیم رضا چقدر دوست داشتنی و مودب بود من که میگم پسرغلام خان نیست لابد از پرورشگاه گرفتند گفتم یعنی عمو غلام هر شیش تا بچه هاشو از پرورشگاه گرفت ! گفت بقیه رو نمیدونم ولی این یکیو مطمئنم مگه میشه یه پسر بیست و شش هفت ساله اینقدر متین و جا افتاده باشه خاک تو سرت ! گفتم به غلام خان چرا فحش میدی؟ گفت غلام خان کیه با توام که وقتی خونه ای مثل گنجشک کله ی سحر بیداری و مثل جغد تا نیمه شب چشات بازه عدل همین امروز که باید بیدار بودی عین ....استغفرالله گفتم نه مادر من راحت باش بگو عین ... گفت بسه حالا لااقل بذار پیش راننده آبرومون حفظ بمونه یکدفعه مادرمو بوسیدمو گفت ای فدای تو بشم که هرگز فکر نمیکردم برای آینده ی من اینقدر جلز ولز کنی دمت گرم مادرجان من تلاشمو کردم اما بین من و رضا فاصله ی زیادی هست نمیشه بچه ی مردمو گول زد که رضا مثل درخت بود من شبیه بوته رضا از عطار و مولوی شعر از بر بود من فقط اتل متل توتوله رضا امیرخانی بود من زهرای ۷ ساله کلاس اول الف گفت فامیلیش مگه امیرخانیه دیدی گفتم پرورشگاهیه گفتم واااای مادر امیرخانی خطاط معروفه من چه هنری دارم نه پدرم پولدار بود که با ارثیه اش به سرمایه ام بنازم و نه مادرم خوشگل بود که منم خوشگل بشم و الان به خوشگلیم بنازم ولی قبل از اینکه بهش برخوره سریع بوسیدمش و گفتم تو بهترین مادر دنیایی نگران نباش لابد قسمت نبود گفت چه میدونم شاید حق با تو باشه ولی آدم اگه یه‌ داماد اینجوری نصیبش بشه معلومه که خدا خیلی دوستش داره با خنده گفتم چشم مادر سعی میکنم دختر خوبی باشم تا داماد خوبی نصیبت بشه ولی مادر من گاهی نمیشه وقتی نمیشه چیکار کنیم ادامه دارد...‌‌‌‌... 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌 ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف جدایی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌 پیشنهاد آقای خسروی👌🙏
4_5965137634824032542.mp3
8.8M
جهانبخش کُرد🎤 وقتی که یار حرف جدایی زنّه حرف درشت و بیوفایی زنّه عاشقی ره خوایمه چیکار هاکنم جَوونی ره خوایمه چیکار هاکنم حرف درشت: توهین عاشقی ره خوایمه چیکار هاکنم: عاشقی رو برای چی بخوام ؟! عاشقی چه فایده ای برام داره ؟! 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5965137634824032550.mp3
9.82M
ارسالی از همراهان کانال :Arghavan👌 رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود سرفه هایم تازگی ها آنچنانی می شود انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد رفته رفته عینکم ته استکانی می شود هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند شانه های مرد عاشق استخوانی می شود گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد گاه جسمت مثل عیسی آسمانی می شود شب به شب جنگ است بین عقل من با عشق تو نقش من هم این وسط پادرمیانی می شود چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود! صفحه ای از دفترم را باد با خود برد و رفت داستان عشق ما فردا جهانی می شود بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده برنگردی شاعرت قطعا روانی می شود کار و بارِ آدم عاشق ندارد اعتبار مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5965137634824032566.mp3
2.72M
فارسی سنتی شبانگاهی داریوش رفیعی🎤 زهره 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ سه شنبه🌞 🖼 ۱۵ دِ  ماه    ۱۵۳۴   تبری ۱۹ اردیبهشت     ۱۴۰۲ شمسی ۹ مِی(مه)        ۲۰۲۳میلادی ۱۸ شوال   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5915845021017313465.mp3
11.94M
مجید احمدی🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_6041702672485063590.mp3
4.56M
امیر اصغرزاده🎤 جانِ زن مار😍 😜😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5852759012365308833.mp3
3.33M
ابی عالی🎤 از بس که ساده بِمه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
برایتان شبی زیبا دلی خوش و فردایی روشن و پر از اتفاقات قشنگ و خواستنی آرزومندم دلتون رو به آفتاب مهربانی تنتون سلامت و روز و روزگارتان خوش
سلام امروزتان قشنگ امروز را با سخنان امید بخش وزیر محترم ارتباطات شروع میکنیم همون وزیری که ما باهاش زیاد شوخی میکردیم و الحمدلللّه خیلی فعالتر از قبل داره به کارش ادامه میده😍 فکر کنم کانال ما رو ایشون تاثیر گذار بوده😜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش عیسی دم شما گررررم واقعا دیگه باید گفت یکی از وزرای فعال و بی حاشیه در طول تاریخ👌😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5967554636259790404.mp3
10.8M
پس چرا شاد نباشیم😍 یار انّه مه پشت سر بد گنی که چی بَووو 🎶🕺💃💃🕺🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5967389434637716900.mp3
3.36M
سیستانی ها دست و هورررررا😍 سوزه بهار مژده دا غلامعلی بندانی🎤 آهنگ محلی سیستانی😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
48.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنسی تاکسیدو و چاملی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5967389434637716909.mp3
2.19M
سنتی عصرگاهی کوروس سرهنگ زاده🎤 بگو کجایی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌 کامبک به آهنگ "تو ای پری کجایی"😍 👇👇👇 https://eitaa.com/ahangmazani/688
4_5782873172835580510.mp3
5.24M
محسن تجری🎤 هالیلی لیلی لیلی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
22.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مه آهو وره ماره وچه داشته صیاد چیکار هاکردی! 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5825749474869251061.mp3
3.29M
وحید حیدری و بهنام حسن زاده🎤 صیاد 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌