eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
21.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ چهار شنبه🌞 🖼 ۱۶ دِ  ماه    ۱۵۳۴   تبری ۲۰ اردیبهشت     ۱۴۰۲ شمسی ۱۰ مِی(مه)        ۲۰۲۳میلادی ۱۹ شوال   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_5967312322794884868.mp3
4.3M
اسحاق حسینی🎤 دلتنگ دل تنگ بیته یار بَویمه بیمار بَیمه گرفتار دل تنگ بَیته: دلتنگ شدم بَویمه:شدم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5969560493361205095.mp3
4.07M
شاد باشید 😍 🎶🕺💃💃🕺 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5969560493361205094.mp3
7.2M
مصطفی یوسفی لترگازی🎤 امان امان امان 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5850552584586154482.mp3
3.39M
بهادر ییلاقی🎤 مجید احمدی🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
1_4649638749.mp3
5.94M
رستاک🎤 لیلا در واکن مویوم مشهدی ها و مشهدی دوستان دست و هوررررا🕺💃😍😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5969564122608570306.mp3
4.61M
سنتی عصرگاهی استاد رستگار🎤 ته سیو چشِّ کی بند هاکرده بند 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5969560493361205139.mp3
7.88M
موزیک سیو کلاج هچوقت عقاب نوونه ادعا کر گنگی حساب نوونه😜 سیو کلاج: کلاغ سیاه در مازندران بی ارزش ترین نوع پرنده به حساب میاد که یه چیز دیگه هم بهش میگن حالا اینجا خانواده نشسته نمیشه گفت😂 🎶AHANGMAZANI ❤️
♦️مرگ مشکوک دختر ۱۷ ساله ی آملی () در بیمارستانی در شمال شهر تهران / مرگ بر اثر یک جراحی ساده / ارسال پرونده به دادسرای جرائم پزشکی 🔹دختر ۱۷ ساله که برای اقدامات درمانی از مازندران به تهران رفته بود، در بیمارستانی در شمال شهر درگذشت. 🔹بررسی‌های ابتدایی حکایت از آن داشت که دختر نوجوان با بیماری قلبی برای اقدامات درمانی با اعضای خانواده خود از آمل به این بیمارستان آمده اما براثر آنژیوگرافی فوت کرده است! 🔹 از طرف کانال آهنگ مازنی این ضایعه را به خانواده ی داغدیده (همشهری) تسلیت عرض نموده از خداوند صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی بنظر منم منظورش این بود که چون تلویزیون ما پخش نمیکنه پس اون کشتی رو سوت میزنم😂😂😂 فقط آخرش دوخط آبی// 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5873205693804188648.mp3
2.64M
ابوالفضل متو و علی اندواری🎤 ریمیکس شاد😍🕺💃💃🕺😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینا چقدر نازَن😍😍😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5969841667690216692.mp3
3.21M
لری وحید آرامشیان🎤 اگه اُمشو اومئی اومئی "میگه اگه امشب اومدی که اومدی اگه نیومدی قتلی میکنم که خودت با چشات می بینی و فردا سر جنازه م می شینی" 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه هیئت نرو در عوض ماشین کنترلی برات میخرم😳 جواب بچه رو ببین ... 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌 ارسالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد اسحاقی https://eitaa.com/ahangmazani/5728 آهنگ کامل این کلیپ👆 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5866078728152426995.mp3
3.99M
امید دشتبان🎤 دلخواه مه دل تسّه تنگه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5839103558984672388.mp3
3.64M
امیر فضلی & علی براری🎤 مازرون هوا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5971815922422255757.mp3
2.2M
علی حمیدی🎤 عشق 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان عشق و زندگی🌸 قسمت هفتم بعد از برگشتن از خونه ی عمه خدیجه مادرم رفتارش با من عوض شده ب
🌸داستان عشق و زندگی🌸 قسمت هشتم صدای مردانه ای به گوشم رسید که اولش ترسیدم که چرا مادرم باید با یک مرد در اتاق باشد اما دقت که کردم صدای غلام خان بود اولش خیلی خوشحال شدم ولی وقتی سرو وضع خودم یادم اومد به شانسم بدوبیراه گفتم یعنی غلام خانی که ماهی یکبار بیشتر اینجا نمیومد عدل باید همین امروز اون هم بعد از یکی دو هفته سروکله ش پیدا بشه مادرمو صدا زدم وقتی اومد بیرون منو دید ناخودگاه گفت یا خداااااا گفتم چته آبرومو بردی افتادم تو آب دیگه گفت آبِ کجا بود که اینقدر کثیف بوده گفتم خب حالا سریع لباسمو بیار ضمنا شما چرا با یک مرد نامحرم تو اتاقی که درش بسته ست بودی گفت نه فکر کنم مخت هم تعطیل شده چارتا برادر خواهرتو کلا یادت رفت گفتم اونا بچه ان گفت نه اینکه تو خیلی بزرگی تو بچه تر از همه ای من باید خودم ازین ببعد ببرمت مدرسه و برگردم گفتم چته ماشاالله سرحالی انگار گفت دهنتو گاز بگیر ولی ظاهرا تو سرحال تری انگار اگه میدونستم شنیدن صدای غلام خان و رضا اینقدر ذوق داره زودتر دعوتشون میکردم گفتم یک بار دیگه بگو چی گفتی گفت چیو دعوتو؟ گفتم نه مگه غلام خان تنها نیست گفت غلام خان کی وقتی من و تو تنها بودیم اومده خونه که الان بار دومش باشه گفتم یعنی..... گفت یعنی نداره زودتر لباس بپوش تا آبرومون پیش آقا رضا نرفته گفتم مادر جان بر این مژده گر جان فشانم رواست گفت من که نمیدونم چی میگی ولی هرچی میگی خودتی هول شده بودم دستام می لرزید و اصلا نمیتونستم لباسامو بپوشم گفتم مامان تورو خدا کمکم کن گفت اوووووه چته چرا هول شدی خوبه نیومدن خواستگاریت گفتم پس واسه چی اومدن گفت چمیدونم لابد قرار گروه خون داشتن اومدن اینجا یه سر بزنن گفتم تورو جان یک دونه داداشت که خیلی وقته درست و حسابی ندیدمش با من ازین شوخیا نکن سکته میزنم کج و کول میشم بلای جونت میشم رفت با یک نایلکس پر از لباسام برگشت و گفت برو لباستو عوض کن زشته با هر جون کندنی بود لباسمو عوض کردم و یک چادر سیاه قشنگ طرح دار که مدرسه به من بعنوان شاگرد ممتاز داده بودن سرم کردمو در زدم که وارد اتاق بشم غلام خان با دیدن من گفت به به زهرا خانم گل و گلاب دختر به این میگن نجیب و زیبا و مودب بعد از سلام و احوالپرسی نشستم و غلام خان همچنان داشت از من تعریف میکرد اما من تمام هوش و حواسم به عکس العمل رضا بود زیر لب خندید و نگاهی گذرا به من انداخت و دوباره سرشو انداخت پایین من دوباره هول شده بودم دوست داشتم چایی و بیسکوییت تعارف کنم اما حتی قدرت بلند شدن نداشتم ترسیدم بیفتم آبروی من دوباره برای چندمین بار بره رضا انگار حال منو فهمیده بود سریع گفت پدر یادته من سال چهارم دبیرستان که بودم افتادم تو رودخونه نزدیک بود بی رضا بشین ؟ من ناخودآگاه گفتم خدا نکنه مادرم هم اولین سقلمه ی اون روزو حواله م کرد و من متوجه شدم که نباید دخالت میکردم ولی کی میتونه تحمل کنه که کسی آقا رضا رو نفرین کنه حتی اگه خودشم باشه من پیشمرگش بشم علاقه ام به رضا اینقدر زیاد شده بود که ترسیدم دیوونه بشم اون روز چندتا سوتی دیگه هم دادمو بعد از نیمساعت غلام خان پاشد و به رضا گفت پسرجان بریم که دیرمون شده خواستم به پای غلام خان بیفتم و بگم توروخدا دیر نمیشه یک کم دیگه بمونید اما الحمدلله هنوز دیوانه ی زنجیری نشده بودمو خودمو کنترل کردم رضا موقع برخاستن نیم نگاهی به من انداخت و خطاب به من و مادرم گفت باعث زحمت شدیم خواستم بگم تو عین رحمتی تو قلب و روح مایی تو .... اما مادرم چهارچشمی مراقب من بود رضا و غلام خان خداحافظی کردند که برن اما رضا برگشت و به سمت من اومد یه لحظه ترسیدم و رفتم عقب تر اما رضا بسته ی کوچکی گرفت سمت من و گفت این هم برای شماست با زحمت زیاد تهیه ش کردم خواستم همونجا هدیه شو باز کنم که مادرم هدیه را از دستم گرفت و گفت آقا رضا خیلی ممنونم زحمت کشیدید واقعا شرمنده مون می کنید من هم عین طوطی همین کلماتو تکرار کردم رضا لبخندی زد و خداحافظی کرد و پشت سر غلام خان رفت جانم انگار می رفت تا سرکوچه بدرقه شان کردیم و مادرم دستمو کشید که همینجور دنبالشون نرم ! به محض اینکه از پیچ کوچه رد شدنو دیگه نمیدیدمشون سریع برگشتم و گفتم مادر هدیه ی آقا رضا کووو گفت کی آقا رضا شد که ما خبر نداشتیم خانم ابوالهول! گفتم چیه تو هم هی بزن تو ذوقم گفت هول نشو همونجاست هدیه را که باز کردم دیگه مطمئن شدم که رضا هم منو دوست داره یعنی خواب می بینم یا رویاست یا واقعیته مادر جان منو دریاب! تابلوی کوچکی که روی آن با خطی بسیار قشنگ (که بعدها فهمیدم به این نوع خط میگن نستعلیق ) نوشته بود روز اول که دل من به تمنای تو پرزد چون کبوتر لب بام تو نشستم یعنی رضا خودشو به کبوتر تشبیه کرده؟ ولی من که اصلِ شعرشو از حفظ بودم و میدونستم که من عمرا اگه بهش سنگ بزنم 👇👇
ادامه ی قسمت هشتم 🌸داستان عشق و زندگی🌸 اگه چون کبوتر بیاد لب بام ما بنشینه من مثل جغد ۲۴ ساعته بیدار می مونم تماشاش میکنم حالا نگو اینارو با صدای بلند میگفتم و مادرم کنارم نشسته بود و گوش میکرد یکدفعه دیدم مادرم میخنده گفتم چی شده مادر گفت پاک عقلتو از دست دادیا یه تابلو هست دیگه کمپانی مرسدس رو نزد به نامت که گفتم برای من ارزشش از مرسدس هم بالاتره گفت باشه ارزونی خودت این حال خوش و هیجان دیدار با رضا عید زیبایی رو برام رقم زد و سرزنده تر از هر سال تو خونه تکونی و مهمانداری به مادرم کمک کردم و عمه ها و عموهایم از این حالم تعجب کرده بودند روزها میگذشت من فکر و ذکرم شده بود رضا و این حال خوش درست روز سیزدهم عید با شنیدن خبری ناگوار تمام شد اولین بار بعد از چند سال بود که سیزده بدر رفتیم بیرون و حدود ساعت ۸ شب برگشتیم که همسایه مون اومد خونه ی ما و پاکتی که توش مقداری پول بود داد دستمونو گفت اینو همون آقا شیک پوشه که گاهی میاد خونه تون داده مادرم گفت آقا شیک پوشه کیه؟! همسایه مون گفت نمیدونم ولی خودش میگفت اسمش غلام خانه من و مادرم همزمان گفتیم آهان درسته مادرم گفت دوست علی آقای خدابیامرز بود گفت بله این پولو داد و معذرت خواهی کرد که صبر نکرد تا شما بیایید چون برای پسرش اتفاق بدی افتاده مجبور شده بره ییلاق اسم محلشونو هم گفت اما یادم نمونده من دیگه نشنیدم چی گفت فکرم رو کلمه ی پسرش و ییلاق انگار قفل شده بود یعنی برای رضای من اتفاقی افتاده؟ کاری از دستم بر نمی اومد نه میشد اصرار کنم که بریم ییلاق چون اون وقت شب حتی تو محل خودمونم ماشین نبود چه برسه به ییلاق نه میشد آروم بشینم و کاری نکنم سریع وضو گرفتم رفتم خونه و سجاده رو پهن کردم ابتدا سه رکعت نماز مغربمو خوندم و شروع کردم به دعا کردن با تمام وجودم از خدا خواستم که یا این خبر اشتباه باشه و یا چیز مهمی نباشه ادامه دارد... 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5906665258566555088.mp3
2.8M
یحیی اسکو و مهدی آبگون🎤 غروب دلگیر 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌