eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
77.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه ی قسمت دهم 🌸داستان آوادان خاله🌸 یکهو به ذهنم رسید که جیران یه کاغذ گذاشت دستم اما من احمق نخونده مچاله ش کردم و انداختم سطل آشغال بیمارستان به رسول گفتم دستم به دامنت بریم بیمارستان گفت حالت بد شد گفتم نه کار دارم گفت آخه الان چه کاری داری اگه برای جیران میری من که با چشم خودم دیدم سوار ماشین شد خودم راهیش کردم گفتم توروخدا وقتمو نگیر بریم لطفا رسول از همون وانتی خواهش کرد و سریع رفتیم بیمارستان سطل زباله سر جاش نبود و دلشوره گرفتم پرسیدم سطل آشغال کجاست گفتن همین الان بردن بیرون که خالی کنن چیشده مگه گفتم گردنبندم افتاد توش یادم رفت بردارم سریع رفتیم به جایی که میگفت آشغالها رو خالی میکنند هنور سطل خالی نشده بودو من با زحمت زیاد کاغذ مچاله شده را برداشتم سریع باز کردم بخونم که ببینم چی نوشته چشمام از اشک تار شده بود و چیزی نمی دیدم رسول کاغذ رو از دستم گرفت که بخونه با عجله ازش گرفتم و گفتم خصوصیه رسول گفت خصوصی نیست مطئنم بدون توجه به من شروع کرد با صدای بلند خوندن آوادان جان خواهر قشنگم کور بشه اون خواهری که بخواد به خواهرش خیانت کنه آوادان عزیز درست از روزی که رسول را در خیابان دیدیم متوجه شدم یه حسادت کوری تو ذهنت نقش بسته از آن روز خیلی تلاش کردم که ثابت کنم اشتباه میکنی و وقتی متوجه شدم فرقی نکردی عمدا کاری میکردم که دردت رو به من بگی اما نگفتی و منو غریبه می دونستی خواهرقشنگم از من دلخور نشو من نتونستم چشممو بهت بدم که حقیقت رو ببینی ولی میتونم ازت دور شم که بخاطر من اینهمه عذاب نکشی فقط جان تو و جان آقاجان و آنا مواظبشون باش ندیدم حلالم کن دلم از همین لحظه که تصمیم گرفتم برات تنگ شده برای آقاجان برای آنا برای کوچه اما این محل را بدون تو نمیخوام دوست ندارم من خونه باشم و تو تپش قلب بگیری همین الان که رو تخت بیمارستانی به خودم لعنت فرستادم و گفتم کاش خواهر نداشتی و دارم به این آرزوی خودم می رسم فقط اگه جیرانو دوست داری برای من زیاد دلتنگی نکن به خواهر زاده هام بگو یه خاله داشتن که چشم انتظار خاله شدن بود و رفت بیش از آنچه که فکر کنی دوستت دارم آوادان جان خدانگهدار رسول وقتی نامه را خواند نفرتی در چشمش دیدم که مطمئن بودم دیگر مهربان نخواهد شد گفت دیگه رفتن خونه ی عموغلام بیفایده ست من مثل دیوونه ها تو هر کوچه پس کوچه های شهر سرک میکشیدم تا جیران را پیدا کنم رسول گفت بریم خونه ی مادرت گفتم من بدون جیران هیچی نمیخوام گفت بله از رفتارت معلوم بود الان دیگه اینجاموندن فایده ای نداره هرکار کردم نگذاشت که بمونم برگشتیم خونه رسول تو خونه نیومد و گفت من برای پیدا کردن جیران هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم اما من و تو دیگه نمیتونیم با هم باشیم آوادان میدونم حالت بده و الان گفتن این حرفا درست نیست اما من هم از ماهها قبل فهمیدم که به من شک کردی هی منتظر بودم حرف بزنی اما نزدی آوادان جیران جای خالی فاطمه رو برام پر کرده بود علاوه بر اینکه خواهر زن حکم خواهر رو داره به پیشنهاد جیران سوگند برادرخواهری خوردیم که حتی اگر خدای نکرده برای تو هم اتفاقی افتاد برادر و خواهر بمونیم اگه بدونی جیران چقدر تورو دوست داشت و وقتی فهمید تو بهش شک کردی داشت دق میکرد اما من باهاش صحبت کردم و گفتم بزودی همه چی حل میشه آوادان خانم جیران حتی بخاطر اینکه تو عذاب نکشی خواست خودشو بکشه اما بخاطر اینکه میدونست اینکار تو دین ما حرامه اینکار رو نکرد اما داشت بزور تحمل میکرد من اشک می ریختم و رسول حرف میزد اینقدر غصه داشتم که وقتی رسول منو طرد کرد اصلا به این موضوع فکر نکردم رسول رفت و من موندم با دنیایی از غم که سنگینی آن به حدی بود که همون دم در از حال رفتم وقتی آقاجان از بیرون اومد و منو دید مادرمو صدا زدو منو بردن خونه وقتی کمی حالم جا اومد و خونه رو در سکوت کامل دیدم دلم برای جیران گرفت برای سروصداش گرفت آقاجان با بغض گفت دختر احمق چرا باید گم میشدی مگه شهر تا اینجا چقدر راه بود کل شهر و تمام محل اطراف رو من و دوستام وجب به وجب گشتیم انگار آب شده رفته زمین من برای خوابیدن رفتم اتاق جیران اما مگه میشد خوابید وقتی از در پشتی صدای بارون رو شنیدم دلم داشت می ترکید یعنی جیران الان زیر بارونه جیران منو میبخشه و برمیگرده ؟ جیران اگه نیاد من خودمو میکشم اما دلم براش بیشتر تنگ بشه چی ؟ رو به قبله نشستم و هر دعایی که بلد بودم رو خوندم اینقدر نماز خوندم و دعا کردم که هوا روشن شد منم چشمام سنگین شد اما تا میخواست خوابم ببره صورت قشنگ جیران میومد جلوی چشمم و صدای ضربان قلبم رو به وضوح می شنیدم دلم خیلی برای جیران تنگ شده بود ادامه دارد ..... http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
4_5814699434549718089.mp3
3.18M
امید دشتبان🎤 آرزو بر دل😔 امان از دل که تنها بمونسّه http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6025925848857578764.mp3
2.89M
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزیز است فرومگذارش صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود نازپرورد وصال است مجو آزارش http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸آهنگ مازنی در ایتا🌸
4_6025925848857578767.mp3
6.17M
سنتی شبانگاهی علی تفرشی🎤 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
️مهدی احمدزاده_️.mp3
3.93M
همه یک پشت و من تنهای بازی پنالتی بیتنه با صحنه سازی در هر صورت بازنده ی زمینمه سه صفر اعلام هاکن آقای قاضی! http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 👆🍀آهنگ مازنی🍀👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روستای سینوا چالوس ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ دوشنبه🌞 🖼 ۵ وَهمن ماه  ۱۵۳۴   تبری ۸ خرداد     ۱۴۰۲ شمسی ۲۹ مِی(مه)    ۲۰۲۳میلادی ۹ ذیقعده   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
4_6025925848857578819.mp3
9.85M
مولودی (ع) سید مهدی میرداماد امشب میون صحن تو به یاد ما نقاره میزنند دوباره خادما😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
دکلمه و شعر زیبای ❤️جانِ مار❤️ فرهام کیا لاشکی🎤 گویش غرب مازندران ترجمه در پایین همین پست👌 به گویش
برای شرق مازندران: نماشته:غروب واشه:عقاب پیر:پدر دَوه:بود بمرده:خاموش شد کِتَر: کبوتر کلچو: خانه ی چوبی گرسّا: مسری یوسفک کل کل به : سینه ی یوسف کوچولو خس خس میکرد یخ بزه گور:قبر یخ زده ورکا:بره ی گوسفند دز دزّی قند: یواشکی به بره قند میداد پیرِ پیت پیرن:پیراهن کهنه ی پدرش اتکه وه تشِّ او بزو: آتیش دلش کمی کمتر شد، امیدوار شد صوایی سر راه کفن:صبح زود راه بیفتن آدم که عاشق نَوو آدم نیه جیر دَوه: پایین بود -کم سو بود تلا:خروس تریک تریک:کم کم و ذره ذره سر سی: بالای تپه قله ی کوه آجیش:سرما و یخ زده کَلاج: کلاغ یخ لیلک: قندیل یخ پرسا:بلند شد دور گرسّه: دورش میگشت انگو: میذاشت هرنگو: روی هم گذاشت جخت: یعنی ابتدا -اول محله به جیر: پایین محله اَش: خرس ریکا وِ دوش کیجا بالِ سر: پسر رو دوشش بود و دخترش بغلش بود چاله ی سر مِته......: یعنی وقتی راه میرفت و می افتاد تو چاله به پشت سری ها خبر میداد بیمارخنه: بیمارستان خارچی: تنقلات بچگانه بادونه: شیرینی برنجی کچل گو دس ندا: یعنی گاو نمیذاشت نزدیکش بشوند جان خدا هیچ وچه بیمار َنَووو: هم میشه گفت انشاالله هیج بچه ای مریض نشه - هیچ بچه ای بی مادر نشه بافِتن: خوابیدن یخ دَوَس: یخ زده کَلِس به: می ریخت کچیک خواخر فقط مار ره بی کرده: خواهر کوچیکه فقط جسم یخزده ی مادرشو بو میکرد گرس به: برمیگشت اسا و دیم مشت چروک و چینه: صورتش چین و چروک شد 😔 جان مار آ شه دستِ مه سر بکش کتر بووش مه دلِ دله پر بَکش💔😭