eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
سلام و عرض ادب عیدمون هم مبارک😍 سخنرانی آقا داشتم میگفتم که ما مشغول گفتگو با فروشنده بودیم و خ
عرض ادب و احترام سخنرانی بله وقتی من یک کم عصبی شدم داداشم محکم دست منو گرفت و گفت نیاز به سروصدا نیس که خوب نخَر گفتم چه ربطی داره مگه مسئولین نگفتن گرونفروشی ممنوعه گفت آقااا این گرونفرشی نیست که قیمت این نوع یخچال بخاطر پیشرفته بودنش گرونه گفتم چه فرقی میکنه گرونه دیگه داشتم داد میزدم داداشم گفت آقا آبروی مارو بردی چخبره گفتم تو چمیدونی بچا پلا کجه ره ضرر داره من الان دادوبیداد که بکنم خانم از اون ردیف گرونه بر میگرده به قسمت ارزون نگاهش معلوم بود که میخواد بگه ته مشقِ اَی کی خط بزو ولی چون کوچیکتر بود و کشیده های منم حساب شده نیست چیزی نگفت 😂 یخچال فروش هم زرد کرد (صورتش البته😜) و گفت حاجی چرا این یخچالو نمیگیری ..... گفتم حاجی عموته ولی وقتی دیدم در ادامه گفت ۸ تومنه قسطی هم میدم سریع گفتم جان حاجی 😍 به خانم گفتم برووووو یخچال ررررره بوین هم خوشگله هم جدیده هم بزرگه خانمِ سر شد همون یخچال ۸۷ تومنی اندازه گفتم خانم ۸۷ میلیون کم پولی نیست گفت میدونم برای تو ۷ تومن پولشم کم پولی نیس تره ننگ بیره جاریش که تا دوساعت پیش آقاداشش بودم گفت جاریم حق داره یه یخچال میخواد طلا نخواست که البته داداشم گفت ناراحت نباش مطمئنم با منه چون صبح گفت النگو بخر برام گفتم گو نمیتونم بخرم النگو کنه جیف دیّه😂 منم لرد بازی در آوردمو یه یخچال ۱۲ تومنی انتخاب کردم گفتم فقط این فروشنده گفت این ۱۲ تومنه گفتم تو بگو ۱۲۰ تومن این به رنگ لباسشوییمون که میخوام بعدا برای خانم بخرم میاد خانمم خوشحال شد منم ۴ تومن کارت کشیدم و بقیه رو گفتم بعدا میدم بیچاره فروشنده ترسید بگه چک بده گفت مبارکه منم گفتم فامیلون دس بزنین موارکه و از یک خرید جان سالم به در بردم ارادتمندتان منم همان سید ولخرج😍
4_5857144624946090067.mp3
5.8M
خله قدیمی😍 ارزمون شکارچیان- چتری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5996943310759927758.mp3
1.61M
سنتی عصرگاهی یدالله عزیزی🎤 چپون کیجا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
35.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از فیلم طنز لیلی با من است خرچنگ😜😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
1_5474396449.mp3
6.23M
بهادر ییلاقی🎤 مریم بانو جانا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
@AHANGMAZANI (19).mp3
2.89M
ابی عالی🎤 مازرونی یار 😍🕺💃💃🕺😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 👆🌸🍀آهنگ مازنی🍀🌸👆
4_6023586672229227606.mp3
2.74M
مجید نوری🎤 درووووم رقص نوری 🎶🕺💃💃🕺😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
@AHANGMAZANI💔 👆🥀کانال آهنگ مازنی🥀👆
4_5958520194027490500.mp3
9.15M
استاد محمدرضا اسحاقی🎤 شهید تقدیم به مادران شهید بویژه مادر شهید مبین رشیدی که در حادثه ی تروریستی امروز زاهدان به درجه ی رفیع شهادت نائل شد🖤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال آهنگ مازندرانی در ایتا👌
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸ترس🌸 قسمت هفتم وقتی چشمامو باز کردم همسایه ها دورم جمع بودند من تو حیاط دراز کشیده بودم از
داستان 🌸ترس🌸 قسمت هشتم از بعداز ظهر دلم میخواست که بازهم بریم خونه ی دایی الیاس اما مادرم گفت درست نیست که هرشب بریم ولی من واقعا دوست داشتم بریم راهی هم بنظرم نمی رسید به مادرم گفتم یه بهانه ای جور کن برو خونه ی دایی الیاس شاید دعوتمون کنن مادرم گفت من خودمو سبک نمیکنم هرچی براش خودمو لوس کردم و قربون صدقه ش رفتم قبول نکرد البته خودش هم روش نمیشد درست موقع ناهار صدای یاالله شنیدیم من با ذوق گفتم دایی الیاسه و پریدم که برم بیرون مادرم گفت سنگین باش ذلیل مرده بعد خودش به سختی بلند شد رفت بیرون اما صدای گریه ی مادر و افتادنش باعث شد که از خیر سنگینی بگذرم و برم بیرون دیدم داداشم با قیافه ای آفتاب سوخته و ریشی بلند اما با لباسی شیک و پیک داره مادرمو به سختی می نشونه رو ایوون و تا منو دید گفت سریع برو یه لیوان آب بیار من هم بی معطلی پارچ آب را از طاقچه برداشتم و سریع اومدم پیش مادر مادرم کم کم به هوش اومد و برادرم را بغل کرد و گریه کرد من هم اشکم سرازیر شد و رفتم سمت داداشم کمی مراعات میکردم و ترسیدم به من محل نذاره اما داداشم با گریه بغلم کرد و گفت ببخشید خواهرم من به تو بدی کردم من برادر خوبی نبودم من ....گفتم الان بهترین داداش دنیایی پس گذشته ها گذشته تا ساعت ها نشستیم و حرف زدیم گریه کردیم و خندیدیم داداشم از کیف بزرگی که با خودش آورده بود برای مادرم یک چادر و یک پیراهن و شلوار و روسری از کیفش درآورد و گفت ببخشید خواهرم تورو یادم رفت اما نگران نباش یه جوراب برای خودم خریدم بو میده میدمش به تو گفتم ایرادی نداره داداش گلم دیدن تو و مخصوصا بوسیدنت برای من بهترین هدیه بود گفت دروغ که نمیگی گفتم نه چرا دروغ بگم گفت دروغ زن گاو بشه اشکم در اومد گفتم داداش واقعا کل کل بچگیامون یادته گفت مگه میشه خاطرات آجی کوچولومو فراموش کنم بعد از توی کیف یک پیراهن زرق و برق دار طلایی رنگ بندری با روسری گلدوزی شده و شلوار و کفش بیرون آورد که داشتم از ذوق می مردم گفتم داداش واقعا برای من خریدی گفت نه برای نامزدم خریدم مادرم گفت زن گرفتی؟ شیرمو حلالت نمیکنم گفت مادر جان با فاطمه شوخی کردم تو چرا گول میخوری اونقدر ذوق داشتم و اونقدر به من خوش گذشت که یک لحظه ترسیدم و به یه نقطه خیره شدم داداش کمی نگران شد و گفت فاطمه جان خوبی گفتم خوبم داداش از ذوق زیاد داره حالم بد میشه می ترسم داداش جون چشمام انگار داره تار میشه اومد بغلم کرد و گفت ازین ساعت تا زنده ام از هیچی نترس اینقدر دلتنگت شدم که حتی جون هم بخوای برات میدم من احمق ترین داداش دنیام چون درست زمانی که به من احتیاج داشتید شمارو تنها گذاشتم دستاشو محکمتر گرفتم و معنی تکیه گاه رو با گوشت و پوستم حس کردم دیگه ازش هیچ گله ای نداشتم داداشم بچه ی بهانه گیر و نق نقو بود رفت و الان مرد برگشت یک مرد کامل و تمام عیار حالمم کم کم بهتر شد و ازینکه بیهوش نشدم واقعا خوشحال شدم یک کم که گذشت گفتم داداش اجازه میدی پیرهنو بپوشم گفت خواهر گلم پیراهن برای توئه نکنه تو هم باور کردی من زن دارم خندید و مادرم قربون صدقه هاش شروع شد وقتی پیراهن و پوشیدم و داداشم اسم جنوبیشو گفت بیشتر خوشم اومد داداشم گفت اورنی رو بذار سرت گفتم اورنی چیه گفت روسری یک روسری سبز با گلدوزی های قشنگ و بعدش هم یک شلوار بود که داداشم میگفت مدل پولکیه وقتی پوشیدم مادرم چنان با ذوق نگاهم کرد که قند تو دلم آب شد و داداشم گفت نه بابا آجی ما خیلی قشنگه با خنده گفت همه ش می ترسیدم رو دست ما بمونی الان میترسم بدزدنت گفتم داداشی دارم که هیچ دزدی جرات نمیکنه چپ نگام کنه و بی اختیار به یاد احمد افتادم و دلم براش سوخت که تا ابد از محبت من محرومه چه جملاتی یاد گرفتم که بهش بگم اما با دیدن دخترایی که تو مهمونی دیشب بودن مطمئن بودم من توشون گمم امیدی به اینکه احمد بیاد سراغم نداشتم ولی دوست داشتم ببینمش مخصوصا امشب که لباس شیکی داشتم و خجالت نمیکشیدم می تونستم راحت تو مهمونیشون بگم و بخندم و نیاز نبود پارگی و کهنه گی لباسمو پنهان کنم ولی قسمت نشد و من هم با دیدن برادرم ذوق داشتم و زیاد دلم گرفته نبود تو همین فکرها بودم و میخواستم لباس محلی و قشنگو در بیارم تا کثیف نشن که دیدم صدای دایی الیاس اومد بدون تعارف زدن ما مستقیما اومد طرف خونه و گفت شنیدم پسر گلمون برگشته داداشم باهاش دست داد و روبوسی کرد و کمی هم باهم گریه کردند بعد دایی الیاس رو به داداشم گفت چشم ما روشن واقعا مردی شدی واسه خودت زنده باشی چایی را که برایش ریختم خوردو و موقع رفتن گفت دیگه من هر روز نیام دنبالتون شما خودتون بیاین امشب حتما باید باشین چون مهمون غریبه داریم دست تنها هستیم http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸آهنگ مازنی🌸 👇👇
ادامه ی قسمت هشتم داستان 🌸ترس🌸 دایی الیاس به داداشم گفت مخصوصا تو مرد بزرگ اگه امشب نیای دیگه دایی الیاس نخواهی داشت و خداحافظی کرد و رفت مادرم رو به من کرد و با اشاره به بالای سرم و با متلک گفت از دوستت گله و شکایتی نداری گفتم خدا میبخشه ولی تو فکر نکنم ببخشی داداشم گفت جریان چیه گفتم هیچی مادر دختری بود بعد داداشم در گوش مادرم چیزی گفت گفتم چی گفتی درمورد من بود؟ داداشم سریع گفت مادر پسری بود گفتم هنوزم عقده ای هستی ؟ خندید و گفت وقتی خوشگلیتو می بینم بیشتر عقده ای میشم مگه خواهرا هم اینقد خوشگل میشن آخ که چه ذوقی میکردم وقتی از من تعریف میکرد گفتم خدایا یعنی میشه تو چشم احمد هم خوشگل بنظر بیام با ذوق و شوق تمام کارهای خونه رو انجام دادم و به داداشمم گفتم سریع تر بره حموم تا دیر به مهمونی نرسیم داداشم گفت ولش کن تا برم حموم و برگردم طول میکشه خسته ام حوصله ی رفتن تا حمومو ندارم سریع گفتم خواهرت فدای خستگیت بشه خودم برات آب گرم میکنم همینجا سرو تنتو بشور اومد پیشونیمو بوسید و گفت تو کی اینقدر خانوم شدی من همه ش یکسال نبودم گفتم یکسال و چند ماه ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6032997628474565962.mp3
3.4M
گل براری🎤 بشکسّه دل 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5859340414091269200.mp3
3.86M
دوستان! شرحِ پریشانیِ من، گوش کنید داستانِ غمِ پنهانیِ من، گوش کنید قصهٔ بی‌سر و سامانیِ من، گوش کنید گفت‌وگویِ من و حیرانیِ من، گوش کنید شرحِ این آتشِ جان‌سوز، نگفتن تا کی؟ سوختم، سوختم، این راز، نهفتن تا کی؟ روزگاری، من و دل، ساکنِ کویی بودیم ساکنِ کویِ بتِ عربده‌جویی بودیم عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم بستهٔ سلسلهٔ سلسله‌مویی بودیم کس در آن سلسله، غیر از من و دل، بند نبود یک گرفتار از این جمله که هستند، نبود نرگسِ غمزه‌زنش، این‌همه بیمار نداشت سنبلِ پُرشکنش، هیچ گرفتار نداشت این‌همه مشتری و گرمیِ بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن‌کس که خریدار شدش، من بودم باعثِ گرمیِ بازارشدش، من بودم عشقِ من شد سببِ خوبی و رعناییِ او داد، رسوایی من، شهرتِ زیباییِ او بس که دادم همه‌جا شرحِ دلاراییِ او شهر پُر گشت ز غوغایِ تماشاییِ او این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد؟ چاره این است و ندارم بِه از این رایِ دگر که دهم جایِ دگر، دل، به دل‌آرایِ دگر وحشی بافقی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5767131769803381531.mp3
4.14M
سنتی شبانگاهی شهاب تیام🎤 بزن تار 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
5_6325712049267540371.mp3
6.45M
احسان چشمعلی🎤 نشو برمه امه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ یکشنبه 🌞 🖼 ۱۶ نورزماه(عیدماه) ۱۵۳۴   تبری ۱۸ تیر     ۱۴۰۲ شمسی ۹ جولای    ۲۰۲۳میلادی ۲۰ ذی الحجه   ۱۴۴۴ قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا