فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رنگها رنگِ خزان است بیا برگردیم...🖤
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم.
سلام بر محرم🖤
#صابر_خراسانی
4_5888839426301235319.mp3
3.39M
دنیا محل گذره ولی از روضه هات نه
العجل #یامهدی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5823220542290792848.mp3
5.5M
محمدرضا اسحاقی🎤
صنم جان
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
❤آهنگ مازنی❤
In the name of God, the Compassionate the Merciful سخنرانی دلتونو شیر انار نزنید سخنرانی به زبان شی
به نام خداوند روزی دهِ رهنمای
سخنرانی
بقول تهرانی ها جونم براتون بگه که آره کل آمل رو چگ زدیم (گشتیم) اما انگار پول ما او تِپّه شد رفت زیر زمین
خانم با خنده اومد تو ماشین و گفت بریم گفتم پی دا شد گفت نه اینهمه خرج کردیم اینم روش فرض میکنم خرج کردم
😳
ینی میدونی چیه من متعجب از رفتارش شدم امکان نداره اینقدر آروم و راحت بگه درکّه دستشو نگاه کردم که نکنه کاردی چاقویی چیزی دستش باشه بزنه اول خودشو خلاص کنه بعدا منو
دیدم الحمدالله تنها تیزی دستش کلید دروازه بود با مهربونی کلید و ازش گرفتم و گفتم فدای سرت ته خشگلی مسّه چندین میلیارد اِرزنه اسا دویست تمن پولیه؟!!😜
غصه نخر صبر هکن تره سورپرایز هکنم
سریع پیاده شدم و دوتا شیرموز اعلا گرفتم و دادم دستش گفتم بخور و لعنت بفرست بر این دنیای فانی 😝
گفت تو نمی دونی من شیرموز دوس ندارم گفتم یاد میگیرم اما فراموش کردم
خندید و منم گفتم دست به مهره حرکته
خندیدی باید بخوری
گفت ته سرِّ بخره دق دکِت
منم هر دوتا شیرموز رو کَل کشیدمو اومدیم خونه
آقاااااا تو نگو خنده های بانو آرامش قبل از طوفان بود رفت سر کیفش و جای خالی پولو که دید باز شروع کرد به موری کردن
آ مه دم در بوره آخ من چه انّه بی دست و پا بیمه آ من شه دل دوررررر
مثل ابر بهار می باره و می ناله
با خودم گفتم ایراد نداره یک کم که بِواره سبک میشه حله همه چی
من بخاطر استرس زیاد گفتم ریلکس کنم یه چایی ریختم گذاشتم کنارمو پامو گذاشتم رو میزتلویزیون و یله دادم که مثلا متهم گریخت ببینم که آقا چشمتون روز بد نبینه دیدم دروازه مون چنان به هم کوبیده شد و صدا کرد که تاریخ چنین صدایی سراغ نداره جز صوراسرافیل که البته هنوز به صدا در نیومد!
دیدم تو حیاطمون چندتا مرده جمع شدن و گفتن داداش قیامت بیّه
باتمه نا داداش فعلا جمع تر دراز بکشین که اما دتای دله اتا نفر انه شمه پلی اتا مرده که خله شوق بیه باته قطعا تو هسّی شک ندار این زنایی که من بدیمه اماره هم دباره دق دنه چتی بیز و بقار داشته وه دیدی
چتی دری ونه دست😡
گفتم اتفاقا خیلی هم عزیزه 😊
گفت قطعا دم در دره وگرنه ته پِچار با این حرف جور در نمیاد
رفتم دم در دیدم آهاهاهاهاها بامشی چه خور بیه بامشی ضربدری دو گیتنه طرف ته کوچه یک بامشی ایستاد و گفت خدا تره صبر هده وه چه اتی عصبانی هسّه مه رونِّ بوین اتی بم بپرسِّ لو زد به من که نصف می تن من بشندی شد
طلاق هده شه خدره راحت هکن داداش😱
باتمه تِکِت را آب بکش وِلِ بامشیِ سرطان بئیت
تو بور شه زناره جمع هکن که همیشه امه رواخسر(ایوون) دره
باته داداش تو اتا وجب جارو میگی ایوون
تره دق دکفه مثلا رییس خانواری تو؟!!!
گفتم بور لم ره بن ولِ سگ😂
ادامه دارد
تشکر از حوصله ی همه ی شما -سید
4_6005601896109181933.mp3
4.73M
کتولی
ولی عبداللّهی و محمد بابایی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
❤آهنگ مازنی❤
انیمیشن زیبای در جستجوی نِمو قسمت پنجم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آ
36.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن زیبای در جستجوی نِمو
قسمت ششم
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6010391626457811547.mp3
5.36M
مداحی ترکی
#حسین(ع)
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5816788906074445720.mp3
1.75M
سنتی عصرگاهی
استاد اسحاقی🎤
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5985420974361680864.mp3
4.17M
علی براری🎤
گل سرخی تسّه بومه باغبون
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_6003702395282919340.mp3
2.03M
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای ساقی دشت بلا یا ابو فاضل
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5888465892995502618.mp3
4.56M
ابی عالی 🎤
سردار دشت کربلا
عباس منه براره
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5888465892995502626.mp3
8.56M
ابی ابراهیمی🎤
علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5888465892995502624.mp3
4.47M
رضا کُرد🎤
سرباز ششماهه ی نینوا
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای پای محرم
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
4_5888465892995502642.mp3
3.85M
حاج مجید فیروزی
ای آبروی عالمِین
هستی تو مولا یا حسین(ع)
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🖤کانال آهنگ مازنی🖤
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸ترس🌸 قسمت هفدهم خیلی خوشحال بودم روحیه م به کلی تغییر کرده بود عمه خانم گفت دوست داری بگ
داستان 🌸ترس🌸
قسمت هجدهم
نمیدونستم چیکار کنم دایی الیاس اومد پیشم و گفت ببین دخترم حالتو درک میکنم می تونی برای عزیزانت گریه کنی اما مدیونی حتی یک لحظه فکر کنی بیکس و تنها شدی
من و خانواده ام رو مثل خانواده ی خودت بدون من شاید آدم خوبی نبودم و در رفاقت با پدرت کوتاهی کردم اما اگه اجازه بدی میخوام جبران کنم
اجازه دارم؟
گفتم من که جز شما کسی را ندارم هرچی بگین باید بگم چشم
دایی الیاس گفت بهت قول میدم پشیمون نمیشی اول از همه با اینکه چهلم هردوشونو گرفته بودم اما دوست دارم یه مراسم بزرگ بگیرم و تو میزبانش باشی
گفتم از دست من چی برمیاد دایی جان
گفت عمه خانم خیلی ازت تعریف کرده و میگه تو کارت جدی و سختکوشی پس خودتو دست کم نگیر بعد به احمد گفت برو به شیخ علی بگو تو بلندگو اعلام کنه مجلس گرامیداشت این دو مرحوم هست به میزبانی فاطمه خانم امشب همه شام بیان تکیه
احمد گفت ولی پدر الان نزدیک غروبه نمی رسیم دایی الیاس گفت می رسیم چونه نزن سریع برو
بعد رو به همسایه ها گفت کمک کنید مراسم باشکوهتر برگزار بشه غصه ی هزینه شو نخورید فقط شکوه مجلس باید حفظ بشه همه دست به کار شدند و من گوشه ی خونه خرابه نشسته بودم
عمه خانم و دایی الیاس اومدن پیش من دایی الیاس گفت اگه خونه رو درست نکردم فقط بخاطر این بود که میخواستم ببینی و باورت بشه
بهت قول میدم دو ماهه خونه رو از نو بسازم اصلا نگران هیچی نباش
گفتم دایی جان چجوری نگران نباشم وقتی بعد از دوماه بهوش اومدم و دیدم دارو ندارم رفت
گفت با تقدیر کنار بیا
هیچکس نتونسته تقدیر را شکست بده اما خیلیا تونستن تغییرش بدن
تو هم یکی از همونایی و شکی به پشتکارت ندارم
الان هم برو تکیه چون تو میزبان این مجلسی هرچی دوست داری گریه کن ولی به خودت آسیب نزن تو تنها یادگار خانواده ای هستی که من شب و روز مهمانشان بودم و نان و نمکشان را خوردم نان و نمک رو نمیشه قیمت گذاشت اما بدان که هرچی خرج کنم باز اونا از من طلبکارن
اون شب مجلس چنان با شکوه و عظمت برگزار شد و اینقدر جمعیت اومدند که تا اون شب چنین مجلسی سابقه نداشت
بعد از پایان مراسم رفتم گوشه ای از مسجد که اتفاقا تازه تمیزو آب و جاروش کرده بودند خواستم بخوابم
دایی الیاس اومد و در حالی که گریه میکرد گفت ای فاطمه خانم خوب فحشی به من دادی دستت درد نکنه
گفتم من غلط کنم بخوام به شما توهین کنم شما واقعا مثل پدری مهربان همه جوره هوامو داشتی
گفت پس چرا اومدی اینجا
گفتم همینجا میخوابم از متولی اجازه گرفتم تا جایی پیدا کنم همینجا بمونم
گفت آفرین تو واقعا دختر همون پدری که وقتی ساعت یک شب یاالله میگفتم مادرت میگفت کیه با ذوق میگفت داداش الیاسه
میدونستی پدرت حتی یک ریال هم مدیون من نیست می دونستم نیاز داره اما به هر دری زدم نتونستم کمکش کنم همیشه هم حرفش این بود که تا من هستم نیازی نیست ولی من رفتم خونواده م رو می سپارم دست تو
پاشو بریم خونه مون
گفتم دایی من اینجا راحتم روزها حتما مزاحمتون میشم
دایی الیاس ناهید رو صدا زد و گفت دختر سریع برو لحاف رختخواب مارو بیار امشب کل خونواده اینجا می خوابیم
دایی الیاس عصبانیتش همینجوری بود یعنی اگه به حرفش گوش نمیکردی سریع خودش به حرفت گوش میکرد یادمه حتی کوچیک که بودم هر وقت گریه میکردم میگفت گریه نکن اگه ادامه میدادم خودش اینقدر گریه میکرد تا بخندم
یاد قدیم افتادم و گفتم چشم دایی جان شما هیچ فرقی با قدیمتون نکردید دستی به موهای سفیدش کشید و گفت جدی؟ یعنی هنوز همونجور خوشتیپم
دو سه روز که گذشت و من کمی حالم بهتر شد یک بعدازظهر همه ی مارو جمع کرد و گفت از فردا شب محرمه هرکس هر حاجتی داره باید تو این ده شب بگیره
یازدهم محرم ببینم کسی حاجت نگرفت خودم مثل خان های قدیم اونو میبندم به فلک
بمن گفت تو رئیس هیات خانواده ی دایی الیاسی کم و کاستی باشه از چشم تو می بینم
من هم که عاشق هیات های خانوادگی بودم مخصوصا خونه ی دایی الیاس که جمعیتشون زیاد بود و هرچی هم میخواستیم فراهم بود
عمه خانم فراهم کردن پرچم و زنجیر و طبل و سنج و سربند و ....را به عهده گرفت و ناهید پذیرایی از عزاداران حسینی را
داداش های احمد که کوچکتر بودن مسئول مراقبت از بچه های همسن و سالشون شدن و دایی الیاس هم هزینه هارا تقبل کرد احمد گفت پس من چیکار کنم
واقعیتش نمیخواستم احمد را ببینم چون عزادار بودم و دیدن احمد خوشحالم میکرد و برام سخت بود
ولی وقتی پرسید مجبور شدم جواب بدم
گفتم شما مداحی رو بعهده بگیرین صداتونم که محشره
درست همون شب اول محرم خواب دیدم مادرم در حالی که در کنار داداشم و پدرم ایستاده به پدرم میگه فاطمه رو ببین دخترمون چقدر قشنگ شده چقدر خوب شده دخترمون
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸 آهنگ مازنی🌸
👇👇