من علی گراییلیمه شما مره نشناسنّی آقای گراییلی حالا دیگه همه میشناسنت😍👌 😍🕺🕺🕺🕺😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

هم اکنون تهران 😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

قطعه ی کوتاه کتولی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

#هر_شب_یک_شعر از بيابان بوي گندم مانده است عشق روي دست مردم مانده است آسمان بازيچه ي طوفان ماست ابر نعش آه سرگردان ماست باز هم يک روز طوفان مي شود هر چه مي خواهد خدا آن مي شود مي روم افتان و خيزان تا غدير باده ها مي نوشم از جوشن کبير آب زمزم در دل صحرا خوش است باده نوشي از کف مولا خوش است فاش مي گويم که مولايم عليست آفتاب صبح فردايم عليست هر که در عشق علي گم مي شود مثل گل محبوب مردم مي شود آسمان رقصيد و باراني شديم موج زد دريا و طوفاني شديم بغض چندين ساله ي ما باز شد يا علي گفتيم و عشق آغاز شد يا علي گفتيم و دريا خنده کرد عشق ما را باز هم شرمنده کرد یا علی گفتیم و گلها وا شدند عشق آمد قطره ها دریا شدند یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم مست از آن دستی که می دانی شدیم یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت کوفه در تزویر خود پایان گرفت کوفه یعنی دستهای ناتنی کوفه یعنی مردهای منحنی از سکوت و گریه سرشارم علی تا همیشه دوستت دارم علی(ع) "محمود اکرامی فر" http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

🌸داستان عشق کودکانه🌸 قسمت هشتم دوست داشتم زودتر همه چی معلوم بشه تا سنگینی نگاه رعنا را کمتر تحمل کنم دقایق نفسگیری گذشت و رعنا گفت میخوام یک خبر بد بهت بدم همون لحظه صدای فریاد مادرش بلند شد که رعنا بدو بیا رعنا کجایی رعنااا سریع رفتیم اونور خاله مینا گفت رعنا بابات نفس نمیکشه بابات سیاه و کبود شده برو کمک بیار من بدون معطلی رفتم سراغ پدرم و با عجله اومدیم خونه ی رعنا پدرم دست پدر رعنا را گرفت وگفت آقای طاهری آقای طاهری .... بعد با ناراحتی گفت نبض نداره باید سریع برسونیمش بیمارستان اما محلشون طوری نبود که دم به دقیقه ماشین رد بشه پدرم کولش کرد و بدون اینکه چیزی بگه طرف بیرون راه افتاد رعنا و مادرش هم پشت سرش هرچه کردم که پدرمو قانع کنم منم باهاشون برم گفت نه و رفتند اون شب پدرم نیومد خونه و من و مادرم و سیدننه نگران بودیم نزدیکای ظهر پدرم اومد با عجله پرسیدم بابا چی شد گفت هیچی فعلا بستریش کردند رو به مادرم گفت ولی ظاهرا زیاد دووم نمیاره پرسیدم رعنا چی حالش خوب بود ؟ حدود ۱۰ روز تمام چشمم به خونه ی رعنا بود که کی چراغش روشن می شود یکروز من و مادرم و سید ننه دم در نشسته بودیم رعنا و مادرش با یک ماشین پیکان قرمز اومدند همه با دیدن ما گریه میکردند حتی راننده همه پیاده شدند و خاله مینا در حالی که مادرمو بغل کرده بود گفت دیدی چراغ خونه م خاموش شد مادرم هم همراه با خاله مینا گریه میکرد رعنا هم گریه میکرد خاله مینا گفت ما باید زودتر خبرتون میکردیم ولی ما را ببخش تصمیم گیرنده مون عوض شده و من منظورشو نفهمیدم رعنا گفت ببخشید خاله ما نمیخواستیم به زحمت بیفتید امروز هم کار مهمی اینجا نداشتیم اومدیم وسایلمونو برداریم بیشتر هم برای خداحافظی از شما اومدیم بدی دیدین حلال کنید خوبی دیدین از خوبی خودتون بود رو به راننده گفت اما اگه پسرعمو اجازه بده من یکساعت تدریس به آقا جلال بدهکارم مدیون نمونم چون دیگه اینجا بر نمیگردیم گفت با اجازه و منو صدا زد که بریم خونه تون به مادرش هم گفت بی زحمت با پسرعمو برین وسایلو جمع کنین رز شیشه ای رو حتما یادت باشه رعنا به سید ننه گفت لطفا نذارین کسی بیاد سید ننه گفت چشم دخترم وقتی رفتیم تو اتاق رعنا در رو بست و گفت خودتم می دونی کارم چیه پس بشین با هم صحبت کنیم گفتم اول بگو دیگه بر نمیگردین اینجا یعنی چی؟! گفت یعنی دیگه منو نمیبینی یعنی دیگه نمیتونی یواشکی سر شام و عصرانه منو تماشا کنی یعنی دیگه کسی نیست که براش کادو بگیری زیر کاغذ کادو چیزایی بنویسی! من از این حرفش یکه خوردم و خجالت کشیدم اما رعنا ناراحت بود خیلی هم ناراحت بود گفت چرا آخه تو از دوست داشتن چی می دونی تو چه می دونی عشق چیه چه می دونی این افکار بچگانه ات فردا چه دردی رو برات به ارمغان میاره بیا همینجا به من قول بده که دیگه ازین فکرها نکنی من هیچوقت فراموشت نمیکنم ولی دلشو ندارم یک روز غروب خیره بشی به غرب و دل مهربونت هوای کسی رو کنه که شاید اون لحظه اصلا وجود نداشته باشه جلال جان من بدون پدرم زنده نمی مونم ما داریم میریم کلفتی خونه ی عمو من عمومو میشناسم فقط بخاطر اینکه مردم نگن برادرت که مرد دیگه چرا ولشون کردی داره مارو بزور میبره خونه ش مطمئنم تو کاخشون راهی نداریم یه انبار خرابه گوشه حیاط بزرگشون هست که یقینا جای من و مادرم اونجاست و ما نقش نگهبان خونه شونو خواهیم داشت فقط مردم به نگهبانشون حقوق میدن عموم خیلی کرم کنه نذاره از گشنگی بمیریم درد دوری از پدرم هست درد غرغرها و افاده های زن عموم هست و وسط این همه دردها درد تورو دیگه نمیتونم به دوش بکشم من مطمئن بودم که بعد از پدرم می میرم و راحت میشم اما الان با مردن هم راحت نمیشم جلال من این عشق کودکانه ی تورو کجای دلم جا بدم میدونی وقتی زیر چشمی نگاهم میکردی وقتی برای دیدن من پرپر میزدی وقتی برام با عشق بچگانه ت کادو میخریدی چقدر غصه میخوردم آخه چی بگم بهت با چه رویی کسی رو دعواش کنم که گناهش اینه که منو دوست داره جلال میتونی قول بدی فراموشم کنی جوابی ندادم گفت چشمامو میبندم و دستمو میارم جلو اگه دستمو گرفتی یعنی ازین لحظه من خواهر بزرگت هستم چون اگه غیر این باشه منو تو به هم نامحرمیم و گناه داره و برای من که بزرگترم گناه بیشتری می نویسن با اینکه دوست داشتم دستش را بگیرم و پیه گناه را به تنم بمالم اما وقتی گفت برای من دو برابر می نویسند دست ندادم بهش و رعنا گفت اولین عاشقی هستی که اینقدر پیله ای می دونم دیگه هیچوقت تورو نمی بینم ولی بدون اگه بزرگتر بودی به عشقت جواب رد نمیدادم بس که آقایی تو بزرگ بشی دیگه چی میشی خندید و رفت بدون خداحافظی و من از پشت پنجره دیدم که اشکهایش را پاک میکند ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

فارسی رضا بهرام آدم سابق http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

علی حمیدی🎤 نامردِ دنیا http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

علی حمیدی🎤 آقای قاضی #جدید http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

علی آشکاران🎤 آخ دلبر نازمنی همیشه گومّه سیو چشمونِ دور بلا گردونمه ابدی دل من بووشم ته دا می جانِ بخواهی من کمّه فدا #جدیددلبرنازمن😍 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

آبشار سمبی درروستای یخکشِ بهشهر😍 سه شنبه🌞🖼 ۱۰ ارکه  ماه    ۱۵۳۴   تبری ۱۵ فروردین     ۱۴۰۲ شمسی ۴  آوریل        ۲۰۲۳میلادی  ۱۳ رمضان    ۱۴۴۴ قمری http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

علیرضا رحیم پور🎤 مستی بزومه کله ندومبه چی به چیه؟بوریم اونور  بازار کیجاجان کی به کیه؟ کی به کیه ؟چیه ؟دوتاعاشق ندینی تاحالا؟؟😠🤨🤨🥰 #اونور_بازار قشنگه خیلیی👏👏👏 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸