eitaa logo
احکام دین 📚
126.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
3هزار ویدیو
13 فایل
☎️ شماره تماس دفاتر مراجع تقلید:👇 https://eitaa.com/ahkam_din/5370 . . تلفن‌های پاسخگویی: ☎️ 096400 ☎️ 05132020 سامانه پیامکی سوالات شرعی شما با ذکر نام مرجع خود 30002020 برای تبلیغات کلیک کنید:👇 https://eitaa.com/joinchat/4024041492C0565574250
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
👇👇👇👇 🌸♥️ طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و می‌گفت حالا که می‌خواهم ازدواج کنم حورالعین می‌خواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم الشهداء و حضرت (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس می‌پردازد. یک شب که از زیارت (ع) برمی گشته می‌بیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد می‌شود، آن زن برمی خیزد و به او می‌گوید: من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی می‌گوید: امکان ندارد چرا که من وعزب هستم وشما هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار می‌کند که حتماً مرا امشب به حجره‌ات ببر...... ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c