eitaa logo
احکام به زبان ساده/ احکام‌یار
19.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
47 فایل
🧕پاسخ‌گوی احکام بانوان: @M_fae21 🧔🏻پاسخ‌گوی احکام آقایان: @hmmnaseh ✔️وسواس بانوان @YAHOSSIN313 🔴 ادمین تبلیغات @Mahjabin313 ✅ ختم و روزه استیجاری: @yasss313 🌠استوری‌های احکام یار😍 @story_yar احکام یار همه جا هست: https://zil.ink/ahkam_yar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 تنها رزمنده‌ای که تیر خورد! سر برگرداندیم، اذان شد! - چقدر اینجا زود اذون می‌گن؟! تازه ساعت چهار و پنج عصره!😳 خانمی که کنارم ایستاده بود، لبخندی زد و شانه بالا انداخت که یعنی ما کاره‌ای نیستیم و مشهد است و ...!😏 نگاهم افتاد به همرزم شهید که کنار در ایستاده بودند و مشغول صحبت با محمدعلی. وقتی نزدیک شدم به خانمی اشاره ‌کردند. - ایشون همسر شهید نظری هستن. - عه همون شهید نظری خودمون؟!🌷 باید چند تا از شیرین‌کاری‌های شهید نظری را که از قول همرزمش با آب و تاب شنیده بودم، برای محمدعلی تعریف می‌کردم. آنقدر از این شهید، خاطرات جذّاب شنیده بودم که حس می‌کردم سالهاست او را می‌شناسم.🌱 خودم را جمع و جور کردم و به خاطر حرفی که جلوی همسر شهید، از دهانم پریده بود توضیح دادم. امیدوارم راضی شده باشد! استاد به عادت همیشگی که یک یادگاری از جبهه و جنگ همراه داشتند، یک فشنگ از جیبشان درآوردند و نشان محمدعلی دادند و پرسیدند: «پسرم! می‌دونستی فقط یه نفر توی جنگ تیر خورده؟» محمدعلی با چشمان گرد شده پرسید: «فقط یک نفر؟!»😳 صدای اذانی دلنشین از کودکی خردسال، به گوش رسید. مهر نماز را از کیفم درآوردم و در صفی که تا نزدیکی‌های در کشیده شده بود ایستادم. استاد فشنگ را به لب و دندانشان کشیدند و برای محمدعلی، خوردن تیر را توسط رزمنده‌ای که هنگام بمباران هوایی در حال خلال‌کردن دندان با فشنگ بوده😳 و یک مرتبه آن را قورت داده، به تصویر کشیدند. وقتی از خاطره آیه سجده خواندن پیاپی شهید نظری برای دو روحانی و سجده کردن مداوم آنها بر خاک می‌گفتند، محمدعلی از شدت خنده روی پای خودش بند نمی‌شد.😂 نماز را با جماعت به امامت همرزم شهید خواندیم. وقت رفتن، محمدعلی که با ناز و اکراه آمده بود، دلش نمی‌خواست از مجلس برود؛ مجلسی که عطر شهدا را با وجود بسیاری از خانواده‌های شهدا حس می‌کردی. ادامه دارد... 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷