eitaa logo
✨احکام و معارف✨
1.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
3 فایل
معارف و احکام ارتباط با ادمین @Seyed_jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 از سوره یوسف علیه السلام آموختیم که: ➖بیمار، شفا خواهد یافت ... ➖و غایب، باز خواهد گشت ... ➖و غمگین، خوشحال خواهد شد ... ➖و سختی‌ها، برطرف خواهد شد ... ➖و آرزوها، محقق خواهند شد ... ➖و «الله» به هر شخصی که بخواهد، عزّت و سربلندی می‌دهد و هر که را بخواهد، خوار و ذلیل می‌کند ... ➖و ... ⬅️ پس دلت را به «الله» وابسته کن و به‌جز او از کسی امید نداشته باش ... ✅ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آل‌عمران/۲۶) 🔸بگو: خدایا! ای اختیاردار همهٔ سلطه‌ها، مقام و موقعیت را به هرکه صلاح بدانی، می‌دهی و از هرکه صلاح بدانی، پس می‌گیری. هرکه را لایق ببینی، عزیز و گرامی می‌داری و هرکه را نالایق ببینی، خوار و ذلیل می‌کنی! همه خوبی‌ها دست توست و تو از عهده هر کاری برمی‌آیی. ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁ @ahkmar ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿  پيامبر صلي الله عليه و آله : إذا قالَ الْعَبدُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُه: بَدَأَ عَبدىبِاسْمى و حَقٌّ عَلَىَّ أنْ اُتَمِّمَ لَهُ اُمُورَهُ و اُبارِكَ لَهُ فى أَحوالِهِ؛ هر گاه بنده اى بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد خداوند مى فرمايد: بنده ام كارش رابا نام من آغاز كرد، بر من است تا كارش را به پايان برسانم و براى او در كارهايش بركت قرار دهم 📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 269 🌹🌹🌹🌹🌹 ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁ @ahkmar ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁
✨احکام و معارف✨
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 #داستان«سقیفه» #قسمت : پانزدهم علیِ مظلوم ، همسرش فاطمه را با حالی نزار بر الاغ نشانید و
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 «سقیفه» : شانزدهم صبح زود علی(ع) با لباس رزم بر تن مبارکش، براه افتاد. حیدر ، این جنگاور میدان های سخت همو که جز او‌کسی یارای پیروزی بر خیبرنشینان را نیافت و با یک حرکت درب خیبر از جا کند و‌ قلعه را فتح نمود و این پیروزی شد کینه ای در دل یهودیان خیبرنشین ، کینه ای که به گمانم اینک وقت سرباز کردنش بود .خود را به مکان موعود رساند و جز سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر که با سرهای تراشیده آماده ی جهاد بودند ، کسی را نیافت... علی (ع)که چشمش به این چهار نفر افتاد توصیه ی پیامبر (ص) در گوش مبارکش طنین انداخت : اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن وگرنه جان خویش را حفظ کن و میان آنان جدایی نیانداز.... علی (ع) خوب می دانست که این طایفه ی پیمان شکن ، پایش بیافتد خون علی که سهل است خون دختر پیامبرشان و نواده های او را بر زمین خواهند ریخت ، پس دست نگهداشت و رو به یارانش ،توصیه به صبر نمود ، اما برای اینکه ،بر همه ی اهل مدینه و تمام دنیای آیندگان،حجت را تا حد اعلایش ،تمام کند ، شب دوم هم دوباره با همسر و فرزندانش به درب خانه ی مهاجرین و انصار روان شد و باز هم همان واقعه تکرار شد.... اما علی که ولیِّ خدا بود و کارهایش رنگ و بویی از احکام و تلنگرهای پروردگار داشت ، برای بار سوم ،فرصتی دیگر به مدعیان مسلمان داد و برای سومین بار ،شب هنگام بر درب خانه ی صحابه رفت و باز هم شب ،چهل و چهار نفر قول یاری دادند و وقتی که سپیده دم سر زد، فقط همان چهار نفر ، آماده ی جهاد بودند... و این است رسم خلقت، همان طور که در آیات قرآن نیز آمده«انَّ الله لایغیر ما بقومٍ حتی....» همانا خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خود تغییر دهند....این رویه ی خداوند است و این قوم نادان لجوجانه بر انحراف دینشان پافشاری می کردند ،بی خبر از این بودند که این بیراهه رفتنشان امتی را تا ظهور آخرین سلاله ی پیامبر(ص) منحرف می کند و بی شک گناه آیندگانی که نبودند و ندیدند، بر عهده ی همین کسانی هست که بودند و دیدند و بیعت کردند اما پس از ارتحال پیامبر(ص)،همه چیز را به بوته ی فراموشی سپردند و حکم پروردگار را نادیده گرفتند و دنیا طلبی خودشان را سرلوحه قرار دادند..... پس علیِ مظلوم ،خانه نشین شد...نه یارانی یافت که جهاد کند ، نه به مسجد رفت که سر تسلیم فرود آورد و بیعت کند با بیعت شکنان....... آهای مردم؛ آهای دنیا؛ بدانید، که علی (ع) قبل از خانه نشینی سکوت نکرد....یاری نیافت تا احقاق حق کند و کاش آن زمان، من و تو و ما بودیم و جان می دادیم در راه ولایتش ... دارد..... 🖊به قلم : ط_حسینی 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 @ahkmar
✨احکام و معارف✨
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 #داستان«سقیفه» #قسمت : شانزدهم صبح زود علی(ع) با لباس رزم بر تن مبارکش، براه افتاد. حیدر
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 «سقیفه» :هفدهم علیِ مظلوم. چون بی وفایی مسلمان نماها و حیله گری اهل مدینه را دید و یاری نیافت برای جهاد و احقاق حق خدا، به توصیه ی پیامبر(ص) ،«خانه نشینی» را برگزید و مشغول جمع آوری و ترتیب قرآن شد و از خانه خارج نشد تا قرآنی را که در اوراق پراکنده و پاره پاره بود ، جمع کند. همه ی آنچه که بر پیامبر(ص) نازل شده بود، آنچه قابل تأویل بود و ناسخ و منسوخ را جمع آوری نمود و با دست مبارک خود ،آن را نگاشت. ابوبکر که خود را خلیفه می خواند ،قاصدی به درب خانه ی امیرالمؤمنین فرستاد و به او پیغام داد: ای علی(ع) ،از خانه بیرون آی و با ما بیعت کن! و علی(ع)، این مردترین مرد دنیا و تنهاترین ولیِّ زمان، جواب فرستاد: من مشغولم و با خود قسم یاد کرده ام که عبا به دوش نیاندازم جز برای نماز ، تا قرآن را جمع آوری و مرتب کنم‌. وقتی این خبر به ابوبکر و عمر رسید، آن دو عبیده و مغیره را فراخواندند و از آنها نظریه ای خواستند، تا دوباره برخورد با علی (ع) را به شورا کشانند. همه نظرشان بر این بود که علی(ع) به پشت گرمی همسرش زهرا(س) و عباس بن عبدالمطلب ،عموی پیامبر(ص) است که با آنها بیعت نمی کند ، پس باید نقشه ای می کشیدند تا این دوحامی را از سر راه برمیداشتند... بحث شان به دراز کشید ، فاطمه (س)را نمی شد به هیچ‌وجه از علی(ع) جدا کرد ،چون همگان واقف بودند که فاطمه(س) جانِ علی(ع)ست و علیِ نَفَس فاطمه..... کجا می شود بین جان و نفس جدایی انداخت؟؟؟ همه می دانستند که اگر پایش بیافتد ،علی در راه فاطمه جان می دهد و فاطمه خود را فدایی علی می کند. همگان اقرار می کردند که زهرا همان حیدر است و حیدر همان فاطمه است. پس این روح در دوجسم را به هیچ وجه نمی توان از هم جدا نمود ..... پس باید اول فکری به حال عباس می کردند ، در این هنگام مغیره بن شعبه گفت: به نظر من اول باید با عباس بن عبدالمطلب ملاقات کنید و او را به طمع بیاندازید که برای تو و نسل هایت هم نصیبی از خلافت خواهد بود ، با این سیاست او را از علی بن ابی طالب جدا سازید، زیرا اگر عباس بن عبدالمطلب با شما باشد ، این خود دلیلی برای مردم ظاهر بین است و مقابله ی ما با علی بن ابی طالب کار آسانی ست... ابوبکر و عمر و ابو عبیده این نظریه را پذیرفتند و هر سه با هم به سراغ عباس رفتند و این در حالی بود که چند روز بیشتر از رحلت پیامبر(ص) نمی گذشت. وقتی ابوبکر پیش روی عباس قرار گرفت گفت :.... دارد 🖊به قلم :ط_حسینی @ahkmar 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
❓متن پیام: سلام روزبخیر 💠کدام غسل هست که با انجامش تمام غسل هایی که به گردنمونه برداشته میشه؟؟؟؟ ✅ پاسخ باسلام با اگر غسلها را نمی‌دانید غسل ما فی الذمه بگیرید. 🔸غسل‏هاي واجب هفت قسم است: غسل جنابت، غسل حيض، غسل نفاس، غسل استحاضه، غسل مس ميت، غسل ميت، غسلي كه به واسطه نذر و قسم و مانند اين‏ها واجب مي‏شود 💠احکام غسل مافی الذمه  🔸اگر انسان بداند چه غسلي بر او واجب است، به نيّت همان، غسل را انجام مي‏دهد، مثلاً نيّت مي‏كند: غسل جنابت انجام مي‏دهم قربة الي اللَّه. 🔸اگر ميداند غسلی بر او واجب است، ليكن نمي‏داند كدام يك از غسل‏هاي واجب است، به نيت "مافي الذّمّه" (آنچه بر عهده (گردن) است) غسل مي‏كند، مثلاً زني مي‏داند غسلي بر ذمه دارد، ليكن نمي‏داند غسل جنابت است يا غسل حيض، به نيّت "مافي الذّمّه" غسل انجام مي‏دهد. نيّت مي‏كند: غسل ما في الذّمّه (غسلي كه بر گردنم است) مي‏كنم قربة الي اللَّه. با اين غسل هر غسلي كه بر او واجب شده بود، ولي نمي‏دانست جنابت است يا حيض، از گردنش ساقط می‌شود 🌹🌹🌹🌹🌹 ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁ @ahkmar ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁
نمک طبیعی بهترین درمان فشارخون بالا است. 👌نمک طبیعی با ذوب کردن رسوبات جداره های عروق ،موجب قویتر شدن حالت ارتجاعی رگ ها می شود و از تنگ شدن عروق ،که موجب بالارفتن فشار خون و وارد شدن فشار به قلب می‌شود ،جلوگیری می کند. 💚نمک طبیعی(بدون دستکاری)=طلای سفید 💔نمک شیمیایی(تجزیه شده)=سم سفید ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 🌹🌹🌹🌹🌹 ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁ @ahkmar ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁
💠 خمس فروش هدیه و ارث 💬 سؤال: زمینی داشتم که هدیۀ پدرم بود و پس از مدتی آن را فروختم؛ آیا پولِ فروش زمین، خمس دارد؟ ✅ پاسخ: طبق نظر آیت‌الله خامنه‌ای 🔹 اصل زمین هنگام اهدا، خمس ندارد ولی ارزش افزودۀ آن، اگر زمین را به قصد افزایش قیمت یا خرید و فروش نگهداشته است، بنابر احتیاط واجب (پس از کسر مقدار تورم)، جزء درآمد سال فروش است که اگر تا پایان سال خمسی باقی بماند، خمس دارد؛ در غیر این صورت، ارزش افزوده نیز خمس ندارد. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 🌹🌹🌹🌹🌹 ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁ @ahkmar ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ما همراه باشید در کانال احکام و معارف دینی با زبانی شیرین و بیانی شیوا تشریف بیاورید به کانال خودتون👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2858156665C1095374719 همچنین@ahkmar
✨احکام و معارف✨
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 #داستان«سقیفه» #قسمت :هفدهم علیِ مظلوم. چون بی وفایی مسلمان نماها و حیله گری اهل مدینه را
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 «سقیفه» : هجدهم ابوبکر بادی به غبغب انداخت ، گلویی صاف کرد و گفت : خداوند محمد(ص) را به عنوان پیامبر شما و صاحب اختیار مؤمنان فرستاده است. خدا بر مردم منت نهاد و او را از میان همین مردم قرار داد تا اینکه پیامبر را به پیش خود فراخواند و «ریاست مردم را به خود آنها واگذار کرد تا خودشان، مصلحت خویش را به اتفاق ،اختیار کنند» مردم هم مرا به عنوان والی خود و مسؤل کارهایشان انتخاب کردند و من به یاری خدا هیچ سستی و حیرت و ترسی به خود راه نمی دهم و فقط به یاری خدا توفیق خواهم یافت ، لکن مخالفی دارم که بر خلاف مردم سخن می گوید و تو را پناه خویش قرار داده و تو هم قلعه ای محکم و خواستگار و پناهی امن برای او شده ای! ای عباس؛ تو هم باید یا بر آنچه که همگان اتفاق دارند و هم رأی شده اند ، داخل شوی یا مردم را از عقیده شان برگردانی، حال ما پیش تو آمده ایم و پیشنهادی برایت داریم ، ما می خواهیم سهمی از خلافت برای تو قرار دهیم تا برای تو نسل بعد از تو این نصیب و سهم باشد، زیرا تو عموی پیامبری، اگر چه مردم با اینکه مقام تو و رفیقت علی را می دانند ، اما در خلافت ازشما رویگردانی کردند. در این هنگام عمر هم به سخن در آمد تا آتش حرفهای ابوبکر را تند تر کند و عباس بن عبدالمطلب را به هر طریق شده با خود همراه کند تا دست از حمایت علی(ع) بردارد، پس ادامه ی سخنان ابوبکر را گرفت و گفت:به والله، از طرف دیگر ای بنی هاشم،بر پیامبرتان افتخار دارید،پیامبر از خانواده ی شماست... ای عباس؛ برای حاجتی نزد تو نیامدیم اما خوش نداریم که ایراد و فتنه ای بر سر آنچه که مسلمانان برآن توافق کرده اند پیش آید و شما در مقابل ما قرار بگیرید، به صلاح خود و مردم نظر دهید!! عباس بن عبدالمطلب ،سخنان این دو را که نه مطابق با عقل و منطق و نه مطابق با حکم خداوند بود شنید و در پاسخ گفت : خداوند محمد(ص) را همانطور که گفتی به عنوان پیامبر و صاحب اختیار مردم مبعوث کرد ، اگر تو خلافت را بنا به حکم و امر پیامبر گرفته ای که همگان میدانند این حق ماست که غصب کرده ای و اگر به درخواست مؤمنین است، ما هم از آن مؤمنین بودیم و لیکن از خلافت تو اطلاع نداشتیم و مشاوره و سؤالی هم در این مورد از ما نکردی و بدان ما هم به خلافت تو رضایت نمی دهیم ،زیرا ما هم از مؤمنان هستیم ،اما تو را دوست نداریم و خلافت تو را قبول نداریم. اما اینکه گفتی برای من هم سهم و نصیبی در خلافت باشد : اگر خلافت اختصاص به تو دارد برای خودت نگهدار که ما احتیاج به حق تو نداریم و اگر حق مؤمنین است پس تو حق نداری راجع به حقوق آنان دستور بدهی و یا اظهار نظر بکنی و اگر حق ماست (که طبق امرپیامبر و حکم خدا از ماست) ما به قسمتی از آن راضی نمی شویم(یعنی خلافت را غصب کردی ، باید آن را بگردانی). اما آنچه تو‌گفتی ای عمر، که پیامبر از ما و شما است. بدان که پیامبر درختی است که ما شاخه های آن و شما همسایگان آن هستید، پس ما از شما سزاوارتریم. واما آنچه گفتی که از خواسته های پراکنده می ترسیم، بدان کاری را که شما آغاز کرده اید ،ابتدای پراکندگی و اختلاف است..... و خداوند یاری کننده است. و اینچنین بود که توطئه عمر و ابوبکر برای جلب حمایت عباس از خلافت غصبی شان ، نافرجام ماند. و پس از این مناظره ، عباس بن عبدالمطلب شعری سرود به این مضمون و در هر کجا و هر زمان آن را می خواند تا به گوش همگان برسد: گمان نمی کردم خلافت از بنی هاشم و از میان آنها از ابی الحسن علی(ع) انحراف پیدا کند. آیا علی(ع) اولین کسی نیست که به طرف قبله نماز خواند؟آیا او عالم ترین مردم به آثار و سنت های پیامبر نیست؟آیا او نزدیک ترین مردم در دوران زندگی نسبت به پیامبر نبود؟ آیا او همان کسی نبود که جبرئیل در غسل و کفن پیامبر یار او بود؟همان کسی که آنچه همه ی خوبا‌ن دارند او به تنهایی دارد و خوبی های او در این مردم نیست... هان ای مردم؛ چه کسی شما را از او‌جدا کرد؟ باید او را بشناسیم! بدانید که بیعت شما آغاز فتنه هاست!! و عالم و آدم شهادت می دهند ، که سخنان عباس بن عبدالمطلب که خدا او را رحمت کند ، عین حقیقت است ، براستی علی نیست مگر ولیّ بلافصل بعد از پیامبر(ع)، علی اولین مظلوم عالم ،همو‌که عالم به بهانه ی وجودش ،موجودیت گرفت ....و ولایت علی نیست مگر آزمایشی از جانب خدا ،تا ما را محک بزند در عشق خودش...و خدا را صد هزار بار شکر که ما ندای من کنت مولاه فهذا علی مولاه پیامبر را از ورای قرن ها شنیدیم و دل دادیم به دلداگان الهی و جان می دهیم در راه این دلدادگی.... الهی مرحبا بر درگهت باد که مادر هم مرا با یا علی زاد دارد... 📝 به قلم :ط_حسینی @ahkmar 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
✨احکام و معارف✨
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 #داستان«سقیفه» #قسمت : هجدهم ابوبکر بادی به غبغب انداخت ، گلویی صاف کرد و گفت : خداوند مح
«سقیفه» : نوزدهم چند روز از قضیه ی دست رد زدن عباس بن عبدالمطلب به سینه ی خلیفه ی غاصب می گذشت ، آنها مدتی قضیه را ساکت گذاشتند و فقط به فرستادن قاصدی به درب خانه ی علی(ع) بسنده کردند. آنها می خواستند تا مردم از یاد ببرند که عباس چه گفت و علی چه کرد ، آنها می خواستند با گذشت زمان و جا افتادن بیعت تازه ی مردم ، بیعت گذشته را که پیامبر(ص) برای علی(ع) گرفته بود از خاطره ها محو کنند .... اما علی(ع) باید ،یک بار دیگر حقی را که از آنِ او بود و حکم پروردگار در آن بود را دوباره برملا کند، او می خواست برای آخرین بار حجت را بر اهل مدینه تمام کند و در تاریخ ثبت نماید که علی(ع) حقش را جار زد اما یاری نیافت تا به کمکشان خلافتی را که غصب شده بود به صاحب اصلی اش برگرداند... بعد از چند روز که قضیه ساکت مانده بود ، علی (ع) از خانه اش بیرون آمد ، درحالیکه قرآن را در یک پارچه جمع آوری و مُهر کرده بود ،داخل مسجد شد . ابوبکر و جمع زیادی از مردم در مسجد پیامبر(ص) نشسته بودند. علی(ع) نزدیک محراب مسجد شد و با صدای بلند به طوریکه به گوش همگان برسد چنین ندا برآورد: «ای مردم، من از زمانی که پیامبر(ص) رحلت نموده مشغول غسل او و سپس جمع آوری قرآن بودم تا این که همه ی آن را در یک پارچه جمع آوری کردم، بدانید که خداوند هر آیه ای بر پیامبر(ص) نازل کرده در این مجموعه است، تمام آیات را پیامبر برای من خوانده و تأویل آن را به من آموخته است». علی(ع) با این سخنش فهماند که اگر اسلام محمدی را خواهانید ،اگر دین خدا را برمی تابید، پس بدانید کتاب خدا با تمام تفاسیرش که هر حرف آن حکمت و رازی دارد ، پیش من است، اگر می خواهید؛ این گوی و این میدان...ولیّ خدا را دریابید و غاصبان خلافت را رها کنید. علی گفت، اما صدا از جمع بلند نشد... مولایمان نگاهی به جمع غافل و پیمان شکن روبرویش کرد و ادامه داد «این کار را کردم تا فردا نگویید، ما از قرآن بی خبر بودیم»و بعد نگاهی معنا دار به جمع کرد و فرمود:« روز قیامت نگویید که من شما را به یاری خویش نطلبیدم و حقم را برای شما بیان نکردم و شما را به اول تا آخر قران دعوت نکردم» علی گفت و گفت و گفت ،اما هیچ یک از دنیا پرستان پیش رویش نفهمید که علی همان قرآن است و قرآن همان علی ست و بارها و بارها این سخن در کلام پیامبر آمده بود که علی با قرآن و قرآن با علی ست ، این دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر در بهشت به من برسند و چه بی سعادت بودند این دنیا پرستان بی دین، چه بی لیاقت بودند این مسلمان نماهای مدعی و قرآن را در غربت خود تنها گذاشتند. در این هنگام که علی(ع) این سخنان را فرمودند، عمر که در جمع حضور داشت پاسخ داد : ای ابوتراب، آنچه که از قرآن پیش روی ماست ،ما را کفایت می کند و احتیاجی به آنچه ما را دعوت می کنی نداریم! و علیِ مظلوم ، با شنیدن این سخن ، تنها تر از همیشه وارد خانه شد.... علی(ع) تلنگری به جمع زد تا اگر فطرت پاکجویی در آنجا باشد به خود آید.... اما به خود که نیامدند هیچ، کینه های درون سینه شان از حقد و حسد که سالیانی دور در آن انبار کرده بودند، به جوش آمد و واقعه ای را رقم زدند که تا قیام قیامت لکه ی ننگش بر دامان بشریت مانده است و غربت و مظلومیت این واقعه، مُهری شد که بر جبین شیعه خورد تا واقعه ها پس از این واقعه پیش آید...تا خوردن سیلی زهراپویان تکرار و تکرار شود.......و گذشتگان چه ظلم عظیمی کردند و چه ظلم عظیمی می کنیم ما، اگر واقعیت این مطلب را به همگان نرسانیم و نگویم که حق با مادرمان زهراس و حقیقت در ولایت مولایمان علی ع بود و بس...‌‌ دارد.... 🖊به قلم :ط_حسینی @ahkmar 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹