فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳😳
٧ سال از عملیات تروریستی داعش در تهران گذشت؛ تصاویری از حمله گروهک تکفیری داعش به ساختمان مجلس در ١٧خرداد سال٩۶
بوی ناهنجار
در گرمای ظهر، اتوبوس شلوغ بود و مسافران عرقریزان در انتظار رسیدن به مقصدشان بودند. در این میان، پیرمردی با موهای جوگندمی و چهرهای مهربان، به دختری جوان و آرایش کرده که بخش زیادی از موهای بلند و رنگارنگش از روسری بیرون زده بود، خیره شد و با لحنی آرام و پدرانه گفت: "دخترم، این چه حجابی است که داری؟ موهات همه بیرون ریخته!"
دختر که از سخن پیرمرد دلخور شده بود، با لحنی پرخاشگرانه پاسخ داد: "به تو چه ربطی داره؟ تو نگاه نکن!"
سکوت سنگینی بر اتوبوس حاکم شد و مسافران به این جدال لفظی خیره ماندند. چند دقیقه بعد، پیرمرد که گویی از حرفهای دختر دلخور نشده بود، خم شد و کفش خود را از پا درآورد. ناگهان، بوی تند و ناخوشایندی در فضا پیچید و شماری از مسافران دستمال به دست گرفتند و بینیهایشان را گرفتند.
دختر که از بوی بد به شدت آزرده شده بود، با لحنی عصبی به پیرمرد گفت: "آقا، این چه کاریه؟ بوی جوراب شما کل اتوبوس رو برداشته!"
پیرمرد با خونسردی به دختر نگاه کرد و گفت: "تو بو نکن!"
سکوت مطلق بر اتوبوس حاکم شد. مسافران به چهره پیرمرد که لبخندی بر لب داشت نگاه میکردند و دختر که از رفتار پیرمرد متنبه و از رفتار خود شرمنده شده بود، سرش را پایین انداخت و موهایش را زیر روسری پنهان کرد.
در آن لحظه، دختر درک کرد که بیاحترامی به هنجارهای جامعه، پیامدهای ناخوشایندی دارد! اگر هر کس بدون توجه به قوانین و هنجارهای اجتماعی، هرگونه که خودش می خواهد رفتار کند، سنگ روی سنگ بند نمی شود و همه دچار مشکل می شوند. همان گونه که بوی گندیده جوراب دیگران را آزار میدهد، بی حجابی و بی حیایی نیز می تواند روح و روان خیلی ها را آزرده و سلامت اخلاق و معنویت جامعه را به خطر اندازد و خود فرد را نیز از رشد و تعالی اخلاقی و معنوی باز دارد.
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://t.me/ahlbeyt110
https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش یکی بهمون یادآوری میکرد که....
جای محبت تو زندگیامون خیلی کمرنگ و خالی شده.....🤦♀😔
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://t.me/ahlbeyt110
https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا جواد الائمه(ع)
وقتی که از دست هیچ کس کاری ساخته نیست!
1⃣ تاجر موفقی بود. تقریبا در صادرات خشکبار به کشورهای دیگر حرف اول را می زد. همه شهر او را می شناختند. بازرگانی خوش نام و پر آوازه. ثروت و دارایی زیادی داشت. در خانه ای لاکچری در بهترین نقطه شهر زندگی می کرد. گرانترین و لوکسترین ماشین ها را سوار می شد. بهترین لوازم منزل را استفاده می کرد. مهمانی های تشریفاتی به نامی برگزار می کرد. سفرهای خارجی اش همیشه به راه بود. هرچیزی را که اراده می کرد می توانست به دست آورد.
2⃣چند ماهی می شد که به دلیل شدت بیماری در بستر افتاده بود. با مشورت دوستان و آشنایانِ پزشک خود در بهترین و مجهزترین بیمارستان تهران بستری شد. به برکت ثروت و شهرتی که داشت حاذق ترین پزشکان متخصص به بالینش می آمدند و بهترین خدمات پزشکی را دریافت می کرد، اما روند درمان چندان رضایت بخش نبود. حتی در روزهای اخیر حالش رو به وخامت گذاشته بود. تیم پزشکی هم تقریبا از بهبودی وی قطع امید کرده بودند.
همسر و فرزندانش اصرار داشتند که به خارج از کشور اعزام شود و می گفتند که هر چقدر هزینه داشته باشد تامین می کنند، اما به نظر پزشکان کار از کار گذشته بود و درمان جواب نمی داد و نهایتا می توان چند مدتی مرگش را به تاخیر انداخت.
3⃣ در روزهای ملاقات، جمعیت زیادی از فامیل و دوستان و آشنایان به دیدارش می آمدند به گونه ای که اتاق اختصاصی و بزرگی که در آن بستری بود چندین بار پر و خالی می شد. از مسئولان و افراد سرشناس شهر گرفته تا بسیاری از بازرگانان، سرمایه داران، اقوام و خویشان و دوستان. انسانِ خیر و نیکوکاری بود. دست خیلی از نیازمندان فامیل، دوست، آشنا و غریبه را گرفته بود. خیلی از دختران و پسران دم بخت با کمک او به خانه بخت رفته بودند. خیلی ها گره زندگیشان به دست او باز شده بود. بسیاری از این افراد نیز برای قدردانی به عیادتش می آمدند. خیلی ها دلشان می خواست کاری برای او بکنند، اما از دست کسی کاری بر نمی آمد؛ نه پزشکان، نه خانواده، نه دوستان و آشنایان و نه هیچ کس دیگری.
4⃣ در فرصت و خلوتی که پیش آمد، به یکی از آشنایان نزدیک و مورد اعتمادش گفت: اتاق که خلوت می شود، به ویژه در سکوت و آرامش فراگیر شب، در حالی که روی تخت آرمیده ام با خود فکر می کنم که چگونه این همه ثروت و دارایی، پزشکان متخصص، دوست، آشنا و فامیل نمی توانند برایم کاری کنند و مرگ مرا به تاخیر اندازند؟! از دست هیچ کس و هیچ چیز کاری بر نمی آید! چقدر انسان ضعیف و ناتوان است، اما ثروت و دارایی، قدرت، مقام، ریاست، شهرت و سرگرم شدن به زندگی روزمره، او را چنان سرگرم و از خود بی خود می سازد که این حقیقت و واقعیت را فراموش می کند!
5⃣ خوب که فکر می کنم، یادم میاد که قبلا درباره چنین شرایطِ سختِ پیش آمده مطالبی شنیده بودم. مجلس ختم یکی از اقوام و خویشان یادم میاد. یک روحانی بالای منبر درباره لحظات سختِ آخر عمر می گفت. او روایتی از امام هادی(ع) را می خواند و می گفت: حضرت چقدر زیبا و گویا لحظات آخر عمر آدمی را به تصویر کشیده است: ُاذكُر مَصرَعكَ بَينَ يَدَي أَهلِكَ، و لا طَبيبٌ يَمنَعُكَ ولا حَبيبٌ يَنفَعُكَ؛ ای انسان! تصور کن و به یادآور آن لحظه ای را که در مقابل خانواده ات دراز کشیده ای! نه هیچ پزشکی می تواند مانع مرگ تو شود و نه هیچ دوستی می تواند سودی به حال تو داشته باشد! (بحار الانوار، ج75، ص 370)
منبری تاکید می کرد که در این لحظات سخت تنهایی فقط و فقط «ایمان» و «عمل صالح» و « پرهیزکاری» است که به فریاد انسان می رسد و شرایط خوشی را برای وی فراهم می آورد: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند * همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيدهاند. * در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است. وعدههاى خدا را تبديلى نيست. اين همان كاميابى بزرگ است. (یونس/62-64) ۱۳۹۹/۱۲/۲
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
💠 عروسی عروسک ها!
❖ مرحوم آیتاللهالعظمی حاج سید احمد زنجانی در کتاب «الکلام یجرّ الکلام» با انتقاد از رواج تشریفات ناصواب در امر ازدواج، مینویسد:
📝نظر شرع در امر زناشویى، بر تسهيل است، كه كار به آسانى صورت بگيرد. اين است كه مهريّه را سبك قرار داده است و حضرت رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله) در مقام عمل هم طالب بود كه اين كار به طريق سهل صورت بگيرد.
▫️...اين قدر در امر ازدواج، بار را سنگين كردهاند كه نه كسان دختر مىتوانند شانه به زير اين بار بدهند و نه كسان پسر. پس اين بار از سنگينى، مدّتها در زمين مىماند امّا در برابر آن، بار امر نامشروع، دوش به دوش مىگردد و حتّى عروسىِ عروسكها نيز به سادگى تمام نمى شود. شنيدهام از بعضىها كه در تحت اين عنوان، خرجها مى گذارند، سورها مى دهند و جشنها برپا مىكنند.
▫️آقاى آقاميرزا عبداللّه مجتهدى تبريزى، از يكى از اعاظم اهل علم نقل كرد كه يكى از راجه هاى هند، مشرّف به عتبات عاليات شده بود، در كاظمين، مجلس جشن عروسى برپا نموده، چند شب از علما و بزرگان كاظمين و بغداد دعوت كرد.
از جمله مدعوّين، من بودم كه رفتم، ديدم مجلس بسيار باشكوهى است. ما گمان كرديم كه موضوع اين عروسى، پسر يا دختر راجه است. بعد معلوم شد كه دختر راجه، دو تا عروسك داشته و اين جشن، راجع به عروسى آن عروسكها است؛ مبهوت شديم!
اين خرج، نه در دفتر دنيا اثرى دارد و نه در دفتر آخرت. امّا در دفتر دنيا، جز اينكه خفّت عقل صاحبش را اثبات نموده، چيزى ثبتِ دفتر نكرده. و امّا در دفتر آخرت، چون براى خدا نيست، پس نه سند خرج از دفتر دنيا صادر مى نمايد و نه از دفتر آخرت!
🆔 @zanjani_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظهای درنگ...
در هیاهوی زندگی، گاه در گذر روزمرگیها غرق میشویم و از یاد میبریم که چه گوهرهای گرانبهایی در آغوشمان داریم. یادمان می رود که چه نعمت های داریم و از آنها غافلیم. گاه آنقدر خسته و عصبی هستیم که حوصلهی لبخند به فرزند سالم خودمان را هم نداریم،
اما کافیست کمی درنگ کنیم و به اطرافمان نگاه کنیم. تصویری از پدری را میبینیم که با تمام وجود، از جان و دل، پرستاری فرزند بیمار خود را میکند.
در چشمانش غم و اندوه موج میزند، اما عشقی عمیق و صبر و بردباری مثالزدنی در وجودش نهفته است. گویی تمام سختیها و ناملایمات دنیا در برابر عشق او ذوب میشوند.
این صحنه، تلنگری تکاندهنده است. تلنگری که ما را از غفلت بیرون میآورد و یادآور میشود که چه نعمتهای بزرگی در زندگی داریم، اما به هر دلیلی آنها را نمی بینم!
ای کاش ما هم در برابر فرزندانمان، ذرهای از صبر و بردباری این پدر را داشته باشیم. ای کاش قدر لحظات با هم بودن را بیشتر بدانیم و با عشق و مهربانی، گرمای وجودمان را به آنها هدیه دهیم.
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
4_6007893106542774963.mp3
3.41M
«مراقبات دهه اول ماه ذیالحجّة»
حجتالاسلاموالمسلمین استاد #مؤیدی
~ ۴ دقیقه | ۳ مگابایت
🔸 نماز مخصوص این دهه که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود
🔸 دعای «اللَّهُمَّ هَذِهِ الْأَيَّامُ الَّتِي فَضَّلْتَهَا عَلَى الْأَيَّامِ وَ شَرَّفْتَهَا قَدْ بَلَّغْتَنِيهَا بِمَنِّكَ وَ رَحْمَتِكَ …» پس از نماز صبح و پیش از نماز مغرب که مضامین عالیه دارد؛
🔸 تهلیلهای مولا امیرمؤمنان علی علیهالسلام (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ …
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویژگی های رییس جمهور اصلح(۲)
هدف دشمنان، نقطهی مقابل هدف شما است. شما كه در انتخابات شركت میكنید، دنبال یك فرد اصلحی میگردید كه بتواند كشورتان را با همین سرعت، بلكه بیش از این، پیش ببرد؛ هم در عرصهی مادی، هم در عرصهی معنوی. شما دنبال انتخاباتید، برای اینكه كسی یا كسانی، دولتی، رئیس جمهوری بتواند عزت شما را بالا ببرد، استقلال شما را عمیقتر كند، وضع زندگی شما را بهتر و مرفهتر كند، گرهها را باز كند، امید و شور و شوقی در كشور بهوجود آورد؛ اما دشمن بعكس، مایل است انتخاباتی انجام بگیرد كه برای آیندهی كشور این محسّنات را نداشته باشد؛ بلكه كشور را به سمت وابستگی، به سمت ضعف، به سمت عقبماندگی در صحنههای گوناگون حركت دهد؛ كشور را به عقب بكشاند. پس دو تا هدف در مقابل هم قرار دارد: هدف ملت ایران، هدف جبههی دشمنان.مقصود دشمن چگونه حاصل میشود؟ مقصود دشمن با این حاصل میشود كه انتخابات اولاً سرد برگزار شود؛ مردم بیرغبت باشند، عدهی كمی شركت كنند، یك عدهای بگویند: آقا چرا شركت كنیم؟ فایدهاش چیست؟ ما نمیخواهیم بیائیم. اینها دشمن را خوشحال میكند. ثانیاً نتیجهای كه از صندوقها بیرون میآید، نتیجهای باشد كه دولت را، به تبع دولت، ملت را به سمت وابستگی بیشتر، به سمت تبعیت بیشتر، به سمت قرار گرفتن در سیاستهای دشمنان قرار دهد؛ دشمن این را میخواهد.پس ببینید، صحنه روشن است؛ معلوم است شما چه میخواهید، معلوم است دشمن چه میخواهد. ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
تغذیه و حال روحی چه ارتباطی باهم دارند؟ | نرگس سیفی
https://nargesfit.ir/blog/nutrition/P1154-nutrition-and-mental-health.html
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ جلیلی در نگاه خواص
🔶️ از علی لاریجانی تا علیرضا زاکانی همگی جلیلی را فرد سالم و کارآمدی میدانند
🔷️ نظرات چهره های شاخص سیاسی و علمی درباره دکتر سعید جلیلی
🔴 این کلیپ خیلی مهم است پس با بازنشر آن کمک کنید افراد بیشتری آنرا ببینند.
#سعید_جلیلی
زندگی پاک: در جستجوی حیات طیبه
از منبر که پایین آمدم، با لبخندی بر لب، سلام داد و دستش را به سویم دراز کرد. پاسخ سلامش را دادم و دستش را به گرمی فشردم. جوانی حدوداً سی ساله بود. میگفت: مهندسی مکانیک دارد و در یک شرکت خودروسازی کار میکند.
پرسید: "حاج آقا! میتوانم چند دقیقه طولانی! وقت شما را بگیرم؟!"لبخندی زدم و گفتم: چند «دقیقه طولانی» مثل «کچلِ مو فرفری» است!؟ خندید و گفت: "یه سوال دارم. یک پاسخ کوتاه، ساده و کاربردی هم میخواهم!" سری تکان دادم و با لبخند گفتم: "خدا به داد ما برسد! حالا سوالت چیه؟" گفت: "حاج آقا میخواهم یک زندگی پاکِ پاکیزه داشته باشم. چکار کنم؟"
گفتم: "پاسخ و راهکار خلاصه اش در قرآن است. «ایمان» و «عمل صالح»، راه رسیدن به یک زندگی سرشار از پاکی و پاکیزگی است که قرآن از آن به عنوان «حیات طیّبه» یاد میکند: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ. (نحل/97)"
گفت: "حاج آقا! جسارتاً این را که خودم هم میدانم. توضیح بیشتری میخواهم." گفتم: "«چند دقیقه» ای که گفتی تمام شد، اما برای «طولانی» اش باید گوشهای بنشینیم. ایستاده نمیشود." با خنده گفت: "حاج آقا! مگر شما جزو راست قامتان جاودانه تاریخ نیستید؟!؟" گفتم: "نه! ما دیگر به سبب کمر درد، شدیم جزو راست قامتان خوابیده تاریخ!"
رفتیم در گوشهای از مسجد نشستیم. چند نفر از حاضران هم که شاهد گفتگوی ما بودند، گفتند، اگر اشکالی ندارد، میخواهند در گفتگوی ما شرکت کنند. آنها نیز آمدند.
گفتم: "امیرالمومنین علی(ع) درباره موضوع زندگی پاک، تشبیه بسیار زیبا و گویایی دارد که خیلی خلاصه و کلی توضیح میدهم. آن حضرت میفرماید: كُن كالنَّحلَةِ إِن أَكَلَت أَكَلَت طَيِّبَاً وإِن وَضَعَت وَضَعَت طَيِّبَاً وإِن وَقَعَت عَلى عُودٍ لَم تَكسِرهُ؛
مانند زنبور عسل باش! فقط چیزهای پاک (شهد گلها و گیاهان) را میخورد. فرآوردهاش (عسل) هم پاک است و هنگامی که روی گل و گیاه مینشیند، هرگز آن را نمیشکند! (عیون الحکم و المواعظ، ص 392)"
زنبور بر خلاف مگس هرگز روی چیزهای آلوده نمینشیند و از آنها تغذیه نمیکند. گاه در جستجوی گل و گیاه کیلومترها پرواز میکند. اگر انسان هم خوردنیها، نوشیدنی ها، خواندنیها، دیدنیها، گفتنی ها و شنیدنیهایش پاک و حلال باشد، قطعاً زندگیاش پاک و دارای «حیات طیبه» خواهد شد. ادیان الهی آمدهاند تا پاکیها و پلیدیها را در قالب مفاهیمی چون «ایمان» و «عمل صالح» شناسانده و انسان را برای ساختن یک زندگی پاک رهنمون شوند.
عسلِ زنبور هم، پاکِ پاک و به تصریح قرآن کریم، شفابخش است: ِفيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ. (نحل/69) عسل اگر کاملاً طبیعی باشد بسیاری از بیماریها را شفا میبخشد. چنین اثر شفابخشی ریشه در نوع غذای زنبور عسل و برگرفته از هزاران خاصیت دارویی و درمانی گلها و گیاهان گوناگون است. خوراک جسم و جان انسان هم اگر پاک و حلال باشد، اندیشهها، گفتار، کردار، احساسات و عواطف او نیز پاک و شفابخش خواهد شد و با اثرگذاری در جان و دل انسانهای آماده و حقپذیر، آنها را احیا خواهد کرد.
تاثیر تربیتی انبیا و اولیا از همین جا ناشی میشود. شفابخشی آنان نسبت به بیماریهای جسمی، حتی شفابخشی پیراهن یوسف(ع) نیز ارتباط تنگاتنگی با پاکی خوراکیها، دیدنیها، شنیدنیها، اندیشهها، رفتارها و گفتارهای آنان دارد.
نکته آخر اینکه فرمود: زنبور عسل روی هر چوب و گل و گیاهی که مینشیند و از آن استفاده میکند، آن را نمیشکند و تباه نمیسازد. انسان مؤمن نیز همینگونه است. هنگامی که از خانه و کاشانه، اماکن عمومی، کوه، جنگل، دریا، طبیعت، فضای سبز، ماشین، وسایل نقلیه عمومی و دولتی و هزاران چیز دیگر استفاده میکند، هرگز نباید در آن تخریب و تباهی ایجاد کند. انسان مؤمن هرگز اسراف نمیکند و نعمتهای الهی را هدر نمیدهد. ۱۳۹۸/۳/۱۰
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
خنده حلال
زن: عزیزم، وقت نماز صبحه، بیدار شو.
شوهر: (با خمیازه) بذار بخوابم، خیلی خسته ام، خوابم میاد. بعداً قضاش رو میخونم.
زن: ولی شرع گفته باید سر وقت نماز بخونی.
شوهر: (با لحنی طعنهآمیز) خب، شرع خیلی چیزهای دیگه هم گفته! خداوکیلی همه آنها را عمل می کنی؟ شرع گفته 4 تا زن هم میتونم بگیرم، تو چطور این و نمیگی؟!
زن: بخواب عزیزم. خدا خیلی بخشندهست. بعدا قضاشو می خونی☺️☺️
💢 حکم صحبت کردن پشت سر نامزدهای انتخاباتی
⁉️ سوال: در ایام انتخابات جهت شناخت نامزد مناسب، می بایست نواقص، عیوب و امتیازات آنها را در گذشته و حال تفحص کرد تا فرد لایق را پیدا نمود، آیا صحبت کردن پشت سر نامزدها برای انتخاب فرد اصلح، جایز است؟ ملاک چیست؟
✅جواب: در امور مربوط به انتخابات در حد مشاوره، اشکال ندارد.
⛔️ البته این حکم شامل دروغ و تهمت نمیشود
⁉️ سوال: در جریان انتخابات، افراد در مجالس و سخنرانی ها، دانسته یا ندانسته، موضوعات مختلفی را به نامزدها نسبت می دهند؛ آیا بازگو کردن آنها شرعاً اشکال دارد؟
✅جواب: اگر مطالب مذکور دروغ باشد یا اهانت به شخصی باشد، شرعاً جایز نیست.
📚 سایت مقام معظم رهبری
➖➖➖➖➖
✅ به «بصائر»؛ کانال جمعی از اساتید حوزه علمیه بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/basaaaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منظره ای زیبا و شکوهمند از نماز جماعت شیعیان شمال پاکستان در میان رشته کوه های هیمالیا
ضرورت وحدت در جبهه اصولگرایی
با عنایت به شرایط حساس کنونی کشور و ضرورت حفظ انسجام در جبهه اصولگرایی، اتخاذ تدابیری برای تمرکز آراء و جلوگیری از پراکندگی آرا در انتخابات ریاست جمهوری آینده، امری ضروری به نظر میرسد. بر همه نیروهای علاقمند و دلسوز نسبت به سرنوشت انقلاب، نظام ، اسلام و مردم لازم است، وحدت در جبهه اصولگرایی را به عنوان یک مطالبه عمومی مطرح کنند.
🔹راهکار پیشنهادی:
۱. انجام نظرسنجیهای معتبر و جامع:
پیشنهاد میشود توسط مراکز معتبر و شناختهشده، نظرسنجیهایی به صورت دورهای انجام شود تا محبوبترین نامزد در بین جبهه اصولگرا مشخص گردد.
۲.انصراف به نفع نامزد برتر:
با روشن شدن نتایج نظرسنجیها، شایسته است نامزدهایی که از حمایت کمتری برخوردارند، با درک ضرورت حفظ انسجام و مصلحت نظام و مردم، به نفع نامزد پیشتاز انصراف دهند.
۳.حمایت قاطع جبهه اصولگرایی از نامزد واحد: پس از مشخص شدن نامزد نهایی، ضروری است تمامی جریانها و شخصیتهای اصولگرا با اتحاد و انسجام کامل، از وی حمایت قاطع به عمل آورند.
🔹مزایای این رویکرد:
۱.افزایش شانس پیروزی اصولگرایان:
تمرکز آراء به نفع یک نامزد واحد، احتمال پیروزی را در انتخابات به طور قابل توجهی افزایش خواهد داد.
۲.جلوگیری از پیروزی اصلاحطلبان:
پراکندگی آراء در جبهه اصولگرا، فرصتی طلایی برای پیروزی اصلاحطلبان ایجاد خواهد کرد.
۳.حفظ منافع انقلاب و نظام:
پیروزی اصولگرایان در انتخابات، حافظ منافع انقلاب، نظام و زمینه ساز حل مشکلات مردم خواهد بود و از پیدایش چالش وناهماهنگی مخرب میان بخش های مختلف نظام جلوگیری خواهد کرد.
🔹جمعبندی:
وحدت و انسجام در جبهه اصولگرا، کلید پیروزی در انتخابات آینده و زمینه ساز حفظ دستاوردهای انقلاب و نظام و حل مشکلات مردم است. انجام نظرسنجیهای معتبر و انصراف به نفع نامزد برتر، راهکاری موثر برای تمرکز آراء و جلوگیری از پراکندگی آرا در بین جبهه اصولگرا خواهد بود.
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
عطر عفاف در کوپه قطار
قطار با شتاب فراوان در دل دشت پهناور به سوی یکی از شهرهای عراق پیش میرفت و هر از گاهی مسافران تازهای سوار میشدند. در یکی از کوپهها، عالمی ربانی حضور داشت. نگاهی به مسافران انداخت و دلش لرزید و رنجید. زنها بیحجاب بودند و حرف ها و خنده های بیموردشان فضای کوپه را پر کرده بود.
راه حلی طریف
حاج آقا که تاب دیدن این صحنه را نداشت، به دنبال راهی برای تغییر فضا میگشت. او به خوبی می دانست که انسان مسلمان هرگز نباید در یک محیط گناه آلود ساکت و بی تفاوت بنشیند. در چنین شرایطی وظیفه دینی آن است که به نوعی جلوی گناه گرفته شود و اگر امکان نداشت باید مجلس گناه را ترک کرد. حضور و سکوت در برابر گناه به منزله تایید آن است. امکان ترک قطار نبود. باید با لطافت و ظرافت و بدون کم ترین بی اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر می کرد. لحظاتی در سکوت، به سر برد و اندیشید. راه چاره ای به ذهنش نرسید. احساس کرد تذکر مستقیم اثری نخواهد داشت. شاید واکنش منفی بانوان را نیز برانگیزد.
ناگهان یاد صحیفهی سجادیهای افتاد که همراهش بود. آن را از کیفش درآورد و یکی از دعاهایش را آرام آرام و با حالی خوش زمزمه کرد:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ...؛
بار الها! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا به هدایتی راستین و نیکو رهنمون ساز، هدایتی که هرگز از آن روی نگردانم. راه حق را به من بنمای، راهی که از آن منحرف نشوم و عزمی راسخ و استوار در من پدید آور، عزمی که هیچ تردیدی در آن راه نیابد.
تا زمانی که عمرم صرف اطاعت از تو میشود، مرا زنده بدار و هنگامی که عمرم به چراگاه شیطان (ابزاری برای گناه و معصیت) تبدیل شود، پیش از آنکه خشم و غضب تو بر من نازل شود، جانم را بگیر...
🔹تاثیر کلمات نورانی
مضامین زیبای دعا از یک سو و عربی فصیح و لحن حزنآلود حاج آقا از سوی دیگر، مسافران را مجذوب خود کرد. آنان عرب زبان بودند و به خوبی مضامین دعا را می فهمیدند. گویی کلمات نورانی دعا که از دل پاک و زبان نورانی امام سجاد(ع) برخاسته بود، نوری به دل بانوان تاباند. برای چند دقیقه سکوت سنگینی بر فضا حاکم شد و قطرات اشک از چشمان یکی از زنان سرازیر شد.
🔹گفتگویی آموزده
دعای حاج آقا به پایان رسید و سکوت همچنان ادامه داشت. ناگهان یکی از زنان سرش را بالا گرفت و با لحنی شرمسار پرسید: "این کلمات زیبا از کیست؟ چه پیام و معنای عمیقی در آن نهفته بود!"
حاج آقا با لبخندی مهرآمیز و پدرانه پاسخ داد: "این کلمات نورانی، از صحیفهی سجادیه، مناجات امام زینالعابدین (ع) است. دعایی سرشار از عشق به خدا و تقوا و پارسایی."
زن پرسید: " متاسفانه ما از این معارف و دعاهای نورانی بیبهره بودیم. میشود این کتاب را به ما بدهید؟"
حاج آقا با کمال میل صحیفهی سجادیه را به آنها هدیه داد و در دل برای آنان دعای خیر کرد. یکی از زنها با کنجکاوی مشغول ورق زدن صحیفه سجادیه شد. گاهی در برخی صفحات توقف کرده و آن را با دقت می خواند.
🔹تحولی در دل ها
قطار به ایستگاه مقصد رسید و مسافران یکی پس از دیگری از کوپه پیاده شدند. اما خداحافظی گرم و صمیمانهی آن زنان با حاج آقا، نشان از تحولی مثبت در دل آنها داشت.
حاج آقا با خود اندیشید: "ای بانوی مسلمان! تو چراغ هدایت در تاریکی دنیایی. با حجاب و عفاف خود، عطر پاکی و اخلاق را در جامعه پخش کن. مبادا رنگ از دیگران بگیری، بلکه با نور ایمان و تقوا، محیط پیرامونت را روشن و معطر نما."
🔹درس های داستان
داستان "عطر عفاف در کوپه قطار" به ما میآموزد که هر مسلمان وظیفهای دینی و اخلاقی برای امر به معروف و نهی از منکر دارد. این وظیفه باید با ظرافت و لطافت و به دور از هرگونه بیاحترامی و خشونت انجام شود.
در این داستان، حاج آقا با صبر و حوصله و بدون هیچگونه خشونت یا تحقیر، زنان را به سوی مسیر درست هدایت میکند. او به جای سرزنش و توبیخ، با لحنی مهربان و پدرانه به آنها تلنگری زد و زمینه را برای تحول درونی آنها فراهم ساخت.
این داستان یادآور این نکته است که ایمان و تقوا قدرتی شگفتانگیز برای دگرگونی انسانها و اصلاح جامعه دارد. با نشر عطر دل انگیز فضیلت در جامعه، میتوانیم به روشنایی و عطرآگین شدن محیط پیرامون خود کمک کنیم.۱۴۰۳/۳/۲۴
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
🔹کاسه یخ ننه نخودی
بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم!
و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه نخودی" بود.
ننه نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچهدار نشده بود...
میگفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخت و فال میگرفت.
پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
زمستان و تابستان آبیخ میخورد، ولی یخچال نداشت.
ننه ، شبها میآمد درِ خانهی ما و یک قالب بزرگ یخ میگرفت.
توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسهی ننه نخودی" بود.
ننه با خانهی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن میآمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم میآوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و در حین صحبت با پدر توی هر جملهاش یک "پسرم" میگفت.
یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد.
بچهی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد.
ننه بهش آبنبات داد.
ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و کاسهی ننه نخودی را از جایخی برایش آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت:
"ننه! از این به بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بیحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسهی ننه نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخاش، یک لایه برفک نشسته بود..
یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
او توی خانهی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر
ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت...
توی تشییع جنازهاش کاسهی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.
یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد....
کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی!!!
هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...
حواسمان به یکدیگر باشد.
در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم.
نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود...
یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم...
چون عمر و زندگی اون چیزی که فکرمیکنیم نیست خیلی کوتاه ست...
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://t.me/ahlbeyt110
https://eitaa.com/ahlebit110
عقل، ثروت، مردم و خدا: تعادل کلیدی
کسی که فقط به عقل خود تکیه کند گمراه می شود.
کسی که فقط به ثروت خود تکیه کند تهی دست می شود.
کسی که فقط به مردم تکیه کند خسته می شود.
اما کسی که به خدا تکیه کند نه گمراه می شود، نه تهی دست می شود و نه خسته می شود. این مفاهیم در آموزه های دینی آمده است.
این سخنان به ما می آموزد که تکیه صرف بر هر یک از این منابع، ناقص و ناپایدار است:
عقل: عقل هدیه ی ارزشمندی است، اما محدودیت هایی نیز دارد. عقل می تواند در تاریکی غرور و تعصب گمراه شود و در پیچیدگی های زندگی ناکافی باشد.
ثروت: ثروت می تواند امنیت و فرصت هایی را فراهم کند، اما ناپایدار و گذراست. ثروت نمی تواند معنای واقعی زندگی یا آرامش خاطر را به ارمغان آورد.
مردم: روابط انسانی منبع حمایت و محبت هستند، اما می توانند متزلزل و غیرقابل اعتماد باشند. تکیه صرف بر دیگران می تواند به سرخوردگی و خستگی منجر شود.
در مقابل، اعتماد به خدا به عنوان منبعی پایدار و بی قید و شرط ارائه می شود. ایمان به خدا به ما قدرت، جهت و آرامش در سختی ها و چالش های زندگی می دهد.
نکته کلیدی این است که این منابع به طور متقابل انحصاری نیستند. عقل، ثروت و روابط انسانی می توانند دارایی های ارزشمندی باشند، به شرطی که در تعادل با ایمان به خدا قرار گیرند.
چند نکته برای یافتن تعادل در زندگی
از عقل خود برای درک جهان و پیروی از آموزه های الهی استفاده کنید.
از ثروت خود برای کمک به دیگران و ارتقای خیر مشترک استفاده کنید.
روابط قوی با افرادی که ارزش های شما را به اشتراک می گذارند ایجاد کنید.
در همه امور به خدا توکل کنید و ایمان خود را تقویت کنید.
با یافتن تعادل بین منابع دنیوی و ایمان به خدا، می توانید زندگی معنادار، پایدار و پرمعنا را تجربه کنید.۱۴۰۳/۳/۲۵
✍ علی اسدی
@ali_asadi_zanjani
@aliasadizanjani110
🔴 چهار هزار تهمت در نامه عمل او ثبت شد.
چند سال قبل، وقتی با یکی از تجربهگران نزدیک به مرگ مصاحبه میکردم، مطلبی در مورد آیتالله رئیسی گفت که همان ایام در کتاب تقاص به این موضوع اشاره شد.
ایشان میگفت در مرور اعمالم به مطلبی رسیدم در مورد انتخابات ۱۳۹۶. آن ایام پیامی برای من و برخی دوستان ورزشکارم آمد که تهمت به یکی از نامزدهای انتخابات (آقای رئیسی) بود.
من شک کردم و این پیام را ارسال نکردم، حتی با دوستم صحبت کردم و گفتم این حرف صحت ندارد، اما دوستم این پیام را در کانال و صفحه خود بازنشر داد.
آن سال آقای رئیسی به خاطر تهمتها و جوسازیهای رسانه ای رأی نیاورد اما...
در آن سوی عالم نکات عجیبی دیدم. دوست من با آنکه میدانست این پیام صحت ندارد، اما به خاطر گرایشهای سیاسی آن را پخش کرد.
من دیدم که چهار هزار نفر پیام او را دیده بودند و چهار هزار تهمت در نامه عمل او نوشته شده بود. چهار هزار تهمت که یکی از آنها برای شقاوت انسان کافی است. او حسابی خودش را گرفتار کرده بود...
📚 منبع : کتاب تقاص اثر گروه شهید هادی
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://t.me/ahlbeyt110
https://eitaa.com/ahlebit110
✅ خاطره ای از شیخ علی اکبر برهان
🔻اعمال شب عرفه من و شما فرق دارد
🔸فردي بود به نام آقاي ذكايي كه حياط بسيار بزرگي در خيابان پامنار داشت با اتاقهاي متعدد ، وضع مالي اش هم خوب بود. ماه به ماه براي دريافت اجاره به در منزل ما مي آمد. اجاره آن روز پانصد تومان بود، كم نبود.
🔸شب عرفه اي بود، پدرم داشت آماده مي شد تا لب حوض منزل وضو بگيرد كه در زدند.
گفت: ” در را باز كن ، حاج آقاي ذكايي است ، اجاره اش را مي خواهد.”
.
🔸آمد داخل، به حاج آقا سلام كرد. مرحوم پدرم به من گفت: “پاكت آنجاست، برو بياور و به حاج آقا بده” رفتم پاكت را كه قبلا آماده كرده بود. برداشتم و بردم به آقاي ذكايي دادم. تشكر كرد و قبل از اين كه برود از پدرم سؤال كرد: امشب شب عرفه است؟ گفت: “بله، امشب شب عرفه است” سؤال كرد: “اعمال امشب چيست؟ اعمال امشب را براي ما نمي گوييد؟ تا آقاي ذكايي اين حرف را زد مرحوم پدرم بلند شد ايستاد و گفت: ” امشب اعمالي براي من دارد و اعمالي هم براي شما “! خيلي با اخلاق خوب ، با بيان خوب و زبان خوب و صورت باز پاسخ دادند. او با تعجب سؤال كرد: “مگر فرقي مي كند؟
.
🔸مگر من و شما دارد؟ مرحوم پدرم فرمود: “بله، فرق مي كند! اعمالي كه براي من هست ادعيه و زيارت امام حسين عليه السلام است، نمازهايي است، اذكاري است، بيدار بودن و احيا گرفتن است اين است كه تا صبح بنشينم و خدا را بخوانم و عبادت كنم، اين مربوط به من است.
اما آن اعمالي كه براي شماست اين است كه الآن مقداري برنج و روغن خوب بخري و ببري در منزل كساني كه واقعا محتاج هستند، كساني كه سال مي گذرد و برنج نديده و نخورده اند، به ياد امام حسين به آنها بدهي و دلشان را شاد كني، چون شب عرفه است و شب امام حسين است، بعد هم به خانه ات برو و تخت بگير تا صبح بخواب! من بايد بيدار باشم و براي شماها دعا كنم، براي خودم دعا كنم “!
____________
جملاتی از این عالم بزرگوار را در روز عرفه بخوانیم و فکر کنیم‼️
🔸آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): استاد ما حضرت حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) میفرمودند: .
آن قدر در قبر بخوابیم که استخوانهایمان بپوسد.یک شب هم بلند شو ببین چه خبر است! .
🔸آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان می فرمودند: اگر میخواهی قدر مادرت را بفهمی یک شب دو تا آجر به شکمت ببند و بخواب. در همان شب متوجه سختی ولادت و بارداری خواهی شد, خلاصه اگر پدر و مادرت از شما ناراضی باشند
کارت گیر است و سلب توفیق می شوی
حتی سعی کن جلوی آنان مودب بنشینی و پاهایت را دراز نکنی!
.
🔸آیت اللّه برهان هر روز، ساعتی قبل از نماز به مسجد می آمد و به نظافت و آراستن مسجد می پرداخت. هنگامی که مردم برای نماز می آمدند، مسجد را مانند دسته گل، تر و تازه و آراسته می دیدند.
🔸آیت الله مجتهدی: استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان(ره) میفرمودند: یک زمانی بیاید که مردم از پشت شیشه، داخل مساجد را نگاه کنند و به حالت تمسخر بگویند یک زمانی پدران ما اینجا دولا و راست میشدند.
__________
شیخ علی اکبر برهان وکالت مطلقه از سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله حجت داشت و خدمات بسیاری نمود و مورد وثوق و اطمینان مراجع تقلید بود. وی همچنین از سید ابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی و سید محمود شاهرودی اجازه اجتهاد و روایت داشت.
سبک زندگی اهل بیت(ع)
https://t.me/ahlbeyt110
https://eitaa.com/ahlebit110