معجزات امام سجاد علیه السلام
#دو_قرص_نان
«زهری گوید: خدمت امام زین العابدین (علیهالسّلام) بودم که یکی از اصحابش نزد آن حضرت آمد و امام به او فرمودای مرد چه وضعی داری؟ عرضکرد: یا ابن رسول الله من امروز چهارصد اشرفی قرض دارم و نانخور زیادی دارم و چیزی ندارم برای آنها ببرم. امام به شدت گریه کرد. عرضکردم: چرا گریه میکنی؟ فرمود: آیا گریه برای غیر مصیبت و بلاهاست؟ (گریه برای مصائب و محنتهای بزرگ است). گفتند: این چنین است. فرمود: چه محنت و مصیبت بر مؤمن آزاد از این سختتر که برادر خود را محتاج بیند و نتواند به او کمک کند و او را فقیر بیند و نتواند علاج آن بکند. زهری گوید: مجلس بهم خورد و یکی از مخالفان که بر امام طعن میزد و می گفت: از اینها تعجب است که یک بار ادعا میکنند آسمان و زمین و هر چیزی فرمانبر آنها است و خدا هر خواست آنها را اجابت کند و بار دیگر، نسبت به اصلاح حال خواص خودشان، اعتراف به درماندگی میکنند.
این خبر به آن مرد گرفتار رسید و آمد نزد امام و عرض کرد: یابن رسول الله از فلانی به من خبر رسیده که چنین و چنان گفته و این گفته او از گرفتاری خودم بر من سختتر است. امام فرمود: خدا اجازه رفع گرفتاریت را داده است. ای فلانه (خطاب به یکی از کنیزها)، افطاری و سحری مرا بیاور. دو قرص نان آورد. امام به آن مرد فرمود: اینها را بگیر که جز آنها چیزی نداریم. خدا به وسیله آنها از تو رفع گرفتاری کند و مال بسیاری به تو میرساند. آن مرد آن دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمیدانست چه کند. دراندیشه قرض سنگین و بدی وضع عیالش بود و شیطان به او وسوسه میکرد که این دو قرص نان چطور حوائجت را برطرف میکند؟ به ماهی فروشی رسید که ماهی او خشک شده بود. به او گفت: این ماهی تو خشک است، این قرص نان من هم خشک است، میل داری این ماهی خشک شدهات را به این قرص نان خشک من بدهی؟ گفت: آری. ماهی را به او داد و قرص نان او را گرفت. باز به مرد نمک فروشی که نمک او را نمیخریدند برخورد کرد و به او گفت: این نمکت را که از تو نمیخرند من میدهی و در مقابل، این قرص نان را بگیری؟ گفت: آری. نمک را از او گرفت و با ماهی آورد و با خود گفت این ماهی را با آن نمک اصلاح میکنم. چون شکم ماهی را شکافت دو لؤلؤ فاخر در آن یافت و خدا را حمد گفت.
در این میان که خوشحال بود، در خانه او را زدند. آمد ببیند پشت در خانه چه کسی است. دید صاحب ماهی و نمک هر دو آمدند و هر کدام میگویند: ای بنده خدا ما و عیال ما هر چه کوشش کردیم دندان ما به این قرص نان تو کار نکرد (نتوانستم نان را بخوریم) و گمان کردیم که تو از بدحالی و فقر این نان را میخوری و آن را به تو برگرداندیم و آنچه هم به تو دادیم بر تو حلال کردیم آن دو قرص نان را گرفت. چون آن دو نفر برگشتند، باز در خانه او را زدند که فرستاده امام بود. وارد شد و گفت: امام میفرماید خدا به تو گشایش داد، طعام ما را باز ده که جز ما کسی آن را نخورد. آن مرد آن دو لؤلؤ را به بهای بسیاری فروخت و قرضش را ادا کرد و وضع زندگیش خوب شد.
یکی از مخالفین گفت: ببین تفاوت تا کجا است؛ در عین حالی که علی بن الحسین (علیهالسّلام) توانا برفع فقر خود نیست، او را به این ثروت بسیار رسانید و این چگونه میشود و چگونه کسی که از رفع فقر خود ناتوانست به این ثروت بی نهایت تواناست.
امام فرمود: قریش هم به پیغمبر همین اعتراض را داشتند و میگفتند: کسی که نمیتواند از مکه تا مدینه را جز در دوازده روز برود (چنان که به هنگام هجرت او نیز چنین بود)، چگونه در یک شب از مکه به بیت المقدس میرود و برمیگردد. سپس علی بن الحسین (علیهالسّلام) فرمود: اینها غافلند از کار خدا و دوستان خدا. به مقامهای بلند نمیتوان رسید مگر با تسلیم در مقابل خدا و ترک اظهار نظر و رضا به آنچه او صلاح میداند. دوستان خدا صبر میکنند بر گرفتاریها و ناراحتیها بطوری که دیگران چنین صبری ندارند و خداوند در مقابل این شکیبائی آنها را به تمام آرزوهایشان میرساند. با وجود این، آنها جز خواسته خدا را نمیخواهند.»
امالی: ص۵۳۷.
https://eitaa.com/ahlekesa_ir
همین نه من بهفراق تو مبتلا شدم و بس
به هر که مینگرم هست مبتلایِ فراقت!
#حسینمن
@ahlekesa_ir
☑️امام حسین علیهالسلام:
وَ اللّهِ مَا خَلَقَ اللّهُ شَيْئاً
إِلا وَ قَدْ اَمَرَهُ بِالطّاعَةِ لَنَا
بخدا قسم
خداوند هيچ موجودى را نيافريد،
مگر آن كه
او را به #اطاعت_از_ما امر كرد
📚بحارالانوار ج۴۴ص۱۸۱
@ahlekesa_ir
خامس اهل کساء
☑️امام حسین علیهالسلام: وَ اللّهِ مَا خَلَقَ اللّهُ شَيْئاً إِلا وَ قَدْ اَمَرَهُ بِالطّاعَةِ لَنَ
آه آه که آن تیر سهشعبه و نیزه و شمشیر و عمود و سنگ و چوب و عصا ...همه به فرمانش بودند و آن جناب برای نجات امت، شهادت خود و اولاد خویش را اختیار فرمود😭😭😭😭
@ahlekesa_ir
گفتند به طعنه: که بمیرید ازاین داغ
ما هم زِ خدا خواسته گفتیم: الهی!
#حسین🖤
@ahlekesa_ir
#حسین_جان
گداے #عشق تو از هرڪسے ڪه پا بخورد
تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد
تمام دغدغہاش حسرٺ همین جملہسٺ
خداڪند ڪه مسیرم #اربعین بہ #ڪربلا بخورد
اللهم ارزقنا حرم حسین جان ....😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@ahlekesa_ir
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
🩸 گریه و عزای #سیدالشهداء علیهالسلام حدّ و مرز ندارد، میزان عمل #امام است 🩸
▫️ #شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
🥀 منهال گوید: از کوچه عبور میکردم، دیدم آب از ناودان خانهای سرازیر است. اجتناب کردم؛ شخصی بانگ بر من زد که:
🥀 وای بر تو! از این اجتناب میکنی، مگر نمیدانی این #آب چشم امام زینالعابدین صلوات الله علیه است!؟
🥀 گفتم: چگونه میشود شخصی چنین #گریه کند که #اشک چشم او از ناودان بریزد؟!
🥀 دقّ الباب کردم. غلامی آمد، اذن دخول خواستم و رفتم بالای بام خانه حضرت...
🥀 دیدم #امام_سجاد علیهالسلام میخواهد تجدید وضو کند؛ #آب را به کف دست میگیرد و #گریه میکند و به آب میگوید:
🥀 ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه #شهید کردند؟!
🥀 عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟!
🥀 إمام علیهالسلام فرمود:
ای منهال! آنچه را که من دیدم تو که ندیدهای؛ چون بر این مصیبت باید تا محشر گریست!
🥀 روز #عاشورا بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمهام زینب کبری سلامالله علیها آمده و میگوید:
🥀 اینور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی #نیزه کردهاند..!
📕 جامع المجالس (خطی)، صفحه ۲۶۳
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #عید_غدیر #غدیر #غدیر_ثانی #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از نشرمعارفاهلبیتعلیهمالسّلام
🚩 ساطع شدن نور از رأس شریف امام حسین علیهالسّلام در مسیر شام و شیعه شدن راهب مسیحی به برکت آن (طبق نقل منابع مخالفین و اهل تسنّن)
ابن حجر هیتمی، از علمای مشهور و متعصّب اهل تسنّن مینویسد:
(در مسیر #شام) لشکریان ابنزیاد (لعنةاللهعلیهم) در هر منزلی که توقف میکردند، سر #امام_حسین (علیهالسّلام) را بر نیزهای میزدند و پاسبانیاش میکردند؛ راهبی در کلیسا سر را دید و از حکایتش پرسید؛ پاسبانان شرح ماجرا کردند؛ پس راهب گفت: «شما چه قوم بدی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت، ما در باغهایمان سکونتش میدادیم، ولی شما عجب قوم پستی هستید که چنین کردید! آیا حاضرید در ازای دریافت ده هزار دینار، این سر را امشب به من بدهید؟» پاسبانان (پس از کسب اجازه از عمرسعد ملعون) قبول کردند؛ پس راهب سر شریف را گرفت و شست و معطّر کرد و بر دامنش گذاشت؛ ناگاه دید از سر مقدّس، نور ساطع شد و تا آسمان بالا رفت؛ راهب با دیدن این #معجزه از رأس شریف، تا صبح نشست و گریه کرد؛ سپس اسلام آورد و از کلیسا خارج و خادم اهلبیت (علیهمالسّلام) شد.
📚 الصواعق المحرقة (ابنحجرهیتمی)، ج۲، ص۵۸۱
🏴 «صلّی الله علیک یا أباعبدالله.»
#راهب #عزاداری #گریه
@NashreMaarefeAhleBeit