eitaa logo
اهل کتاب
135 دنبال‌کننده
152 عکس
1 ویدیو
4 فایل
اهل کتاب صادق معرفی کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر «هرکس‌باکتاب‌ها‌آرام‌گیرد هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است....» #امام‌علی‌؏ ارتباط با مدیر @ibrahimshojaat صفحه‌ی اینستاگرام: Instagram.com/ahleketab
مشاهده در ایتا
دانلود
سهراب شاعر نبود! سهراب یک نویسنده‌ی خلاق و بااحساس بود. سهراب یک هنرمند بزرگ تاریخ معاصر ما بود. سهراب یک فرد عاشق بود؛ اما سهراب شاعر نبود، چراکه چیزی که می‌نوشت را نباید شعر به حساب آورد. برخی از این جملات احساسی و موزون است اما شعر نیست. هشت کتاب در حقیقت هشت دفتر از مکتوباتی است که از الهامات و تفکرات خاص و عرفانی سهراب سپهری را نشات گرفته است و در دفترهایی با عنوان‌های مرگ رنگ (1330)، زندگی خواب (1332)، آواز آفتاب (1340)، شرق اندو (1340)، صدای پای آب (1344)، مسافر (1345)، حجم سبز (1346) و ما هیچ، ما نگاه آمده است. خواندن این کتاب در کل توصیه می‌شود، منتهی نباید توقع یک کتاب شعر را از آن داشت چراکه سهراب شاعر نبود. شعر روشنی، من، گل، آب از دفتر حجم سبز: ابری نیست بادی نیست می‌نشینم لب حوض: گردش ماهی‌ها، روشنی، من، گل، آب. پاکی خوشه زیست. مادرم ریحان می‌چیند. نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی‌ابر، اطلسی‌هایی تر. رستگاری نزدیک: لای گل‌های حیاط. نور در کاسه مس، چه نوازش‌ها می‌ریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می‌آرد. پشت لبخندی پنهان هرچیز. روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهره من پیداست. چیزهایی هست، که نمی‌دانم. می‌دانم، سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد. می‌روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم. راه می‌بینم در ظلمت، من پر از فانوسم. من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت. پرم از راه، از پل، از رود، از موج. پرم از سایه برگی در آب: چه درونم تنهاست. بمانیم
فیض بوک! مجموعه شعرهایی سیاسی و اجتماعی در قالب طنز که شاعر و طنزپرداز معروف کشورمان، آقای ناصر فیض زحمتش را کشیده است. اکثر اشعار این کتاب حول مسائل اجتماعی و گاف‌های سیاسی دوره دوم دولت آقای احمدی‌نژاد می‌گذرد و شاعر تندی نقدهایش را با شیرینی اشعار طنزش تعدیل کرده است. اگر از خواندن شعر زیر خنده بر لبانتان آمد، کل کتاب را بخوانید. مگه طوری می‌شه یک هفته مربٌا نخورین؟ خب می‌خوردین که می‌خوردین! دیگه حالا نخورین وقتی مرغا گم می‌شن، تخم‌شونم گیر نمی‌یاد پس نگردین، می‌بینین نمی‎شه پیدا، نخورین! می‌خوام اول بهتون بگم که تا آخر عمر خوردنی‌ها رو چه شکلی بخورین یا نخورین بعدشم یه جور باید با هم بریم تا ته شعر ببینیم، چیزی مگه درست می‌شه با «نخورین»! می‌زنن موجا به ساحل، همه رو خیس می‌کنن عزیزم! کالباس خشکو لب دریا نخورین! چن تا ظرف_از این یه بار مصرفا همراتون باشه تو سفرها غذا رو، روی مقوا نخورین! همه‌تون ویلا دارین، اون تو یه کاریش بکنین غذای تو خونه رو بیرون ویلا نخورین! هفته هفت روزه، می‌شه چهار روزشو روزه گرفت یعنی امروز اگه خوردین، دیگه فردا نخورین چی می‌شه اون سه روزم شکم چرونی نکنین شک ندارم که می‌شه، یه هفته حتی نخورین! ساندویچو باید از پهنا بهش گازبزنن پس ما هم دیگه اونو از درازا نخورین! میز و صندلی گذاشتن که شما راحت باشین یعنی هر چیزی رو تو هر جا سر پا نخورین اونا چیزی نخورن وقتی همه‌ش این‌جا میان شما هم وقتی همه‌ش مهمونین اون‌جا، نخورین! یک نصفه شبه، نه پسته! نه میوه! نه غذا! هشت صبحم بشه، چیزی نیارن، جا نخورین! حالا شد ساعت نه، در و شد و چیزی اومد اونا خوردن مال‌شونه، شما اما نخورین! خب اینم یه جوری غیبت میشه، فرقی نداره هر چی خواستین بخورین، پشت سر ما نخورین! این جماعت گروی نه، همیشه هشتشون چیزی خوردین، بخورین اما فرادا نخورین! همه حرف من این دو جمله آخرمه یکی «بی ما نخورین» و یکی «تنها نخورین»! شما مردم! روحتون خیلی لطیفه مثل تمبر مشتری خیلی دارین، به شرطی که تا نخورین بمانیم