eitaa logo
عرفان ناب
543 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
88 ویدیو
3 فایل
📡 http://www.ahlevela.com ديگر كانال ما: 👈 http://ble.ir/ahlevelaa ارتباط با ما: 👈 @adminsm 🌐 اينستاگرام:👈http://instagram.com/ahlevela 🔵 کانال ما در آپارات: 👈 https://www.aparat.com/ahle_vela/Ahlevela
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🟥⬛️ آیا امام حسین علیه‌السّلام از آغاز می‌دانستند به شهادت می‌رسند (بخش پانزدهم) زمانی که امام حسین علیه‌السّلام قصد کردند از مکّه خارج شوند، عبدالله‌بن‌زبیر، نزد حضرت آمد و با نفاق گفت: از مکّه بیرون نروید و همین‌جا بمانید. بالاخره شما همین‌جا طرفدارانی دارید، من هم قول می‌دهم خودم با شما بیعت کنم و حکومتی شکل گیرد. وقتی بیرون رفت، حضرت فرمودند: او به ظاهر به من می‌گفت بمانید؛ ولی ته دلش از خدا می‌خواست که من مکّه را ترک کنم تا میدان برای او باز باشد. علی‌ایّ‌حال آنجا به عبدالله‌بن‌زبیر فرمودند: اِنَّ اَبِی حَدَّثَنِی اَنَّ بِمَکَّةَ کَبْشاً بِهِ تُسْتَحَلُّ حُرْمَتُها، فَما اُحِبُّ اَنْ اَکُونَ ذٰلِکَ الْکَبْشُ وَ لَئِنْ اُقْتَلُ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ اَحَبُّ اِلَیَّ اَنْ اُقْتَلُ فِیها وَ لَئِنْ اُقْتَلُ خارِجاً مِنْها بِشِبْرَیْنِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلُ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ، وَ اَیْمُ اللهِ لَو کُنْتُ فِی جُحْرِ هَامَّةٍ‌ مِنْ‌ هٰذِهِ‌ الْهَوامِّ‌ یَسْتَخْرِجُونِی حَتّیٰ یَقْضُوا بِی حاجَتَهُمْ، وَ اللّٰهِ لَیَعْتَدُنَّ عَلَیَّ کَما اَعْتَدَتِ الْیَهُودُ فِی السَّبْتِ: پدرم بر من حدیث کرد که در مکّه قوچی را می‌کشند که حرمت مکّه با او می‌شکند؛ من دوست ندارم که آن قوچ باشم. اگر یک وجب بیرون مکّه کشته شوم، برایم دوست‌داشتنی‌تر است از اینکه داخل مکّه کشته شوم؛ و اگر دو وجب بیرون مکّه کشته شوم، برایم محبوب‌تر است از اینکه در یک وجبی مکّه کشته شوم. (یعنی کاملاً تأکیدشان بر این است که اینها می‌خواهند مرا در مکّه بکشند.) و سوگند به خدا، اگر در لانه‌ی حیوانی مخفی شوم، آنها مرا از آن بیرون خواهند کشید و خواسته‌ی خود را عملی خواهند کرد. (یعنی نمی‌شود در مکّه بمانم و کشته نشوم.) به خدا اینها همانطور که یهودیان در مورد روز شنبه تجاوز کردند، (که کار کردن در روز شنبه برایشان حرام بود ولی ماهی‌گیری کردند و قرآن هم اشاره کرده است،) در مورد من هم تجاوز خواهند کرد و مرا در مکّه خواهند کشت. بعد حضرت فرمودند: يَا ابْنَ ‌الزُّبَيْرِ! لَاَنْ‏ اُدْفَنَ‏ بِشاطِئِ‏ الْفُراتِ‏ اَحَبُّ‏ اِلَیَّ‏ مِنْ‏ اَنْ‏ اُدْفَنَ‏ بِفِناءِ الْكَعْبَةِ: ای پسر زبیر اگر من در شاطِی‌ءالفرات (یعنی سرزمین کربلا) دفن شوم، برایم دوست‌داشتنی‌تر است از اینکه مرا در آستانه‌ی کعبه دفن کنند. (خیلی جالب است که حضرت از همین‌جا می‌گویند که محلّ کشته شدن من کجاست.) وقتی ابن‌زبیر بیرون رفت حضرت فرمودند: اِنَّ هٰذا یَقُولُ لِی کُنْ حَمامً مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ، وَ لَئِنْ اُقْتَل وَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحَرَمِ باعٌ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ وَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ شِبرٌ، وَ لَئِنْ اُقْتَل بِالطَّفِّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ بِالْحَرَمِ: ابن‌زبیر به من می‌گوید مانند یکی از کبوترهای حرم شو و در مکّه بمان، در حالی که اگر من به اندازه‌ی یک ذراع بیرون حرم کشته شوم برایم محبوب‌تر است از اینکه در فاصلهی یک وجبی مکّه کشته شوم. و اگر در سرزمین طَفّ به شهادت برسم، (باز اشاره به سرزمین کربلاست،) برای من دوست‌داشتنی‌تر از این است که در حرم به شهادت برسم. بعد امام حسین علیه‌السّلام فرمودند: اِنَّ هٰذا لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الدُّنْیا اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ اَنْ اَخْرُجَ مِنَ الْحِجازِ وَ قَدْ عَلِمَ اَنَّ النّاسَ لا یَعْدِلُونَهُ بِی، فَوُدَّ اَنِّی خَرَجْتُ حَتّیٰ یَخْلُوا لَهُ: برای ابن‌زبیر هیچ‌چیز این دنیا دوست‌داشتنی‌تر از این نیست که من از مکّه بیرون بروم، از سرزمین حجاز هم بیرون بروم. چون می‌داند که هیچ‌کسی از مردم او را هم‌سطح من نمی‌داند و در نتیجه تا من هستم کسی با او به‌عنوان خلیفه بیعت نخواهد کرد ولذا دوست می‌دارد که من هرچه زودتر از مکّه بیرون روم تا زمینه برای او و برای حکومت او خالی شود؛ ولی به ظاهر و منافقانه به من می‌گوید از رفتن از مکّه منصرف شو. به ماجرای عبدالله‌بن‌زبیر اشاره کرده‌ام که چه آدم خبیثی است و اینجا منافقانه آمده و به حضرت پیشنهاد می‌کند نروید؛ ولی حضرت مصرّانه از مکّه خارج می‌شوند. عليه السّلام
راه خدا سخت است؛ امّا با امام حسین علیه‌السّلام خیلی آسان و کم‌‌کار است..... 🏴 ماه محرّم یکی از ماه‎های تکامل است و محبّت و عزاداری برای امام حسین علیه‌السّلام انسان را زود به مقصد می‎رساند. کُلُّنا سُفُنُ النَّجَاةِ وَ سَفینَةُ الحُسَینِ اَسرَعُ: همه‎ی ما اهل‌بیت کشتی‎های نجاتیم، ولی کشتی امام حسین سریع‌تر است. 🏴 همه‎ی اهل‌بیت علیهم‌السّلام کشتی نجاتند؛ امّا کشتی امام حسین علیه‌السّلام سریع‌تر است و وقتی حرکت می‎کند، سایر کشتی‎ها کنار می‎کشند و راه را برای آن باز می‎کنند. امام حسین علیه‌السّلام رو به خدا سریع است، تجلّی خدا هم به سوی او سریع است. راه خدا سخت است؛ امّا با امام حسین علیه‌السّلام خیلی آسان و کم‌‌کار است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷جلوه‌هایی از جمال اخلاقی در مکتب عاشـــورا ◻️حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام فرمودند: فَلَکُمْ فِیَّ اُسْوَةٌ: در وجود من برای شما شیعیان و دوستان من، بهترین الگو تبلور یافته و شما باید در همه‌ی ابعاد وجودی به من تأسّی کنید. یکی از ابعاد شخصيّت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام كه نقش اسوه بودن آن را بايد مدّ نظر داشت و از آن درس ‌آموخت و در قالب آن رفتار كرد، جمال اخلاقي اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام و اهل‌بيت و اصحاب كرام آن حضرت است.  ◻️یک دانشمند مصري به‌نام عبّاس محمود عقّاد که نويسنده‌ي توانايی است و کتاب‌های متعدّدی هم در زمینه‌ی علوم و معارف اسلامي ‌و شخصيّت‌هاي بزرگ اسلامي نوشته، در رابطه‌ با شخصيّت اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام در روز عاشورا‌ جمله‌ي جالبي دارد؛ مي‌گويد: در روز عاشورا بين خصلت‌هاي حسين علیه‌السّلام مسابقه درگرفته بود. صبر، رضا، تسليم، اخلاص، شجاعت، طمأنينه و آرامش، غيرت و... صفات بيشمار كمالي اباعبدالله‌الحسين علیه‌السّلام گويا با هم رقابت مي‌كردند. وقتی جمال اخلاقی آن حضرت را در روز عاشورا میبینید نمیدانید بر کدام‌یک از این صفات بیشتر تمرکز کنید. ◻️صحنه‌ی عاشورا، صحنه‌ی مسابقه‌ی فضیلتهای اخلاقی در وجود اباعبدالله علیه‌السّلام و در شعاع وجود آن حضرت، در اهل‌بيت و اصحاب كرام ایشان است. مردانگي و جوانمردانه جنگيدن، از آن فضیلت‌های بسیار بزرگ است. دو جلوه‌ی آن را عرض می‌کنم. يكي مال قبل از عاشوراست. ◻️وقتي مسلم‌بن‌عقيل به كوفه آمد، در منزل ‌هاني‌بن‌عروه اقامت کرد و ابن‌زياد به‌خاطر ‌اينكه‌ هاني‌بن‌عروه را از همراهي با مسلم‌بن‌عقيل بترساند، برای تهدید و شايد هم تطميع به خانه‌ی او آمد.‌ مسلم‌بن‌عقیل در خانه‌ی هاني‌بن‌عروه است و هانی از پيش قرار گذاشته بود كه وقتي ابن‌زياد آمد، من‌ به تو اشاره می‌کنم و همین‌که اشاره کردم، از پشت پرده بیا و كار ابن‌زياد را همين‌جا بساز و تمامش کن. ابن‌زياد‌ آمد، ‌هاني هم اشاره كرد؛ امّا مسلم پیدایش نشد. دوباره اشاره کرد، خبری نشد. سه باره، خبری نشد؛ مأیوس شد! ابن‌زياد ديدارش را كرد و حرف‌هايش را زد و رفت. وقتی كه او رفت، مسلم‌بن‌عقيل از پشت پرده بيرون آمد. ‌هاني گفت: چرا كار را تمام نكردي؟ مي‌توانستي با این کار همه‌‌ی ماجرا را تغيير دهي! مسلم گفت: ما اهل ترور و جنگ ناجوانمردانه نيستيم. ما رويارو مي‌جنگيم؛ از پشت سر حمله نمي‌كنيم.  ◻️شبيه ‌اين جلوه، در شب عاشورا اتّفاق افتاد. شب عاشورا شمر تا ‌نزديكي خيمه‌ي اباعبدالله علیه‌السّلام آمد؛ كاملاً هم در تيررس بود. حتّی بعضي از اصحاب خدمت حضرت آمدند و از اباعبدالله علیه‌السّلام اجازه ‌خواستند که شما اجازه دهید ما كار این را همین الان تمام کنیم. اباعبدالله علیه‌السّلام فرمودند: نه! ما اهل ‌اين كار نيستيم. ما اهل ناجوانمردانه دشمن را از پا در‌آوردن نيستيم. ما اگر هم مي‌جنگيم مردانه مي‌جنگيم؛ رویارو می‌جنگیم.  ◻️بنابراین، درس مردانگی در رویارویی حتّی با دشمن و ناجوانمردانه نجنگیدن، از درس‌های بزرگی است که ما در مکتب اخلاقی عاشورا می‌آموزیم. ☑️ @ahlevela
سه غم آمد به جونُم هر سه یک بار غریبـی و اسیـری و غـم یـار غریبـی و اسیـری چـاره ديره ولي آخر كُشد ما را غم يار غـم یـار و غـم یـار و غـم یـار ...
✔️ اگر هر سال خاطره‌ی حادثه‌ی عظیم عاشورا تجدید می‌شود و مجالس به ذکر مصائب اهل بیت‌علیهم‌السلام اختصاص می‌یابد، به خاطر این است که تکرار، بسیار آموزنده و اثرگذار است. رمزِ تکرار در اذکار الهی این است که حقیقت و آموزه‌ای که اندیشه‌ی انسان آن را شناخته و پذیرفته است، در لایه‌های عمیق‌تر وجود او نفوذ کند و از ذهن و فکر، به قلب و دل راه یابد و در آنجا مستقر شود. تکرار سبب می‌شود حقیقت ذکر، همه‌ی وجود انسان را در بر گیرد. تکرار، راز بزرگ تعالی و تکامل است. ↩️ تکرارِ بزرگداشت حادثه‌ی عاشورا و مجالس پی‌‌در‌پی، که خصوصاً در دو ماه بزرگ محرّم و صفر برای اقامه‌ی عزای اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام برپا می‌شود، چنین هدفی را دنبال می‌کند؛ می‌خواهد انسان را به حقیقتِ امام حسین‌علیه‌السلام واصل کند. چون حقیقت امام، حقیقت راستینِ همه‌ی انسان‌هاست. ↩️ امام، جانِ جانِ همه‌ی انسان‌هاست. حقیقت انسانیّت انسان و همان منِ برتر ماست که از آن دور افتاده‌ایم. ما از خویشتنِ خویش غافل و جدا شده‌ایم و آن را فراموش و گم کرده‌ایم. تمام این سوگواری‌ها و تکرار خاطره‌جانبازی‌های اباعبدالله‌الحسین‌ علیه‌السلام و یاران باوفای آن بزرگوار، به خاطر این است که بتوانیم به حقیقتِ خودمان که همان وجود امامِ معصوم و حجّت خداست، برگردیم. ↩️ امام درختی است که برگ‌هایی بر ایشان روییده‌اند. برگ‌ها اصلشان همان درخت است؛ همان تنه، ساقه و شاخه‌ی درخت است و از آن متفرّع شده‌اند. هدفِ این تجدید خاطره‌ها، هدفِ مجالس ذکر و بزرگداشت اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام، ارتباط پیدا کردن و برگشتن به اصل و اتّحاد با حقیقت ولایت، اتّحاد و الحاق به امام، رسیدن به مقام مَعیَّت و نیل به مقام شفاعت است. در زیارت عاشورا همین را از خدا درخواست می‌کنیم. از خدا می‌خواهیم: «أنْ‏ يَجْعَلَنِي‏ مَعَكُمْ‏»؛ با امام باشیم؛ با اهل بیت‌علیهم‌السلام باشیم. از خداوند می‌خواهیم شفاعت امام حسین‌علیه‌السلام را روزی ما کند: «اَللّهُمَّ ارْزُقنِی شَفاعَةَ الحُسَیْن». شفاعت یعنی جفت شدن، پیوستن، مُلحَق شدن، به اتّحاد رسیدن؛ یعنی همان مقام مَعیَّت. ↩️ سلام دادن به امام و زیارت کردن امام هم نماد همین است. به چه کسی سلام می‌کنیم؟ به کسی که به او برخورده‌ایم؛ به او رسیده‌ایم؛ با او ملاقات کرده‌ایم. سلام به امام نتیجه‌ی ملاقات با امام است؛ نتیجه‌ی راه یافتن به امام و ارتباط پیدا کردن با امام است. زیارت هم یعنی دیدار؛ یعنی دیدن امام؛ یعنی به لِقای امام نایل شدن. ↩️ در تجدید خاطره‌ی نهضت حسینی این هدف دنبال می‌شود؛ می‌خواهیم به مقام مَعیَّت با اباعبدالله الحسین‌علیه‌السلام نایل شویم. می‌خواهیم به شفاعت و مقام محمود برسیم؛ مقام محمودی که خدای متعال برای پیغمبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم و اهل بیت‌علیهم‌السلام اختصاص داده است. می‌خواهیم آن شفاعت شامل حال ما شود. یعنی با آن بزرگواران جفت شویم؛ به آنها مُلحَق شویم؛ به مقام مَعیَّت نایل شویم؛ دوباره به حقیقت گم شده‌ی وجود خودمان که حقیقت انسان کامل و حقیقت حجّت خداست، راه پیدا کنیم؛ با او متّحد و به او واصل شویم. 🎤 استاد مهدی طیب
‍ 🟥⬛️ آیا امام حسین علیه‌السّلام از آغاز می‌دانستند به شهادت می‌رسند (بخش شانزدهم) گفتیم امام حسین علیه‌السّلام که از طرح ترور خویش در مناسک حج آگاه بودند، روز هشتم ذی‌الحجّه از مکّه خارج شدند، تا حرمت کعبه شکسته نشود. لذا اینکه برخی می‌گویند حضرت نیّت حجّ را به عمره تبدیل کردند، حرف بی‌پایه‌ای است. امام حسین علیه‌السّلام از روز اوّل قصد حجّ نکرده بودند؛ بلکه یک عمره‌ی مفرده به‌جا آوردند و بدون قصد حجّ در مکّه ماندند و در روز هشتم ذی‌الحجّه از مکّه خارج شدند، بدون اینکه هیچ مشکلی داشته باشند. حضرت عزم حجّ نکرده بودند؛ عمره‌ی تمتّع نکرده بودند که بعد از آن بخواهند حجّ تمتّع به‌جا آورند. حضرت که بیست‌وهشتم رجب به‌سمت مکّه حرکت کردند و در سوم شعبان به مکّه رسیدند، عمره‌ی مفرده را در همان روزهای اوّل ماه شعبان به جا آوردند و در شهر مکّه ماندند. تغییر عزم و تغییر نیّت در کار نبود که بخواهند نیّت حجّ را به نیّت عمره تبدیل کنند. این حرفِ عوامانه‌ای است.  علی‌ایّ‌حال حضرت از مکّه بیرون می‌آیند تا در واقع از سومین طرح ترور حکومت یزید هم رها شوند. چون یزید می‌خواهد طوری خون امام حسین علیه‌السّلام را بریزد که هم از دست ایشان رها شود و هم مسؤولیّت خون حضرت به گردن حکومت او نیفتد. حضرت را در همان شلوغی حجّ بکشند و قاتلان فرار کنند و ناشناخته بمانند. بعد هم حکومت یک بیانیّه بدهد و قتل امام حسین علیه‌السّلام را محکوم کند و بگوید دستگاه‌های اطّلاعاتی و امنیّتی ما مأموریت دارند که آنها را پیدا کنند تا به اشدّ مجازات برسانیمشان و اینگونه، مسؤولیّت قتل امام حسین علیه‌السّلام از گردن حکومت برداشته شود.  بنابر آنچه گفتیم، روند حوادث کاملاً آن بحث‌ها و شبهه‌ها را نفی می‌کند. هم علم امام حسین علیه‌السّلام را به شهادتشان کاملاً روشن می‌کند و هم نشان می‌دهد که حضرت به‌خاطر نامه‌های کوفیان و امثال اینها حرکت نکردند؛ چون نامه‌های کوفیان در مکّه به امام حسین علیه‌السّلام می‌رسد؛ در حالی که امام حسین علیه‌السّلام همانطور که نقل کردیم، از دو سال قبل از مرگ معاویه، حرکتشان را شروع کردند و اهدافشان را تبیین نمودند و در خود مدینه رسماً فرمودند: مِثْلِی لا یُبایِعُ مِثْلَهُ: مثل مَنی با یزیدِ شراب‌خوار آدم‌کش که فسق علنی دارد، قطعاً بیعت نخواهد کرد. حضرت کاملاً می‌فرمایند که من برای چه حرکت می‌کنم. عليه السّلام
📢 خطبه امام سجاد عليه السلام در شام: حضرت سجاد علیه السلام پس از اینکه بر فراز منبر رفت به گونه ای سخنرانی نمود که چشم عموم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد. ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: ◾️أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی ◽️ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران وخاندانم خود را به آنان می شناسانم. أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار كردند.