⁉️پرسش: آیا در قرآن آیاتی وجود دارد كه رزق مخلوقات را تنها كار خدا معرفی كرده باشد؟
✔️پاسخ: سالك در پرتو بصيرتى كه به نور قرآن و تعاليم معصومان: بدان نايل شده است، رزّاق و روزىدهندهى خود را تنها خدا مىداند و هيچ كس جز او را، خواه خود يا ديگران، در روزى خويش دخيل و مؤثّر نمىشمارد.
◻️قرآن كريم مىفرمايد : اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتينُ : خداوند است كه روزىدهنده و در كار خويش، قدرتمند و استوار است.
◻️و مىفرمايد: وَ ما مِن دابَّةٍ اِلّا عَلَى اللهِ رِزقُها: هيچ جاندار و جنبندهاى نيست جز آنكه روزيش بر عهدهى خداوند است.
◻️همچنين مىفرمايد: وَ كَاَيِّن مِن دابَّةٍ لا تَحمِلُ رِزقَها، اللهُ يَرزُقُها وَ اِيّاكُم: چه بسيار جانداران و جنبندگانى كه روزى خود را خود برنمىدارند. اين خداوند است كه آنها و شما را روزى مىدهد.
◻️نيز مىفرمايد : لا نَسأَلُكَ رِزقاً؛ نَحنُ نَرزُقُكَ: ما از تو روزى نمىخواهيم؛ (بلكه) ما به تو روزى مىدهيم.
◻️همچنين مىفرمايد : اَللهُ الَّذى خَلَقَكُم ثُمَّ رَزَقَكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحييكُم: اين خداوند است كه شما را مىآفريند، سپس روزى مىدهد، آنگاه مىميراند، سپس زندهتان مىكند.
↩️ بنابراين همانگونه كه درآفرينش، مرگ و حيات انسان، جز خدا كسى كارهاى نيست، در روزى دادن نيز جز او هيچ كس نقشى ندارد. و آنگاه كه خداوند ناباورى خلق را نسبت به اين حقيقت، و مؤثّر پنداشتن خود و ديگران در روزيشان را مشاهده مىكند، به سوگند متوسّل مىشود تا شايد اين حقيقت را باور كنند كه روزيشان در آسمان مشيّت الهى مقدّر و مقرّر مىشود و هيچ كس جز خدا در آن مؤثّر نيست.
◻️ میفرمايد: وَ فِى السَّماءِ رِزقُكُم وَ ما توعَدونَ، فَوَرَبِّ السَّماءِ و الاَرضِ اِنَّهُ لَحَقٌّ: روزيتان و آنچه بدان وعده داده شدهايد در آسمان رقم مىخورد. به خداى آسمان و زمين كه اين حقيقت است.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ١٤٠
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۳۷
فایل صوتی 👇👇👇
⁉️ پرسش: خداوند مقدار رزق افراد و تنگی و وسعت آن را بر اساس چه حكمت و مصلحتی تعیین میكند؟
☑️ پاسخ: نه تنها در اصل روزى، بلكه در مقدار آن نيز كسى جز خدا مؤثّر نيست. همچون طبيب حاذق و خيرخواهى كه بر اساس حال بيمار، مقدار مصرف هر دارو را تعيين مىكند، خداوند نيز بر مبناى علم، رحمت و حكمت بىمنتهاى خويش، بر اساس حالات روحى و درونى هركس، دقيقاً به همان ميزان روزى براى او تعيين و مقرّر مىكند كه مناسبترين شرايط را براى نيل او به كمال و تعالى فراهم سازد.
💫 قرآن کریم مىفرمايد : لَهُ مَقاليدُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ، يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ و يَقدِرُ، اِنَّهُ بِكُلِّ شَىءٍ عَليمٌ: كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست. روزى هركس را بخواهد گشايش مىدهد يا تنگ مىسازد؛ چراكه او بر همه چيز داناست.
💫 و در بيان رمز اينكه چرا روزى برخى از بندگان را تنگ و محدود مىكند، مىفرمايد: وَ لَو بَسَطَ اللهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرضِ وَ لكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ: اگر خداوند روزى بندگانش را گشايش دهد، به يقين در زمين دست به ستمگرى مىزنند، امّا بهاندازهاى كه بخواهد روزى براى آنها فرومىفرستد؛ چراكه او به حال بندگان خود آگاه و بيناست.
💫همچنين مىفرمايد: اِنَّ الاِنسانَ لَيَطغى اَن رَّأهُ استَغنى: انسان، آنگاه كه خود را بىنياز بيند، قطعاً سركشى مىكند
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ١٤٠ تا ١٤١
#پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ١٣٩
╔═✿══🌹══✿═╗
🔗 @ahlevela
╚═✿══🌹══✿═╝
⁉️ پرسش: با اینکه خداوند میزان رزق هر کس را بگونهای تنظیم میکند که مناسب ترین شرایط را برای تعالی و کمال او فراهم آورد، چرا بسیاری از افراد به تعالی و کمال مطلوب دست نمییابند؟
پاسخ: وقتی خداوند برای تعالی و کمال ما در حوادث و صحنه ها پیام سازنده قرار می دهد، پنجاه درصد شرط تعالی ما محقّق شده است و پنجاه درصد دیگر آن به عهدهی خود ماست و آن این است که به آن حوادث به دیدهی عبرت نگاه کنیم و پیام خدا را دریافت و از آن استفاده کنیم.
◻️ هنگامی که پزشکی نسخهای بسیار عالی برای شما مینویسد و دارویی بسیار عالی در اختیارتان قرار میدهد؛ پنجاه درصد شرط درمان فراهم شده است، پنجاه درصد دیگر این است که شما طبق آن نسخهی پزشک از آن دارو استفاده کنید و الاّ اگر بهترین داروها را هم به شما بدهد؛ ولی شما مصرف نکنید، بیماری شما درمان نمیشود. یا اگر طبق سلیقهی خودتان آن را مصرف کنید، نه طبق نسخهی پزشک، مثلاً شیشهی شربتی را که به شما داده و گفته است روزی یک قاشق مرباخوری میل شود، شما شربت را بچشید و ببینید خیلی خوشمزه است و لذا شیشه را سر بکشید و تمام آن را یکجا بخورید ، میمیرید. در آن صورت در مرگ شما پزشک مقصّر نیست. اگر طبق نسخهی پزشک رفتار کرده بودید، درمان شده بودید. ولی چون طبق سلیقهی خودتان رفتار کردید، مردید.
◻️ خدا در تنگ و فراخ کردن روزی، عالمانه عمل میکند و تصادفی نیست که روزی بعضی را بیش از بعضی دیگر قرار میدهد؛ بلکه بهعلّت اثر سازندهای است که آن مقدار روزی در وجود آنها دارد و زمینهی رشد و تعالی را برای آنها فراهم میکند. اینکه خداوند رزق را به یکی زیاد میدهد و به یکی کم، به این علّت است که مناسبترین میزان رزق برای تعالی هر یک از آنها با دیگری متفاوت است، ولی هر یک از ایشان بهشرطی تعالی پیدا خواهند کرد که با رزقی که خدا در اختیارشان قرار داده است، آنگونه که در نسخهی الهی، یعنی در دستورات دینی گفته شده است، رفتار کنند.
◻️اگر خداوند فردی را ثروتمند کرد؛ آن شخص باید ببیند خدا دستور داده است با ثروت چه کند، نه اینکه طبق سلیقهی خودش عمل کند. اگر بهدلخواه خودش، بیبند و باری ، هرزگی یا اسراف پیشهکند، یا سرمایهاش را در زمینههای مخرّب اقتصادی بهکار بیندازد، رشد نمیکند. این ثروت بهترین دارو برای رشد و تعالی روح او است؛ امّا بهشرط اینکه همآنگونه که خدا در دین مقرّر کرده است، با آن رفتار کند. همینطور فقر برای شخص دیگری که خداوند رزق کمی به او داده است، بهترین داروست، به-شرط آن که برطبق نسخهی الهی با آن برخورد کند.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور،
#پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۴۰
╔═✿══🌹══✿═╗
🔗 @ahlevela
╚═✿══🌹══✿═╝
⁉️ پرسش: آیا احادیثی از معصومین علیهمالسّلام وجود دارد كه رزق را تنها كار خدا و مقدار رزق هر كس را تعیین شده از جانب خدا بداند؟
پاسخ: اين حقيقت قرآنى كه نه در اصل روزى اشخاص و نه در مقدار آن، جز خدا كسى كاره نيست، به بيانهاى گوناگون در احاديث معصومان، مورد تأكيد قرار گرفته است. در تبيين توحيد رزّاقيّت، اميرالمؤمنين علیهالسّلام مىفرمايند: قَدَّرَ الاَرزاقَ فَكَثَّرَها وَ قَلَّلَها وَ قَسَّمَها عَلَى الضَّيقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فيها: خداوند مقدار روزىها را مشخّص كرد. پس در مواردى آنها را فزونى داد و در موارد ديگرى آنها را اندك ساخت و بهصورت تنگى و محدوديّت، و گشايش و فراخى، آنها را عادلانه قسمت كرد. همچنين مىفرمايند: اِنَّ المالَ مَقسومٌ مَضمونٌ لَكُم، قَد قَسَّمَهُ عادِلٌ بَينَكُم وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِى لَكُم: دارايى، قسمتبندى و براى شما تضمين شده است. خداوند عادلى آن را بين شما تقسيم و سهميهى هركس را مشخّص كرده و رساندن آن را به او تضمين نموده است و بهزودى آن را بهطور كامل به شما خواهد داد.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ١٤١ تا ١٤٢
#پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱٤١
╔═✿══🌹══✿═╗
🔗 @ahlevela
╚═✿══🌹══✿═╝
⁉️ پرسش: از منظر احادیث، آیا تقلاّی زیاد فرد در افزایش روزی او مؤثر است؟
✔️پاسخ:پيامبر اكرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم مىفرمايند: اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ لَن يَعدُوَ امرُؤٌ ما قُسِّمَ لَهُ: اى مردم! روزى سهميهبندى شده است. هرگز كسى به بيش از آنچه براى او سهميه تعيين شده است، دست نخواهد يافت.
اميرالمؤمنين علیهالسّلام مىفرمايند: اِنَّ اَخسَرَ النّاسِ صَفقَةً وَ اَخيَبَهُم سَعياً رَجُلٌ اَخلَقَ بَدَنَهُ فى طَلَبِ آمالِهِ لَم تُساعِدُهُ المَقاديرُ عَلى اِرادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنيا بِحَسرَتِهِ وَ قَدَمَ عَلَى الآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ: زيانكارترين مردم در تلاش و ناكامترين آنها در كوشش كسى است كه پيكر خود را در راه آرزوهايى فرسوده كرده است كه مقدّرات الهى او را در خواستهاش يارى نكردهاند، پس آنگاه با حسرت آن چيز از دنيا بيرون رفته است و با پيامدهاى تلخ آن گام در آخرت نهاده است.
همچنين آن حضرت مىفرمايند: اِعلَم اَنَّكَ لَم تَكتَسِب شَيئاً فَوقَ قوتِكَ اِلّا كُنتَ لَهُ خازِناً لِغَيرِكَ، تَكثُرُ فِى الدُّنيا بِهِ نَصَبَكَ وَ تَحظى بِهِ وارِثُكَ وَ يَطولُ مَعَهُ يَومَ القِيامَةِ حِسابُكَ: بدان كه تو با هر تقلّايى به چيزى بيشتر از آنچه مصرف مىكنى دست نمىيابى، مگر اينكه آن را براى ديگرى انباشته مىكنى و به سبب آن چيز بر زحمت و رنج خود در دنيا مىافزايى و وارث خويش را از آن بهرهمند مىكنى و با آن چيز حساب پس دادنت در روز قيامت طولانى مىشود.
امام مجتبى علیهالسّلام مىفرمايند: لَيسَتِ العِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزقاً وَ لاَ الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً. فَاِنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ وَ استِعمالُ الحِرصِ استِعمالُ المَآثِمِ: پاكى و عفّت در كسب، روزيى را دفع نمىكند و حرص، افزونىاى جلب نمىسازد. هر آينه روزى سهميهبندى شده است و بهكار بردن حرص، بهكار بردن گناهان است.
اميرالمؤمنين علیهالسّلام نيز مىفرمايند: اِعلَموا عِلماً يَقيناً اَنَّ اللهَ لَم يَجعَل لِلعَبدِ وَ اِن عَظُمَت حيلَتُهُ وَ اشتَدَّت طَلِبَتُهُ وَ قَوِيَت مَكيدَتُهُ اَكثَرَ مِمّا سُمِّىَ لَهُ فِى الذِّكرِ الحَكيمِ وَ لَم يَحُل بَينَ العَبدِ فى ضَعفِهِ وَ فى قِلَّةِ حيلَتِهِ وَ بَينَ اَن يَبلُغَ ما سُمِّىَ لَهُ فِى الذِّكرِ الحَكيمِ: به يقين بدانيد كه هر چند بندهاى ترفندهايش بزرگ، تلاشهايش شديد و نقشههايش نيرومند باشد، بيش از آنچه در ذكر حكيم براى او مقرّر شده است، خداوند براى او نصيبى قرار نمىدهد. و در عين ناتوانى و كمى چارهانديشىها، بين بنده و دست يافتن او به آنچه در ذكر حكيم براى او مشخّص شده است، فاصله نمىاندازد.
همچنين آن حضرت مكرّر مىفرمودند: اِعلَموا اَنَّ عَبداً وَ اِن ضَعُفَت حيلَتُهُ وَ وَهَنَت مَكيدَتُهُ اَنَّهُ لَن يُنقَص مِمّا قَدَّرَ اللهُ لَهُ وَ اِن قَوِىَ عَبدٌ فى شِدَّةِ الحيلَةِ وَ قَوَّةِ المَكيدَةِ اَنَّهُ لَن يَزادُ عَلى ما قَدَّرَ اللهُ لَهُ: بدانيد كه هر چند بندهاى توانايىاش در چارهانديشى اندك و نقشههايش سست باشد، از آنچه خداوند براى او مقدّر ساخته است، هرگز چيزى كاسته نمىشود و اگر بندهاى در چارهانديشى در اوج توانايى و در نقشه كشيدن در سرحدّ توانمندى باشد، بر آنچه براى او مقدّر كرده است، هرگز چيزى افزوده نمىشود.
در همين جهت امام صادق علیهالسّلام مىفرمايند: فَاِنَّ رِزقَ اللهِ لا يَسُوقُهُ حِرصُ حَريصٍ وَ لا يَرُدُّهُ كُرهُ كارِهٍ: رزق الهى را نه حرص شخص آزمند به سوى او سوق مىدهد و نه بىميلى شخص بىرغبت باز مىگرداند.
همينطور امام عسكرى علیهالسّلام میفرمايند: اَلمَقاديرُ لا تُدفَعُ بِالمُغالِبَةِ وَ الاَرزاقُ المَكتوبَةِ لا تُنالُ بِالشَّرَهِ وَ لا تُدفَعُ بِالاِمساكِ عَنها: مقدّرات الهى با زورآزمايى برطرف نمىشوند و روزىهاى مقدّر، نه با حرص و آز به دست مىآيند و نه با خوددارى از آنها برطرف مىشوند.
امام صادق علیهالسّلام مىفرمايند: اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَوسَعَ فى اَرزاقِ الحُمقى لِتَعتَبِرَ العُقَلاءُ وَ يَعلَموا اَنَّ الدُّنيا لا تُنالُ بِعَمَلٍ وَ لا حيلَةٍ: خداى عزّوجلّ در روزى برخى اشخاص بىخرد و نادان گشايش ايجاد كرد تا خردمندان عبرت گيرند و بدانند كه دنيا با كار و زيركى به دست نمىآيد. و در حديث ديگرى: لا تُنالُ بِالعَقلِ وَ لا بِالحيلَةِ: با زيركى و زرنگى به دست نمىآيد.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ۱۴۲-۱۴۳
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۴۲
📡 سایت اهلولاء | تلگرام | اینستاگرام | ایتا | بله
╔═✿══🌹══✿═╗
🔗 @ahlevela
╚═✿══🌹══✿═╝
⁉️ پرسش: از منظر احادیث، آیا كسی میتواند رزق مقدّر شدهی الهی برای او را مصرف نكند؟
پاسخ: اميرالمؤمنين علی علیهالسّلام فرمودند: اَلرِّزقُ رِزقانِ؛ رِزقٌ تَطلُبُهُ وَ رِزقٌ يَطلُبُكَ فَاِن لَم تَأتِهِ اَتاكَ: روزى دو گونه است. روزيى كه تو در طلب آن برمىآيى و روزيى كه آن در طلب توست و اگر تو به سوى آن نروى او به نزد تو مىآيد.
به آن حضرت گفته شد : لَو سُدَّ عَلى رَجُلٍ بابَ بَيتٍ وَ تُرِكَ فِيهِ، مِن اَينَ كانَ يَأتيهَ رِزقُهُ: اگر درِ خانهاى بر روى شخصى بسته شود و او را در آن خانه تنها رها كنند، روزيش از كجا به او مىرسد؟ امام علیهالسّلام پاسخ فرمودند: مِن حَيثُ يَأتيهِ اَجَلُهُ: از همان جايى كه در چنين موقعيّتى مرگش به نزد او مىآيد.
امام صادق علیهالسّلام نيز مىفرمايند: لَو كانَ العَبدُ فى جُحرٍ َلاَتاهُ رِزقُهُ: اگر بندهاى در سوراخى تنگ باشد، روزيش به نزد او مىآيد. همچنين مىفرمايند: لَو اَنَّ ابنَ آدَمَ فَرَّ مِن رِزقِهِ كَما يَفِرُّ مِن المَوتِ َلاَدرَكَهُ رِزقُهُ قَبلَ مَوتِهِ كَما يُدرِكُهُ المَوتُ : بنى آدم اگر همانگونه كه از مرگ مىگريزد، از روزيش بگريزد، همانطور كه مرگش به او مىرسد، پيش از رسيدن مرگ، روزيش به او مىرسد.
همين مضمون را پيامبر اكرم صلّیاللهعلیه وآله نيز به عبارات مختلف، بارها مورد تأكيد قرار دادند.
پيامبر اكرم صلّیاللهعلیه وآله فرمودند: جبرئيل در قلبم افكند كه: لا تَموتُ نَفسٌ حَتّى تَستَكمِلَ رِزقَها: هيچ كس تا رزقش را بهطور كامل مصرف نكند، نمىميرد. و در حديث ديگرى است كه: لَن تَموتَ نَفسٌ حَتّى تَستَوفِىَ اَقصى رِزقَها وَ اِن اَبطَأَ عَلَيها: هيچ كس تا آخرين و دورترين روزى خود را كامل مصرف نكند، نمىميرد؛ هر چند كه آن روزى به كُندى به او برسد و مصرف شود.
✍️ استادمهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ۱۴۳ تا ۱۴۴
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۴۳
📡 سایت اهلولاء | تلگرام | اینستاگرام | ایتا | بله
╔═✿══🌹══✿═╗
🔗 @ahlevela
╚═✿══🌹══✿═╝
🟥 پرسش: نفس انسان در مسیر نیل به یقین چه تحولاتی پیدا میكند؟
✔️ پاسخ: بشر ابتدا در جهل و غفلت از خدا بهسر مىبرد و در زندگى خويش حضور و نقش خدا را احساس نمىكند و تنها به امور ظاهرى و محسوس توجّه دارد و صرفاً علل و عوامل ظاهرى را در جهان مؤثّر و كارگر مىپندارد. در اين بىخبرى و غفلت از خدا، نفس براى تأمين منافع و مطامع خودخواهانه و سودجويانهى خويش، او را به خلق و خو و رفتار و اعمال ناپسند فرمان مىدهد. در اين حالت، شخص در مرتبهى «امّارگى» نفس قرار دارد. چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: اِنَّ النَّفسَ َلاَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّى: هر آينه نفس بسيار به بدى فرمان مىدهد، مگر كه پروردگارم رحم كند.
در مرحلهى بعد شخص گاهى به حضور و تأثير مطلق پروردگار در زندگى خود و امور عالم توجّه پيدا مىكند و گاهى اسير غفلت و بىتوجّهى مىشود، و آنگاه كه دوباره از غفلت رهايى يافت، از غفلتى كه گريبانگيرش شده بود، شرمنده و پشيمان مىشود و خود را سرزنش مىكند. در اين حالت شخص در مرحلهى «لوّامگى» نفس قرار دارد. قرآن كريم در اشاره به اين مرتبه مىفرمايد: لا اُقسِمُ بِالنَّفسِ اللَّوَّامَةِ : سوگند به نفس ملامتگر.
با عبور از مرحلهى لوّامگى، شخص به حالى دست مىيابد كه مورد الهامات غيبى واقع مىشود و از راه باطن، درست و نادرست و شايسته و ناشايست به او معرّفى مىشود. نفس در اين مرحله «مُلهَمه» ناميده مىشود. قرآن كريم با نظر به اين مرتبهى نفس میفرمايد: وَ نَفسٍ وَ ما سَوّيها فَاَلهَمَها فُجورَها وَ تَقويها: سوگند به نفس و آنچه او را متعادل ساخت و آلودگى و پرهيزكاريش را به او الهام كرد.
پس از آن، شخص به مرتبهاى مىرسد كه توجّهش به حضور و تأثير مطلق بىشريك حضرت حق دائمى مىشود و از مبتلا شدن به غفلت، بهطور كامل مصونيّت مىيابد. در اين حالت نفس به مقام اطمينان نايل و نفس «مطمئنّه» خوانده مىشود. صاحب نفس مطمئنّه در توحيد ثبات مىيابد و كارش يك طرفه مىشود و ديگر به غفلت و امّارگى، انيّت و انانيّت و مستقل و مؤثّر پنداشتن خود و ساير موجودات، در هستى، فعل و اثر، مبتلا نمىشود. از اين آيهى شريفهى قرآن كريم كه مىفرمايد : وَ اِذ قالَ اِبراهيمُ رَبِّ اَرِنى كَيفَ تُحيِى المَوتى، قالَ اَوَ لَم تُؤمِن، قالَ بلَى وَ لكِن لِيَطمَئِنَّ قَلبى: و هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىكنى. خداوند فرمود: مگر به آن ايمان ندارى؟ ابراهيم گفت: بله، دارم؛ امّا براى اينكه به مقام اطمينان قلبى برسم؛ مىتوان دريافت كه اطمينان مقامى بالاتر از ايمان است.
زمينهى راه يافتن به منزلگاه نخستين و بار يافتن به مقام عنداللّهى و رجوع به حضرت حق، با نيل به مقام اطمينان فراهم مىشود. قرآن كريم در اشاره به اين مرتبهى نفس مىفرمايد : يا اَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعى اِلى رَبِّكِ رَاضيَةً مَرضيَّةً؛ فَادخُلى فى عِبادى وَ ادخُلى جَنَّتى: اى نفس مطمئنّه و به ثبات و آرامش رسيده! به سوى پروردگارت در حالى باز گرد كه هم از او خرسندى و هم مورد رضايت او مىباشى؛ پس در جمع بندگان من وارد و به بهشت من داخل شو.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ١٤٧- ١٤٨
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ١٤٧
🟥 پرسش: یقین دارای چه مراتبی است؟
✔️ پاسخ: يقين كه بالاترين مرتبهى ايمان است، خود سه مرتبه دارد كه هر يك مقدّمهى مرتبهى بالاتر است. مرتبهى نخست يقين، «علم اليقين» خوانده مىشود. علم اليقين يعنى باور به وجود چيزى بهوسيلهى دليل و نشانه. همانند مطمئن شدن از وجود آتشى كه در دور دست يا پشت مانعى افروخته شده است، در اثر مشاهدهى دود آن. به مرتبهى دوم، «عين اليقين» گفته مىشود. عين اليقين يعنى باور به وجود چيزى از راه ديدن خود آن. همانند يقين پيدا كردن به وجود آتش با ديدن شعلههاى آن. سومين و بالاترين مرتبهى يقين، «حقّ اليقين» ناميده مىشود. حقّ اليقين يعنى باور به وجود چيزى از راه يكى شدن با آن. همانند مطمئن شدن و يقين پيدا كردن به وجود آتش با افتادن و شعلهور شدن در آن.
در عرصهى توحيد نيز، ابتدا شخص به كمك برهان و دليل نسبت به حقايق توحيدى يقين علمى و عقلى پيدا مىكند. سپس به شهود اسماء و صفات الهى با ديدهى دل نايل مىگردد و سرانجام در حقيقت توحيد فانى و خود، مظهر اسماء و صفات الهى مىشود؛ بهگونهاى كه فعل الهى از او صادر مىگردد و خلق و خوى الهى و آثار ربوبى در او نمايان شده و مَثَل خدا مىشود
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ١٤٩ تا ١٥٠
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ١٤٩
🟥 پرسش: چرا برخی اشخاص در عین آگاهی از استحکام منطقی عقاید دینی، ایمان و باور قلبی پیدا نمی کنند و راه مؤمن و باورمند شدن آنها چیست؟
💬 پاسخ: بايد دانست كه تنها شكهايى با پرسش، مطالعه و تفكّر برطرف مىشوند كه ماهيّت علمى و عقلى دارند. امّا برخى شكها، با وجود ظاهر عقلى، ماهيّت علمى و عقلى ندارند و معلول عوامل روحى و روانىاند. مثلاً فرد در اثر رفتار وبرخورد نامطلوب و ناعادلانهى شخصى كه ظاهرى مذهبى دارد از او رنجيدهخاطر و متنفّر مىشود. اين احساس، ناخودآگاه، بهتدريج از دو جهت در درون او گسترش مىيابد.
از يك سو رفتهرفته از همهى اشخاص مذهبى متنفّر مىشود و از سوى ديگر، كمكم از خود مذهب انزجار پيدا مىكند و درصدد برمىآيد رابطهى خود با دين را قطع كند ومذهب را كنار بگذارد. امّا براى اينكه چنين اقدامى نزد خود و ديگران موجّه و منطقى تلقّى شود، بىآنكه خود متوجّه باشد، نفس او از درون به ايجاد ترديدها و ايرادهاى بهظاهر عقلى و منطقى نسبت به حقايق و آموزههاى دين مىپردازد تا دينگريزى را موجّه و عقلانى جلوه دهد؛ بهنحوى كه حتّى خود شخص گمان مىكند به خاطر دلايل عقلى و منطقى، نسبت به دين بىعلاقه و بىاعتقاد شده است و براى ديگران نيز قطع رابطهى خود با دين را با همين اشكالهاو ايرادهاى عقلى و منطقى توجيه مىكند.
مثال ديگر فردى است كه در اثر كثرت آلودگى و گناه و خوردن لقمههاى حرام و شبههناك، سنخيّت وجودش با حقايق پاك و لطيف الهى از بين رفته است. از آنجا كه شرط پيوند و پيوستگى دو چيز، سنخيّت بين آنهاست و هر موجودى آنچه را با او سنخيّت ندارد از خود دفع مىكند، روح اين فرد نيز به علّت از دست دادن سنخيّت، حقايق معنوى را پس مىزند و لذا او احساس مىكند از هرچه نام و اثرى از معنويّت و دين دارد بدش مىآيد.
در نتيجه، تصميم مىگيرد بهطور كامل رابطهى خود با دين و مذهب را قطع كند. در اينجا نيز نفس، موذيانه دست به كار مىشود و براى موجّه و عقلايى جلوه دادن بريدن از دين و معنويّت، به ترديدآفرينى نسبت به حقايق و آموزههاى دين مشغول مىشود.
اين فرد نيز چهبسا متوجّه اين بازيگرى نفس نشود و خود نيز گمان كند واقعاً به دليل اشكالها و ايرادهاى عقلى كه نسبت به دين و مذهب دارد، دين و معنويّت را كنار مىگذارد و به زندگى مادّى وملحدانه روى مىآورد. در مواردى از قبيل آنچه مثال زده شد، وارد شدن از طريق برهان و استدلال براى ترديدزدايى و اعتقادزايى بىنتيجه است.
در چنين مواردى بايد ابتدا علل و زمينههاى زده شدن فرد از دين و معنويّت را از بين برد. مثلاً در مورد فردى كه در اثر رفتار نادرست و ناعادلانهى شخصى بهظاهر مذهبى، از دين زده شده است، بايد از يك سو، به او تفهيم كرد كه حساب رفتار مزبور از دين و مذهب جداست و دين چنين رفتارى را محكوم و از آن نهى كرده است و رفتار رنجشآفرين شخص مورد نظر، معلول مذهبى بودن او نيست، بلكه ناشى از خلاف مذهب رفتار كردن او است.
ازسوى ديگر، بايد او را با افرادى مذهبى كه رفتارى دلنشين و جذّاب دارند آشنا و مرتبط كرد تا متوجّه شود تعميمى كه در ذهن خود داده نادرست بوده است و رفتار نامطلوب يك فرد بهظاهر مذهبى را منطقاً نمىتوان به پاى همهى اشخاص مذهبى گذارد و بدان خاطر از همهى آنها متنفّر شد.
در مورد فردى كه در اثر آلودگى و گناه و خوردن لقمههاى حرام و شبههناك سنخيّت روحى خود را با حقايق پاك و لطيف دينى و معنوى از دست داده است نيز بايد ابتدا كارى كرد كه در رويّهى او تغيير بهوجود آيد و با اجتناب ازغوطهورى در منجلاب گناه و فساد و پرهيز از حرامخوارى، زمينهى سنخيّت وجودى با حقايق پاك و لطيف معنوى در او فراهم شود.
پس از برطرف شدن زمينههاى روحى و روانى تنفّر و زدگى از دين و معنويّت، چهبسا ترديدها و ايرادهايى كه به نظرشخص بسيار جدّى و منطقى مىآمد، خود به خود رنگ ببازد و منتفى شود و خود شخص هم خندهاش بگيرد كه به خاطر چنان مطالب واهى، درصدد بود رابطهى خود با دين و معنويّت را قطع كند. اگر هم ترديدها و ايرادها خود به خود برطرف نشد، اكنون شخص در موقعيّتى قرار دارد كه آمادگى معتقد شدن و يقين پيدا كردن به باورهاى دينى را، در اثر آگاهى بر ادّلهى صحّت آنها، به دست آورده است و گفتوگوى استدلالى با او سودمند و مؤثّر خواهد بود.
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور،
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۵۱
⁉️ پرسش: اشخاص در رابطه با توحید به چه گروههایی قابل تقسیم هستند؟
✅ پاسخ: با نيل به يقين، سالك جز خدا نمىبيند. همانگونه كه بادام دو پوست، يك مغز و يك روغن مغز دارد، اشخاص در رابطه با توحيد نيز به همين چهار مرتبه قابل تقسيمند. منافقان تنها به زبان و در ظاهر ادّعاى ايمان و توحيد مىكنند. عوام به تقليد و عالمان به دليل به توحيد عقيده دارند. عارفان به شهود قلبى توحيد نايل شدهاند، ولى كثرات را نيز مىبينند. امّا كاملان جز حق نمىبينند و از دوبينى رهايى يافتهاند.
✍🏻 استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ۱۵۳
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۵۳
⁉️ پرسش: مقصود از خوف و رجا چیست؟
💠 پاسخ: يكى از روحيّاتى كه در پى ثبات در توحيد و نيل به مرتبهى اطمينان و يقين، در رابطهى سالك با حضرت حق پديد مىآيد، خوف و رجاست.
رجا يعنى سرور و نشاط قلب انسان به خاطر انتظار آنچه مورد علاقه و مطلوب اوست، در شرايطى كه اكثر اسباب وقوع آن چيز فراهم بوده يا خود وى آن را فراهم آورده است و براى رفع موانع و مفسدات و فراهم شدن اسبابى كه در اختيار و توان او نيست، به خدا چشم اميد دارد.
خوف يعنى تألّم و سوزش قلب انسان به سبب امر ناخوشايندى كه احتمال دارد در آينده براى او پيش بيايد. لازمهى شعور و ادراك، محبّت و علاقه به آنچه لذّتبخش است و نفرت و بغض به آنچه دردآور است مىباشد.
موجود ذى شعور و داراى ادراك، تا زمانى كه به آنچه دوست دارد نرسيده است و به رسيدن به آن اميد دارد، به اميد و حالت خوش احتمال وصلى كه در اوست، رجا گفته مىشود. اگر به آنچه دوست دارد رسيده است و احتمال زوال و فراق آن يا احتمال پيشامد مكروه و مبغوضى را بدهد، از اين احتمال، حالت ناخوشايندى به او دست مىدهد كه به آن خوف گفته مىشود.
پديد آمدن حالت خوف و رجا به سه چيز وابسته است. نخست اينكه آنچه شخص از آن خوف يا به آن رجا دارد، اهمّيّت داشته باشد. دوم اينكه شخص به اهمّيّت آن واقف و قائل باشد. سوم اينكه وصول و حصول آن را نزديك بداند.
شدّت و ضعف خوف و رجا نيز تابع همين سه امر است. نخست اينكه امر مورد علاقه يا كراهت تا چه ميزان مطلوب و خواستنى يا مكروه و نفرتانگيز باشد. دوم اينكه شخص تا چه حد به مطلوبيّت يا مكروهيّت آن پىبرده باشد. زيرا تفاوت در معرفت و شناخت، منشأ تفاوت در محبّت و ميل و كراهت و بغض به آنچه شخص در انتظار آن است و احتمال وقوع آن را مىدهد مىباشد و خوف و رجا تابع ميزان محبّت و ميل و كراهت و بغض است. سوم اينكه شخص تا چه ميزان امر مورد علاقه يا كراهت را نقد و نزديك و يا نسيه و دور از دسترس تلقّى كند.
✍🏻 استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ۱۵۴
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۵۳
⁉️ پرسش: خوف از خدا از چه اموری میتواند ناشی شود؟
✅ پاسخ: منشأ خوف سالك چهار چيز است.
1️⃣ نخستين ترسى كه گريبانگير سالك مىشود ناشى از تفكّر و شناخت شدّت سختىها و خطراتى است كه به اقتضاى عدل و قهر الهى، به دليل كوتاهى و تقصير در انجام طاعت و بىپروايى و جسارت در ارتكاب اعمال زشت و معصيتآميز، او را تهديد مىكند. خواه سختىهاى دنيوى، از قبيل مصائب و شدائد و بلايا و محروميّتهاى مادّى و ظاهرى همچون درد و بيمارى، فقر و ندارى، آزار و اذيّت، تهمت و مذمّت و از دست دادن عزيزان، و نيز پيامدهاى تلخ و ناگوار معنوى، همچون سلب شدن ايمان، سلب شدن توفيق طاعت، سلب شدن حالات خوش معنوى، اعراض و روى گرداندن حضرت حق از عبد، دور ساختن پروردگار عبد را از قرب و محروم شدن او از جوار الهى، محروميّت از نزديكتر شدن و تقرّب بيشتر به حضرت حق، و سلب شدن شوق نيل به قرب و لقاء پروردگار؛ خواه سختىهاى حين جان دادن و مردن؛ خواه دشوارىهاى عالم برزخ، از قبيل سؤال قبر، فشار قبر و عذابهاى برزخى؛ و خواه سختىهاى جهان آخرت، همچون هول محشر، دقّت و ريزبينى در رسيدگى بهحساب اعمال، ميزان، صراط، عذابها و عِقابهاى هولناك دوزخ، و محروميّت از پاداشهاى بهشتى و جوار خدا و اولياى الهى در جنّت.
امام سجّاد علیهالسّلام مىفرمايند: خَفِ اللهَ تَعالى لِقُدرَتِهِ عَلَيكَ: از خدا به دليل قدرتى كه بر تو دارد بترس. پيامبر اكرم صلّیاللهعلیهوآله در مقام دعا به خداوند عرضه مىدارند: يا مَن لا يُخافُ اِلّا عَدلُهُ: اى كسى كه جز به سبب عدلش از او ترسيده نمىشود. قرآن كريم مىفرمايد: وَ يَخافونَ عَذابَهُ اِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحذوراً: از عذاب خداوند مىترسند. هر آينه عذاب پروردگارت ترسيدنى و حذر كردنى است.
2️⃣ دومين امرى كه منجر به خوف سالك مىشود نگرانى او از ابتلا به امورى است كه مقدّمه و سبب دچار شدن به سختىها و محروميّتهايى است كه در بند قبل ذكر شد. مثل آلودگى به معصيت و گناه، افكار و عقايد پليد و روحيّات، اخلاق، رفتار و اعمال زشت، پيش از توبه جان دادن، بر عهده داشتن حقوق تضييع شدهى خدا و خلق، فريفتهى دنيا شدن، اعتماد و اتّكا و عُجب و غرور به اعمال و عبادات خويش، ضلالت و گمراهى در پايان عمر و سوء عاقبت.
امام صادق علیهالسّلام مىفرمايند: اَلمُؤمِنُ بَينَ مَخافَتَينِ، ذَنبٌ قَد مَضى لا يَدرى ما صَنَعَ اللهُ فيهِ وَ عُمرٌ قَد بَقِىَ لا يَدرى ما يَكتَسِبُ فيهِ مِنَ المَهالِكِ. لا يُصبِحُ ِالّا خائِفاً و لا يُصلِحُهُ اِلاَّ الخَوفِ: مؤمن بين دو ترس قرار دارد. گناهى كه انجام شده است و نمىداند خداوند در آن مورد چه مىكند و عمرى كه باقى مانده است و نمىداند خود چه هلاكتهايى در آن كسب مىكند. جز به حال ترس صبح نمىكند و جز ترس او را اصلاح نمىسازد.
همچنين آن حضرت علیهالسّلام مىفرمايند: خَفِ اللهَ كَاَنَّكَ تَراهُ وَ اِن كُنتَ لا تَراهَ فَاِنَّهُ يَراكَ وَ اِن كُنتَ تَرى اَنَّهُ لا يَراكَ فَقَد كَفَرتَ وَ اِن كُنتَ تَعلَمُ اَنَّهُ يَراكَ ثُمَّ بَرَزتَ لَهُ بِالمَعصيَةِ فَقَد جَعَلتَهُ مِن اَهوَنِ النّاظِرينَ عَلَيكَ: چنان از خدا بترس كه گويى خدا را مىبينى و اگر او را نمىبينى، مىدانى كه او تو را مىبيند. اگر مىبينى كه او تو را نمىبيند، كه هر آينه كافر شدهاى و اگر مىدانى كه او تو را مىبيند، سپس آشكارا به معصيت او مىپردازى، كه هر آينه او را از بىاهمّيّتترين نگرندگان به خود قرار دادهاى.
ادامه دارد…
✍️ استاد مهدی طیّب، #شراب_طهور، ص ۱۵۸- ۱۶۰
📕 #پرسش_و_پاسخ_هاي_شراب_طهور ۱۵۵
@ahlevela