⭕️ماجرای #حاج_احمد کاظمی با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س):
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس میگفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همینجا مداوام کنید»
دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه»
بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط»
قسمش دادم گفتم:
«آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند:
«چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:
«بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»...
به خاطر همین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمی حسینیه فاطمهالزهرا(س) ساخته است…
@hajghasem_ir
#حکومتبرقلبهآ
وقتی درمریوان بودیم،برای انجام امورنظافت، نوبت بندی کرده بودیم وهرروز یک نفر،وظیفه نظافت رابرعهده داشت. روزهای چهارشنبه نوبت #حاج_احمد بود.
باوجودمسئولیت سنگین فرماندهی، درهرحالت وموقعیتی سخت مقیدبودکه نوبت انجام نظافت را رعایت کند. هیچ کاری هرچقدرهم که مهم بود مانع حضورسروقت اوبرای نظافت نمیشد!
سفره می انداخت وجمع میکرد. غذا وچای بچه هارا آماده وتقسیم میکرد.
خیلی تمییز ظرف هارامیشست .
سنگر، محوطه، دستشویی وتوالت ها را با دقت نظافت وضدعفونی میکرد.
| شایدبعضی ها چنین اعمالی را برای یک فرمانده شاخص نظامی جایزنمی دانستند اما، حاج احمد منطق دیگری داشت!
| او میگفت:)
" فرمانده کسیه که توی خط مقدم، برادر بزرگتره ودرسایر مواقع، کمترین وکوچکترین برادر بچه رزمنده هاست"
حاج احمد بااین رفتارخود بر
قلبهای بچه ها حکومت میکرد..
شهدا رو یاد کنیم باصلوات
أللَّھُمَ صَلِی عَلَی مُحَمَّد وَأَلِ مُحَمَّد
#میخواهم_باتوباشم
#ایستادهدرغبار
#صبحتون_شهدایی🌷
#مکتب_سید_علی 🇮🇷
@seiro_solook_ta_khoda