یکی از معلمان و مربیان شهر ما، در مسجد محل تلاش فوقالعادهای داشت که بچهها را جذب مسجد و هیئت کند. او خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدیشدن ما هم خیلی تأثیر داشت.
این مرد خدا، یکبار که با ماشین در حرکت بود، از چراغ قرمز عبور کرد و سانحهای شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد.
من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و همدرجۀ آنها بود! توانستم با او صحبت کنم. ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین، به مقام شهدا دست یافته بود. درواقع او در دنیا شهید زندگی کرد و به مقام شهدا دست یافت.
اما سؤالی که در ذهن من بود، تصادف او و رعایت نکردن قانون و مرگش بود. ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود.
در جایی دیگر، یکی از دوستان پدرم را دیدم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود. اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبۀ شهدا قرار نداشت!
تعجب کردم. تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود و... اما چرا؟!
خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم؛ من به دنبال کاسبی و خریدوفروش بودم که برای خرید جنس، به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. بدن ما را با شهدای رزمنده به شهر منتقل کردند و فکر کردند من رزمندهام و...
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
📖۵۸ و ۵۹
Part01_ کتاب سه دقیقه در قیامت.mp3
22.25M
کتاب صوتی
📗#سه_دقیقه_در_قیامت
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
قسمت1️⃣ (مقدمه)
@audio_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت داستان مدافع حرمی است که برای سه دقیقه از دنیا میرود و وارد دنیای جدیدی به نام برزخ میشود. سه دقیقهای که میتواند برای تمام عمر ما درس عبرت باشد.
گوشهای از خاطره او از پاک شدن ثواب نمازش به خاطر گناه غیبت و تمسخر را بشنوید
✅ کانال شهدایی بهشتِ شهر👇👇
@beheshte_shahr1