﷽
بے سبب نیست ڪہ لباس شهادت بر قامتت دوختند✅
#شهدا_الگوے_سبڪ_زندگے_علوے
روے پشت بام خانہ یڪے از برادرهاے بسیجے،اتاقے بود ڪہ آن را مرغدانے ڪردہ بود ولے بعلت بمباران استفادہ نمے شد.
ڪف آن مرغدانے را آب انداختم و با چاقو زمینش را تراشیدم.
حاجے هم یڪ ملحفہ سفید آورد با پونز زدیم ڪہ بشود دو تا اتاق.بعد هم با پول تو جیبے ام ڪمے خرت و پرت خریدم؛
دو تا بشقاب،دو تا قاشق،دو تا ڪاسہ و یڪ پتو هم از پتوهاے سپاہ آوردیم.
یادم هست حتے چراغ خوراڪ پزے نداشتیم؛یعنے نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلا غذاے پختنے نخوردیم.این شروع زندگے ما بود.
#شهید_همت
📌از امام علیه السلام پرسیدند:
حیات طیبه چیست⁉️
فرمودند:
💌هی القناعه
حیات طیبه #قناعت است، حیات پاک پاکیزه غیر آلوده به فقرو وابستگی و دریوزگی وخفت تقاضای از دیگران وطمع به آنچه در دست مردم است وحرص وامثال این حیات پاک قناعت است
🌷°❀°🌷°❀°🌷°❀°🌷°❀°🌷
❗️با نهج البلاغه تا ظهور
هر روز با ما همراه باشید باصوت پیشنهادی ما
برای شنیدن صوت لینک زیررالمس کنید
https://eitaa.com/hoseyniyemajazi/546
🆔@asaremahdavi_arfae
🆔@hoseyniyemajazi
#حتما_حتما_بخونید
#عاشقانه
سلام
دو تا خاطره از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی مینویسم ، یکیاش مخصوصِ خانومهاست و یکیاش مخصوصِ آقایون...
.
🌼 #خاطره_ی_شهید_ویژه_خانومها:
همسر شهید میگه: زندگیمون با کمکخرجِ پدرش و درآمدِ ناچیزِ حوزه به سختی میگذشت. یه شب نان هم برا خوردن نداشتیم. بهش گفتم که چیزی نداریم. اونقدر این پا و اون پا کرد که فهمیدم پولش ته کشیده. حرفی نزدم و رفتم سراغِ کارهایم... وقتی برگشتم ، دیدم یوسف نشسته پایِ سفره... داشت گوشههایِ خشک و دور ریزِ نان رو که از چند روز پیش مونده بود، میخورد... بهم گفت: بیا خانوم ! اینم از شامِ امشب...
.
✍ #خانوما_دقت_کنین:
از همسر این شهید یاد بگیرین و چیزی رو نخواین که میدونین همسرتون توانِ مهیا کردنش رو نداره ، لطفاً با پایین آوردنِ سطح توقعاتتون کاری کنین که مردتون شرمنده نشه ، تا زندگیتون آرامش داشته باشه...
■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□
🧔♂ #خاطره_ی_شهید_ویژه_آقایون:
یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم... مرغ رو خوب شستم و انداختم تویِ روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره. یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار میرفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمیشد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آبپزش میکردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف میخندید و میگفت: فدای سرت خانوم!
.
✍ #آقایون_دقت_کنید:
همسرتون با عشق براتون غذا می پزه و توی خونه زحمت میکشه. اگه غذا خوب نبود و یا نقصی دیدین ، نباید به روش بیارین. یادمون نره که گاهی یه تشکر کردن ،کلِ خستگی رو از تن همسرمون خارج میکنه... #شهدایی_زندگی_کنیم_تا_طعم_خوشبختی_رو_بچشیم
📚منبع خاطرات: مجموعه طلایهداران جبههی حق ۷ ( کتاب شهید یوسف سجودی)
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سجودی #همسرداری_شهدا #قناعت #عزتمندی #شهیدسجودی #شهدای_مازندران #خاکریز_خاطرات