eitaa logo
اهالی زینبیه
390 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
486 فایل
کانال رسمی اطلاع رسانی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بسیاری از سرویس‌های جاسوسی، هر ۳۰ تا ۴۰ سال یک‌بار، بخشی از اسناد طبقه‌بندی‌شده خود را منتشر می‌کنند. 🔹این فیلم متعلق به یکی از کلاس‌های آموزشی سازمان CIA در اواسط دهه هشتاد میلادی است. 🔹در این فیلم، یکی از افسران ارشد این سازمان، مراحل و روش‌های براندازی یک حکومت مخالف آمریکا را به دانشجویان آن‌زمان سیا که هم‌اکنون از افسران ارشد این سازمان هستند، آموزش می‌دهد. این فیلم را بارها ببینید و با مراحلی که در کشور ما ممکن است در حال انجام باشد، مقایسه کنید. 🔹با امثال اینستاگرام دارند ارزش‌ها را تغییر می‌دهند و با پیام‌رسان‌هایی مثل واتس‌اپ کاری می‌کنند که دیگر دشمن‌ را دشمن ندانید و حتی به او اعتماد کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امروز سالگرد شهادت شهید محمدحسین ‌یوسف‌الهی است. کسی که شهید حاج قاسم سلیمانی درباره او گفته بود: "دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید." حاج قاسم سلیمانی در این ویدئو خاطره جالبی از شهید یوسف‌الهی روایت می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏ما میتوانیم .. (۱۴) برطبق گزارش های بین المللی: ❌ ایران از لحاظ حجم ساخت بزرگراه در کشور رتبه ۲۱ جهانی را دارد. ۲۰
برگزاری کلاس شهید مطهری توسط حجت الاسلام نیل آب کن شنبه شب مورخ ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ پایگاه شهید قلی زاده
صفحه ۴۹۲ @quran_ruzane
0492.mp3
2.9M
تلاوت صفحه ۴۹۲ @quran_ruzane
492.mp3
2.33M
ترجمه صفحه ۴۹۲ @quran_ruzane
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
نمی توانی ماه رجب روزه بگیری؟ 🖌 حضرت (ص) فرمود: بدانید هرکه یک روز از ماه رجب را مؤمنانه روزه بدارد، روزه او باعث فرو نشاندن خشم خدا می شود. 🖌 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ... أَلَا وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ یَوْماً إِیمَاناً وَ احْتِسَاباً ... أَطْفَی صَوْمُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ غَضَبَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ . 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۲. @hadith_daily
هدایت شده از نهج‌ البلاغه 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت الاسلام رفیعی |ملاک تشخیص موسیقی حلال از حرام @Menbaraali
خطبه ۳۶.mp3
4.81M
شرح و تفسیر خطبه ۳۶ نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ اول اسفند مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏ما میتوانیم .. (۱۵) برطبق گزارش های بین المللی: ❌ ارزانترین مترو جهان در ایران 🔺ایران نوزدهیم کشور از لحاظ طول خط مترو در جهان است. ۲۰
❌ بلایی که بر سر مردم آمریکا آورده! 💬 توی هم برخی به اسم ازدواج_سفید نیاز ندیدند ازدواج کنن بعد از بچه‌دار شدن، پدر، با عشق!!! بچه‌رو کنار مادر گذاشته و رفته. ● حالا ۸۷% از مجرمان آمریکا، کودکان بزرگ شده با هستند و نیز ● ۶۳% خودکشی‌ها ● ۸۰% تجاوزهای خشن ● ۷۱% اخراج از مدارس ● ۷۰% زندانیان ● ۹۰% بی‌خانمان‌ها ✍️ سید محمدحسین راجی
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت شصت و هشتم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/546 فصل ششم برادران خوش‌زخم (۶) تا دو هفته کارم رفتن به بیمارستان بود من آشکار و جعفر پنهانی یکی دو ماه تحت درمان بودم تا عصا را کنار گذاشتم به جعفر با تحکم گفتم: "مامان را تنها نگذار! خانه باش" پذیرفت ولی با اکراه همان روز رضا نوروزی را دیدم گفت: "دو گردان از بچه‌ها را سازماندهی کرده‌ایم و به منطقه سومار می‌رویم. آنجا تحت امر تیپ ۲۷ هستیم. اگر آماده‌ای بیا" او را از فتح المبین و بیت المقدس می‌شناختم تا آن زمان چهار مرتبه مجروح شده و خم به ابرو نیاورده بود آرام و دلنشین بود فکر می‌کردم با حبیب حرف میزنم در تمام حالات و حرکات آینه تمام‌نمای حبیب بود به پادگان الله اکبر اسلام آباد رسیدیم مارش عملیات خبر از آغاز حمله‌ای به نام مسلم بن عقیل می‌داد پیوستن ما به تیپ ۲۷ برایم لذت بخش بود رضا نوروزی هم از سابقه کار من خبر داشت به پادگان که رسیدیم گفتند حاج همت برای معرفی فرمانده گردان می‌آید آمد و رضا نوروزی را به عنوان فرمانده کمیل و رضا زرگری را به عنوان فرمانده گردان فتح معرفی کرد جلو رفتم حاج‌همت بلافاصله مرا شناخت گرم در آغوش گرفت و به رضا سفارشم را کرد شدم مسئول اطلاعات عملیات گردان کمیل تا چند روز همان جا کار آموزش ستون کشی و رزم شب بود همراه با حال و هوای مناجات شبانه تا آنکه حاج همت پیغام داد برای تثبیت خط و مقابله با پاتک های دشمن به سومار برویم نزدیک ظهر بود به قرارگاه تیپ رسیدیم جای معطلی نبود از آنجا گردان فتح به محور راست منطقه و گردان ما به سمت چپ روانه شد قبل از حرکت، نیروهای اطلاعات عملیات تیپ وضعیت کلی منطقه را برای ما توجیه کردند طبق توجیه آنها ماباید به سمت راست ارتفاع گیسک و میان‌تنگ می‌رفتیم و در جایی به نام پاسگاه سفید پدافند می‌کردیم در تپه ها مستقر نشده بودیم که عراقی‌ها از جابجایی ما خبردار شدند ساعت ۱۱ شب بود در سنگر فرماندهی گردان دراز کشیده بودم که رضا نوروزی با عجله گفت: "یالا! راه بیفت برو جلو. عراقی‌ها تک کرده‌اند گفتم: "تنها" گفت: "نه! بی‌سیم زدند که مهمات ندارند و عراقی‌ها رسیده‌اند روی خط. برو کمک گروهان علی چیت‌سازیان. یک تویوتا مهمات هم با خودت ببر" سوار شدیم راننده دل‌دل می‌کرد که بیاید یا نه تاریکی شب و ناآشنایی با مسیر را بهانه کرده بود گفتم: "من راه را بلدم! تو بنشین کنار من." راه افتادیم از بلندی به سمت تپه‌های جلویی که کوتاه‌تر بودند سرازیر شدیم حتماً زیر دید و تیر عراقی‌ها بودیم لذا چراغ خاموش حرکت کردم هر از گاهی به چاله‌ای می‌افتادم یا به بلندی‌ای می‌خوردم تا جایی که راننده نگرانی‌اش آشکار شد: "برادر! حتماً راه را بلدی؟!" گفتم: "می‌بینی که! درست می‌رویم. ماشین را پشت یک شیار گذاشتم و از تپه بالا رفتم راننده همانجا ماند روی تپه نبرد تن‌به‌تن بود علی چیت‌سازیان همان نوجوانی که در اولین دیدار خیلی به دلم نشست، جانانه می‌جنگید. آرام و قرار نداشت با تیربار گرینوف یک‌ریز شلیک می‌کرد گاهی هم رجز می‌خواند خودم را به او رساندم و گفتم: "مهمات آورده‌ام! پایین تپه است." ... ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
‏عکس از سید مسعود
صفحه ۴۹۳ @quran_ruzane
0493.mp3
2.78M
تلاوت صفحه ۴۹۳ @quran_ruzane
493.mp3
2.59M
ترجمه صفحه ۴۹۳ @quran_ruzane
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
دور ماندن از فتنه دجال 🖌 حضرت (ص) فرمود: و هرکه چهار روز از ماه رجب را روزه بدارد، پیشآمدهای بد از او دور می شود، مانند: دیوانگی، جذام، پیسی و فتنه دجال و ... . 🖌 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ... وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَیَّامٍ عُوفِیَ مِنَ الْبَلَایَا کُلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ وَ.... . 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۲. @hadith_daily
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ جریان مباهله استاد رائفی پور با وهابیون 💥💥💥 شنیدنی
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گریه‎های دختر شهید فلاحی در مراسم تشییع پدر 🔹تشییع پیکر شهید صادق فلاحی، علیرضا حنیفه‌زاد و پرویز حبیبی (شهروند تبریزی) که دیروز در سقوط جنگنده اف ۵ تبریز به شهادت رسیدند برگزار شد. @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏ما میتوانیم .. (۱۶) برطبق گزارش های بین المللی: ❌ آمار درخشان جمهوری اسلامی در کاهش مرگ و میر کودکان و افزایش چشمگیر امید به زندگی 🔺ایران رتبه اول غرب آسیا، در تربیت متخصص مغز و اعصاب و چشم پزشک و ... ۲۰
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت شصت و نهم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/550 فصل ششم برادران خوش‌زخم (۷) همان طور که نوار تیربار را می‌گذاشت گفت: "خوب برو با چند نفر مهمات‌ها را بیاور بالای تپه." هم سن و سال من بود شاید اولین بار بود که به جبهه می‌آمد اما حالا فرمانده گروهان بود باید از او اطاعت میکردم هرچند از او خوشم نمی‌آمد گفتم: "آن همه مهمات را با کی خالی کنم؟" بدون اینکه سر بچرخاند گفت: "هرکس که درگیر نیست را ببر، بگو علی گفته؛ مهمات را خالی کنید." برگشتم و دو نفر را که سینه‌کش پشت تپه بودند و ظاهرشان نشان می‌داد که مجروح نیستند، دیدم. به آنها گفتم: "فرمانده گروهان‌تان علی آقا گفت شما دو نفر بیایید برویم برای تخلیه مهمات" اسم فرمانده گروهان را که آوردم برخاستند. انگار منتظر همین فرمان بودند راننده ۴ نفر شدیم سریع مهمات را در چند نوبت تا بالای تپه بردیم برایم سنگین بود که با سابقه رزم در چند جبهه و آن هم از نوع کار اطلاعات عملیات حالا مهمات بیاور یک نوجوان باشم که خیلی خشک و خشن است. پا روی نفسم گذاشتم دوباره رفتم پیش چیت‌سازیان و پرسیدم: "مهمات را خالی کردیم. اگر امر دیگری دارید، در خدمتم" گفت: چه کاری بلدی؟" گفتم: "هر کاری که شما بفرمایید." با همان جدیت گفت: "با همان تویوتا که آمدی برگرد." به دو شهید که یکی‌شان سر نداشت اشاره کرد و گفت: "اینها را هم با خودت ببر و به برادر نوروزی پیغام بده که برای شناسایی منطقه منتظرش هستم." کلمه شناسایی گرمم کرد و شوقی سرشار زیر پوستم دوید راننده پایین تپه بود دو شهید را گذاشتیم پشت تویوتا راننده که دید آب ها از آسیاب افتاده جرأت پیدا کرد و گفت: "خودم پشت فرمان می‌نشینم." گفتم: "آمدن با من بود. برگشتن هم با من." حرفی نزد و نشست روی یک بلندی که سه راه شهادت نام داشت و یک ریز روی آن خمپاره فرود می‌آمد ناخواسته دستم به فلاش ماشین خورد در آن تاریکی ماشین شروع کرد به چشمک زدن راننده عصبی شد: "تو دیوانه‌ای!" پرید بیرون و فرار کرد حالا خمپاره‌ها یک سیبل ثابت بزرگ پیدا کرده بودند یکی آن نزدیکی بود با شتاب داخل آمد و چراغ را خاموش کرده است زیر آتش سرم داد کشید: "به تو هم می‌گویند راننده!!!" خندیدم و گفتم: "راننده من‌نیستم! او فرار کرد" فردایش با رضا نوروزی و حسن ترک رفتیم پیش علی چیت ساز رضا مرا به او معرفی کرد: "ایشان برادر خوش‌لفظ، مسئول اطلاعات گردان هستند." علی خیلی خونسرد گفت: "بله! دیشب در خدمتش بودم." فکر کردم وقتی رضا مرا به عنوان بلدچی گردان معرفی کند، تغییری در برخورد ظاهری او پیدا می‌شود،ولی خبری نبود. چهار نفره راه افتادیم و به پاسگاه عراقی‌ها رفتیم خالی از نیرو بود اما پر از امکانات. در بررسی اولیه به این جمع‌بندی رسیدیم که اینجا امکان حضور نیروهای ما در روز نیست. فقط شبها می‌توانیم نیروها را تا پاسگاه بیاوریم از شب بعد من نیروها را به پاسگاه می‌بردم خودم هم کنار بقیه بودم و به سمت عراقی ها آرپی‌جی می‌زدم... ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308