🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/158
🇮🇷 قسمت سی و سوم 🇮🇷
هوا خیلی گرم بود. بازداشتگاه پنگه سقفی نداشت. عراقیها از جای حلقه پنکه سقفی سلول آخری که ابعادش از دیگر سلولها بزرگتر بود، برای آویزان کردن اسرایی که در بازجویی حقیقت را نمی گفتند، استفاده میکردند. جیره بندی که کردند، سهمیه آب امشب من یک لیوان شد. آب لیوانم را با قاسم فقیه نصف کردم. از قاسم خواستم سهمیه آبش را زیر پایمان بریزد، تا جای خوابمان خنک باشد. هرچند خنکی زودگذری بود، اما در آن گرما دلچسب بود.
سرنگهبان وارد بازداشتگاه شد و اسم مرا خواند. فرمانده بازداشتگاه انگشت شصت دستش را به فانوسقهاش قلاب کرده بود و دود سیگارش را از بیرون میداد.
- انت ناصر سلیمان منصور؟!
-نعم سیدی !
- تو استخبارات کار میکردی؟!
بند دلم ناگهان پاره شد. سرنگهبان بیرون درِ زندان مرا تحویل دژبان دیگری داد. دو دژبان کلاه قرمز مرا بردند. مرا از سالنی طولانی به عرض دو متر عبور دادند. طول آن بیشتر از پنجاه متر میشد.از درهای آهنی که هرکدام کمتر از نیم متر با دیگری فاصله داشت، فهمیدم زندان انفرادی است. وارد یک سلول مانده به آخر شدم، سلول فقط جای خواب یک نفر را داشت. بیش از شش، هفت ساعت کسی سراغم نیامد.
گرسنه بودم و تشنه، بیشتر تشنه بودم. فک میکنم یکی، دو ساعتی از اذان ظهر گذشته بود. جهت قبله را نمیدانستم. با تیمم و بدون مهر نمازم را رو به چهار طرف سلول خواندم. بعد از نماز، خوابم برد. با باز شدن در سلول از خواب پریدم. نمیدانم چقدر زمان گذشته بود با اشاره و صحبت زندانبان فهمیدم میگوید باید با او بروم. مرا به اتاق بزرگی که در همان قسمت ورودی راهرو بود، بردند. وارد اتاق که شدم، سه نفر بودند. افسرعراقی که درجه نظامی نداشت، پرسید:
«انت ناصر سلیمان منصور؟!»
- نعم سیدی !
- شما در المیمونه گفتید، تو واحد اطلاعات یگانتون کار میکردید، درسته؟!
- بله درسته!
با خود گفتم: «جنگ تمام شده، یه نیروی اطلاعات و عملیات که اطلاعاتش به درد عراقیها نمیخوره.» افسر بازجو شروع به مقدمه چینی کرد و گفت: «جنگ دیگه تموم شده.اطلاعات نظامی مناطق جنگی سوخته. اون چیزی که برای ما مهمه اطلاعات آدمهای شما تو خاک عراقه! اون اطلاعات سوخته نیس! نیروهای اطلاعات و شناسایی شما تو ایام جنگ برای شناسایی میومدن تو خاک عراق، وارد خاک ما که میشدند بعضی وقتها روزها و ماهها تو خاک ما میموندن. بیشتر اونا عوامل و بستگان مجاهدین عراقی لشکر ۹ بدر هستند. نیروهای اطلاعات یگان شما توی روستاهای سلف، الحمدان، سلفالدین، حمیدان و . . . هم آدم داشتند. اونا این جاهایی که اسم بردم خونهی کیا میرفتند، ما اسم اونایی که به شما جا میدادند رو میخوایم. همینطور نام دقیق روستاهاشون رو!»
مانده بودم چه بگویم، که ادامه داد: «به سوالمون جواب بده، دروغ هم نگو. نمیتونی بگی نمیدونی!»
وقتی این صحبتها را از زبان بازجوها شنیدم. فهمیدم استخبارات عراق بعد از جنگ فراغتی پیدا کرده تا با مجاهدین عراقی، بستگان و دوستان آنها که در سالهای جنگ با ایران همکاری میکردند تسویه حساب کنند.
افسر بازجو درست میگفت. اینکه بچههای اطلاعات و عملیات یگانهای سپاه، با کمک مجاهدین عراقی لشکر ۹ بدر به شناسایی اماکن نظامی دشمن میرفتند و در عراق روزها و ماهها پناه داده میشدند،درست بود.
به افسر بازجو گفتم: . . .
◀️ ادامه دارد . . .
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/160
هدایت شده از 🇮🇷آزادی حجاب🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ فیلم سینمایی ضربه فنی
15 تیر، شبکه امید
⛔️لمس صورت پسر نوجوان (چند بار در فیلم)
⛔️پوشش بلوز شلوار -واقعا وقتی تو صدا و سیمای جمهوری اسلامی چنین پوششی به نمایش گذاشته می شه ما دیگه می تونیم تو جامعه دهن باز کنیم و زنانی که چنین پوششی دارند رو نهی از منکر کنیم
تماس با 162
سامانه پیامکی 3000025 ، 30000162
تارنما pr@irib.ir
شورای نظارت 64040
پیامک 200064040
تارنما http://www.64040.ir ، info@64040.ir
گویای بازرسی 021 22164343
#مطالبه_اثر_دارد
#پیش_به_سوی_لشگر_مطالبه_گری
#رهبرم_عَلَم_مطالبه_گری_بالاست
✅ کانال #مطالبه_تلفنی در سروش، ایتا و بله
@phonemotalebe
⁉️ #سوال
آیا رد اعتبارنامه یک نماینده به معنای تخریب شورای نگهبان هست یا نه ؟
✅ برای پاسخ به این سوال که آیا براستی رد اعتبارنامه یک نماینده به معنای تخریب شورای نگهبان هست یا نه باید چند گزاره را بررسی کرد:
برای تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس، قانون چند فیلتر نظارتی را پیشبینی کرده که هر فرد باید از همه این فیلترها عبور کند تا بتوان وی را «نماینده» خطاب کرد.
گام نخست هیئت نظارت است که در وزارت کشور تشکیل میشود و بعد از آنکه افراد از این فیلتر به سلامت عبور کردند به شورای نگهبان میرسند. پرونده افراد در این شورا نیز به دقت بررسی میشود و پس از تایید صلاحیت، از مرحله نامزدی در انتخابات به کاندیداتوری میرسند.
تقریبا افکار عمومی و خواص اینگونه میپندارند که بحث صلاحیت افراد پس از تایید شورای نگهبان پایان یافته و تنها رای مردم باقی میماند؛ در حالیکه اینطور نیست.
قانون یک فیلتر نهایی را نیز پیشبینی کرده و آن تایید اعتبارنامه نمایندگان از سوی خودِ نمایندگان است. فیلتر مهمی که اغلب افراد نسبت به آن غفلت میوزند و این عنصر مهم را در محاسبات خود اعمال نمیکنند.
فیلتر تایید اعتبارنامه نمایندگان آنقدر مهم هست که رهبر کبیر انقلاب اسلامی در متن وصیتنامه خود در توصیه به نمایندگان مجلس اینگونه آوردهاند: «از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده میخواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد.»
حال سوال اینجاست، این تذکر امام راحل نیز به معنای تضعیف و تخریب جایگاه نظارتی شورای نگهبان است؟ آیا امام خمینی (ره) نمیتوانستند همین توصیه را خطاب به شورای نگهبان بیان کنند؟ اما چرا باتوجه به وجود شورای نگهبان، امام (ره) مخاطب خود را نمایندگان مجلس قرار دادند؟
حتی آیتالله جنتی به عنوان دبیرشورای نگهبان نیز با تایید حق قانونی مجلس شورای اسلامی میگوید: «شورای نگهبان به موضوع اعتبارنامه غلامرضا تاجگردون ورود نمیکند اما مجلس شورای اسلامی هر تصمیمی در این خصوص اخذ کند ما از آن حمایت میکنیم.»
پرواضح است علاوه بر آنکه تایید اعتبارنامههای نمایندگان توسط سایر نمایندگان، آنها را از جایگاه نماینده محلی به نمایندگی ملت ارتقا میدهد، این اتفاق باید به عنوان آخرین فیلتر برای «نماینده» شدن یک فرد نیز تلقی گردد؛ چراکه تا قبل از تایید اعتبارنامهها تنها میتوان افراد را با لفظ «منتخب» خطاب قرار داد نه «نماینده».
به حمدالله امروز شاهد بودیم که نمایندگان مجلس انقلابی ،به وظیفه قانونی خود به خوبی عمل کردند واعتبارنامه ،نماینده گچساران را پس از بررسی دقیق ،تایید نکردند .
--------------------------
رسانه باشید و نشردهید📢
☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در #فضای_مجازی 👇
🆔➠ @Anti_Shayeat ◆
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
🖌 حضرت #امام_صادق علیه السلام فرمود: چه چیز مانع تاجری که در بازار مشغول است می شود تا چون به خانه باز گردد نخوابد تا یک سوره از قرآن بخواند؟!
زیرا به جاى هر آیه که می خواند برایش ده حسنه نوشته شود و ده گناه از او محو گردد.
🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا يَمْنَعُ التَّاجِرَ مِنْكُمُ الْمَشْغُولَ فِی سُوقِهِ إِذَا رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَنْ لَا يَنَامَ حَتَّى يَقْرَأَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ فَتُكْتَبَ لَهُ مَكَانَ كُلِّ آيَةٍ يَقْرَؤُهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ يُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئَاتٍ.
📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 414 روایة: 2
#حدیث_قرآن
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#مناسبت🌷🍃🌷🍃🌷
۲۰#_تیر_ماه_یاد آور سالروز شهادت یکی دیگر از جوانان گلگون کفن محله زینبیه است که قبلا از طرف ستاد یادواره امام زادگان عشق مسجد حضرت زینب علیها السلام خدمت خانواده معظم شهیدان رسیده ایم .
🌷شهید مراد علی علائی 🌷
تاریخ تولد. : ۱۳۴۸/۳/۵
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۰
محل شهادت : شلمچه
نام عملیات : رمضان
📜 فرازی از وصیت نامه شهید:
خدای من شاهد است که نه برای گرفتن انتقام و نه برای اینکه شهید بشوم و به بهشت بروم، تنها هدفم از این کار احیای دینم و تداوم انقلابم می باشد.
⚘گرامی میداریم یاد و خاطره شهیدان مراد علی و حسینقلی علائی و مادر بزرگوار شهیدان را، با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد "ص"⚘
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
♦️زاکانی: تاجگردون با ضدانقلاب در ارتباط بود که در نامه وزارت اطلاعات هم اعلام شده بود!/ بخشی از اسناد درباره تاجگردون به دست شورای نگهبان نرسیده بود
🔹علیرضا زاکانی، نماینده مردم قم در مجلس: کمیسیون تحقیق به وظیفه اصلی خود درباره تاجگردون عمل نکرد. تاجگردون ٧ مشکل اصلی داشت، یکی عدم صداقت و گفتن حرف های ضد و نقیض بسیاری بود، دومی شبکه ای از عناصر انسانی را آورده بود و در مدیریت کشور یک شبکه تشکیل داده بود.
🔹سومین مورد استفاده از بودجه و وابسته کردن دستگاه ها به خود بود که یک عدم صلاحیت برای او ایجاد می کرد. چهارمین ویژگی هم این بود که او با استفاده از آن شبکه و قابلیت بودجه برای خود مال اندوزی کرده و امکانات ویژه ای را ایجاد می کرد. ویژگی بعدی جنبه ارتباط با فتنه بود. ویژگی بعدی هم ارتباط با ضد انقلاب بود که نامه صریح وزارت اطلاعات هم صادر شده بود.
🔹 بخشی از اسناد درباره تاجگردون به شورای نگهبان نرسیده بود. به همین دلیل هم وقتی روز آخر به دیدار آیت الله جنتی و آقای کدخدایی رفتیم، آقای کدخدایی در پاسخ به آقای نیک بین گفت اگر این اسناد در دست ما بود اعتبارنامه تاجگردون را رد میکردیم.
✅کانال اخبار 20:30👇
http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/159
🇮🇷 قسمت سی و چهارم 🇮🇷
به افسر بازجو گفتم: «من نمیدونم اونهایی که میآمدند توی خاک عراق، کجا میرفتن، این اطلاعات اسرار محرمانه و طبقهبندی شده جنگ بود، من نمیدونم!»
با چشمان از حدقه درآمدهاش نگاهم کرد، بلند شد به طرفم آمد و یقهام را گرفت،از روی صندلی بلندم کرد و کشیدهای محکم خواباند توی گوشم.
- چطور ممکنه کسی تو اطلاعات و عملیات یگانش کار کنه، ولی ندونه دوستان و همکارانش تو خاک عراق کجا میرفتن. شبها خونه کیا میخوابیدن و . . .
- من تو اطلاعات،دیدهبان بودم.همیشه بالای دکل بودم،کار دیدهبان مشخصه!
- قرار شد با ما روراست باشی و دروغ نگی؟!
- دروغ نمیگم، به خدا قسم من دیدهبان بودم.
- فرمانده اطلاعات یگانتون کی بود؟!
- ولی عزت اللهی!
وقتی نام ولی عزت اللهی را بردم، افسر بازجو چوبدستیاش را به صورتم کوبید. از روی صندلیاش بلند شد، به طرفم آمد، یقهام را گرفت و چند سیلی آبدار توی صورتم زد.چنان با لگد به پهلویم کوبید که نفسم بند آمد.حرف نزده حدس میزدم چرا عصبانی شد. یقین پیدا کردم فهمید دروغ گفتهام. برایم روشن بود او نام اصلی فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح را میداند که اینگونه برآشفته و عصبانی شد.افسربازجو گفت: «پدرسوخته مجوس، راست میگی؟»
ساکت ماندم.
- یکبار دیگه بگو فرماندهات کیه؟
مجبور بودم روی همان دروغی که گفته بودم، بمانم و حرفم را پس نگیرم.
- ولی عزت اللهی.
- دروغ نمیگی؟!
- شاید اسم مستعارش بوده و من نمیدونم!
دیگر افسر عراقی از پشت میز بلند شد،به طرفم آمد.سیلی آبداری تو صورتم زد. دستش سنگین بود.اینبار نتوانستم با یک پا خودم را روی عصایم نگه دارم. پرت شدم و افتادم زمین. میخواستم بلند شوم که با لگد به کتفم کوبید و رفت پشت میز نشست.
افسر بازجو به زندانبانی که مرا آنجا آورده بود، دستور داد مرا بیرون ببرند. وقتی از اتاق بیرون رفتم، با کابل برق به جانم افتاد.آدم بیرحمی بود، سی و چند ضربه به کمرم زد.بعد از این پذیرایی مفصل،زندانبان مرا به سلول انفرادی منتقل کرد.
ساعت حدود شش صبح بود. مرا به اتاقی بردند که یک صندلی الکتریکی داخل آن بود.توی کف اتاق خون و خونابه ریخته بود. دو دست و یک پایم را با طناب بستند و به حلقه سقفی آویزان کردند. وقتی با طناب کشیدنم بالا یکی از دژبانها با کابل افتاد به جانم.چنان با کابل به کمر و سرم کوبیدند که ناله ام بلند شد. حدود دو سه ساعتی اینطوری به حلقه سقفی نگهم داشتند. مرا پایین کشیدند.افسری که دستور میداد اذیتم کنند، بهم گفت:
«حالا حاضری بگی نیروهای اطلاعات و عملیات ایران،تو عراق با کیا ارتباط داشتند.» گفتم: «من که دیروز گفتم!»
به دستور افسر استخباراتی مرا روی صندلی الکتریکی قراردادند.ترسیدم. از خدا میخواستم بهم تحمل و صبر دهد.روی صندلی الکتریکی، مثل بستن کمربند ایمنی خودرو، سیمهایی را روی سینه و دورگردن و پشت گوشم بستند. . .
◀️ ادامه دارد . . .
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/161
مسئول کانال: @Mehdi2506
هدایت شده از اکبر ابدالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 نگین انگشتری من از شیشههای انفجار حرم امام رضا در سال ۷۳ است
🔻 برام حرف درنیارید
مثل آن شیشه که در همهمهی باد شکست
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد، شکست...
#سردار_سلیمانی
پ.ن: چقدر بی انصافند کسانی که اسم سردار دلها را کنار اسم یه مفسد اقتصادی مطرح کردند.
🆔 @mashgh626
هدایت شده از سَـربـٰازِ آقـٰـا
🍃bano_she🍃:
توجه توجه توجه🌸🍃
ویژه برنااااامه ی جذاب آب و آیینه🌎🌧
کجااااا:کوه خضر نبی در کنار مزار شهدای گمنام بام قم💕🌸
انواع برنامه های جذاب که از هیچکدام نخواهید گذشت .
تاریخ: ۲۰ تیرماه به مدت ۷ شب
ساعت شروع برنامه:۲۱٫۳۰الی ۲۴
در کنارتون هستیم و قدم به قدم باهاتون .
این یک دعوت نامه هست❗️‼️
ولی⁉️
ما شمارو دعوت نمی کنیم شما دعوت شده نگاه قشنگ خدا هستید .
پس لطفا اطلاع رسانی کنید.
حجاب یڪ تفڪر است🙂🍃
یڪ تفڪر زیبا😍🍃
حجاب یعنۍ:🌸
داشتن درڪ بالا از محبت خدا😇❣
حجاب یعنۍ:🌼
خدایا با این ڪہ آزادم بهگناه
ولۍ☝️
ارزشم بالا تر از آن است😌
وتفڪرم بازتر
پس اے زیباترینم🌟
با عشق به تو حجابم را حفظ میڪنم آن هم با افتخار...😍😎💛
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#مناسبت سالروز شهادت🌷🍃
🌷شهید علی اوسط غلاملو🌷
تاریخ تولد : ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۴/۲۰
محل شهادت: اندیمشک درحین ماموریت
مزارمطهرشهید :کرج(امامزاده محمد)
⚘روحش شاد ویادش گرامی⚘
⚘نثارارواح طیبه شهداءوامام شهداء و اموات صلوات⚘
هدایت شده از اکبر ابدالی
✍️ تفاوت «شرق ایدئولوژیک» با «شرق جغرافیایی»
🔹 گفتمان انقلاب اسلامی هرگز نگاه جنگ سردی به رابطه با شرق نداشته است. میان «#شرق_ایدئولوژیک» که در سال ۱۹۹۱ فروپاشید و «#شرق_جغرافیایی» تفاوت از زمین تا آسمان است.
▫️ انقلاب اسلامی، شعار نه شرقی-نه غربی را سرداد و همچنانکه سلطه ایدئولوژیک غرب را نفی کرده و میکند، سلطه ایدئولوژیک شرق را نیز هرگز برنتافت.
▫️همچنانکه برای خشکاندن ریشههای فاسد لیبرالسرمایهداری تلاش میکند، از هدف خشکاندن ریشههای فاسد کمونیسم نیز لحظهای کوتاه نیامد.
🔸چرا «شرق جغرافیایی» بجای «غرب ایدئولوژیک»؟
▫️برای ترجیح «شرق جغرافیایی» بر «غرب ایدئولوژیک»، دلایل و توجیحات منطقی دارد که سالها پیش از زبان #رهبر_حکیم_انقلاب به زیبایی بیان شده است: 👇
🔻«در میان مناطق مختلف جهان، ما باید به آسیا نگاه ویژهای داشته باشیم؛ به این نقطه که تمدّن و فرهنگ ریشه دارى دارد، بیشترین مردم دنیا را دارد، مشترکات شگفت آورى با ما دارد، به این چشم نگاه کنیم که میخواهیم در این منطقه به پیشروى مؤثّرِ نافذ خودمان ادامه بدهیم. برنامه ریزى سیاست خارجی ما باید برایناساس باشد.
🔺باید با دید کلّى و بلندمدّت روى کلّ منطقهٔ آسیا نگاه کنیم. اگر اینجور نگاه کردیم آسیا یک اهمّیّت ویژه اى پیدا میکند؛ یعنى آسیا از اروپا آن وقت براى سرمایه گذارى فکرى ما اهمّیّت بیشترى پیدا میکند.
🔺اروپا فرهنگ بیگانه اى از ما دارد، آسیا فرهنگش به ما نزدیکتر است؛ اروپا حالت امتناعى دارد، یعنى از ما نمیپذیرد، ما سالیان درازى زیردست اروپا بودیم؛ اروپا مثل یک استادى است که حالا میخواهد از شاگرد خودش بشنود، یا یک بزرگترى است که میخواهد از یک کوچکترى بشنود؛ آسیا اینچنین حالتى را نسبت به ما ندارد؛ وقتىکه ما این محاسبات را میکنیم، میفهمیم که ما روی آسیا باید سرمایه گذارى بیشترى بکنیم.
🔺 آسیا براى ما از آمریکاى لاتین مهمتر است؛ آسیا براى ما حتّى از آفریقا هم مهمتر است.
🔺ما اگر درست نگاه کنیم خواهیم دید سرمایه گذارى ما روى کشورهاى آفریقایى، که بر اساس احساس وظیفه اى انقلابى است و بر اساس حضور انقلابى در یک نقطه اى است که حضور نداشتیم، و البتّه بهجاى خود کار درستى بوده...
🔺 امّا به همان اندازه یا بیشتر ما نیاز داریم به اینکه در آسیا سرمایه گذارى کنیم، سرمایه گذارى فرهنگى بکنیم، کار فرهنگى بکنیم، کار سیاسى بکنیم و حضور خودمان را تقویت کنیم.
🔺 یک چنین نگاهى به آسیا باید کرد؛ و از این نظر براى ما منطقهٔ آسیا منطقه اى بسیار مهمّى است».
✨لذا استراتژی نگاه به شرق جغرافیایی، دقیقا مبتنی بر منافع ملت ماست که چشمهای دوخته شده به غرب ایدئولوژیک، توان دیدن این منافع و واقعیات را ندارند.
#توافق_راهبردی_25_ساله
#قرارداد_25_ساله_با_چین
🔸برشی از مقاله استراتژی بیشینه سازی قدرت
#سیدیاسرجبرائیلی
♨️ مشق مقاومتی👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1832648704C5216a28a1a
لشکر کشی عجیب لیدرهای تاجگردون به نظر سنجی صدای ایران برای عوض کردن نتیجه رای گیری
نظر سنجی محاکمه جناب آقای #تاجگردون که تا امروز راس ساعت ۱۴:۵۷ دقیقه ۹۸ درصد موافق و فقط دو درصد مخالف داشته است
پس از ساعت ۱۵ الی ۱۷ به یکباره رای های مخالف محاکمه به سرعت درحال افزایش میباشد
کانال ها و گروه های #تاجگردون برای عوض کردن نتیجه رای ها در حال لشکر کشی به نظر سنجی میباشند
شرکت در نظر سنجی #صدای_ایران👇
🗳 EitaaBot.ir/poll/x20hd
🗳 EitaaBot.ir/poll/x20hd
🆔 @voinews ☑️
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/160
🇮🇷 قسمت سی و پنجم 🇮🇷
✒وقتی دکمه را زدند نالهام بلند شد. تحمل این برق گرفتگی را نداشتم. بیهوش نشدم اما درد سختی را تحمل نمودم. دو طرف بدن و سرم بیحس شده بود. افسر استخباراتی بهم گفت: «الان دارن میبرنت اتاق بازجویی! حاضری حقیقت رو بگی.» گفتم:«من که حقیقت رو بهتون گفتم.»
افسر گفت: «بخوای دروغ بگی دوباره سر و کارت به این اتاق میفته. یکی از زندانبانها مرا به اتاق بازجویی برد. وارد اتاق که شدم، همان افسر دیروزی بود با مترجم ایرانی.
حرفهای روز قبل را تکرار کردند و من هم همان حرفهای قبلیام را. تلاش من برای اینکه به آنها ثابت کنم دروغ نمیگویم، بیفایده بود.
افسر بازجو دستور داد مرا به سلول برگردانند. نیت کردم برای نجات از آنجا روزه بگیرم. ناهارم را برای افطار نگه داشتم. شب نفهمیدم کی موقع افطار است. نمیدانستم کی موقع سحر است. سه، چهار ساعت بعد از افطار، سحری را خوردم.
پا درد گرفته بودم. روزها با سختی حدود بیست دقیقهای، با عصا در همان ابعاد دو در سه قدم میزدم.
امروز صبح از دلدرد به خودم میپیچیدم. دلم میخواست با بدن و لباسهای تمیز روزه بگیرم و نمازم را بخوانم. چندین بار در سلول را کوبیدم، زندانبان دریچه سلول را باز کرد، با ایما و اشاره بهش فهماندم نیاز به دستشویی دارم. عصبانی شد، پنجره سلول را بست و رفت. بدن و لباسهایم بو گرفته بود. در آن سلول کثیف با آن لباسهای نجس نماز را خواندم.
بعدازظهر، قبل از اینکه مرا به اتاق بازجو ببرند، اجازه دادند لباسهایم را بشویم و حمام کنم. افسر بازجو گفت: «چندتا اسم میخونم، ببین اسمهاشون رو شنیدی؟!»
بازجونام دو نفر از افسران ارشدشان را خواند. سرتیپ امیراحمد، فرمانده تیپ ۵۰۶ و سرهنگ محمد عبود، فرمانده توپخانه لشکر ۱۹ عراق.
گفتم: «من از این دو فرمانده چیزی نمیدونم ولی اینو میدونم که ایرانیهابه خاطر اعتقادات دینی، اسیر جنگی رو نمیکُشن!» بعد از بازجویی مرا به سلول برگرداندند.
امروز چهارشنبه نهم شهریور ۱۳۶۷، شب قبل را در سلول خوابیدم.حوادث و اتفاقات جاده خندق از ذهنم دور نمیشد. هر روز به خاطرات روزهای گذشته فکر میکردم و عذاب میکشیدم. کوبیدن پرچم عراق درون سینه شهید، رقاصی و پایکوبی عراقیها با عمامه شهید، انداختن جنازه شهید درون آبراه کناری جاده خندق، شهید صفرعلی کردلو که در لحظات آخر تنفس دهان به دهان به او میدادیم و چه مظلومانه شهید شد.
حوالی ساعت ده صبح،دو دژبان آمدند و مرا به زندان الرشید بردند. وارد زندان که شدم دوستانم از دیدنم خوشحال شدند. دژبانها تعدادی از بچه ها را کف حیاط روی زمین خوابانده بودند و با پوتین روی کمرشان راه میرفتند. یکی از افراد خود فروخته به عراقیها گفته بود، آنها در پاتک عراق در دهلران و موسیان چند تانک عراقی را با آرپیجی هدف قرار دادهاند!
حوالی ظهر یکی از بچهها شهید شد. میگفتند از بهترین کشتی گیران گیلان بود. آن هیکل قوی یک تکه پوست و استخوان شده بود. ترکش به شکم و قفسه سینهاش خورده بود و آنطور که میگفتند به زور نفس میکشید. عراقیها جنازهاش را از زندان بیرون برده و در نقطهای نامعلوم خاک کردند.
◀️ ادامه دارد . . .
✅قسمت بعد:
https://eitaa.com/salonemotalee/164
مسئول کانال: @Mehdi2506