هدایت شده از 🇮🇷روزی یک حدیث🇵🇸
عادل باشید
🖌 حضرت #امام_زین_العابدین (ع): #رسول_خدا (ص) در آخرین سخنرانى خود فرمود: خوشا حال کسى که ... خود را با دیگران مساوی بداند.
🖌 عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ طُوبَى لِمَنْ ... أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ .
📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۲۱۴ روایة: ۱
#حدیث #انصاف
@hadith_daily
هدایت شده از دکتر رفیعی
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از سالن مطالعه
#لطیفه_نکته ۴۴
*سلام بر عزیزانی که بجای آقا بودن بر عبد بودن خود تکیه دارند*
هفته پیش رفتیم خواستگاری واسه پسرم
پدر عروس پرسید:
آقازاده دانشگاهم ميرن؟
منم گفتم: مسافر گيرش بياد چرا که نه! "😐
بیرونمون کردن نذاشتن موز برداریم😁😁
امام سجاد علیه السلام
ما اَکلتُ بِقرابَتی مِن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله شَیئاً قَطّ
*هرگز به دلیل انتساب و خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی نخوردهام.*
بحار جلد ۴۶ ص ۹۳
*امام معصومی که خودش هم آقا بود و هم آقازاده هرگز از آقازاده بودن رانتی نگرفته و سوء استفاده ای نکرده است آیا امروزه آقازاده ها چنینند؟ رحمت خدا بر آقازاده هایی که بدون توجه به آقازاده گی در جبهه های جنگ بودند و اینک نیز بدون هیچ رانتی زندگی خود را دارند.*
*اصلا به نظر من کسانی که خادم مردمند خود را آقا نمی دانند پس فرزندانشان هم آقازاده نیستند عبدزاده هستند.*
🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت پنجم؛
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/326
فصل اول
کوچه باغهای محله شترگلو(۳)
... مادربزرگم که شوق و علاقه مرا به پرسه در باغات میدید نصیحتم می کرد که؛
جمشید جان! ما خودمان در دره مرادبیک باغ داریم. هر وقت میخواهی بیا و هر چقدر میخواهی بخور ولی به باغ مردم دست درازی نکن.
وقتی پایم به باغ مادربزرگ - که حاجی جان صدایش میکردیم - می رسید، کمتر درختی از تاراج من بینصیب میماند. میخوردم تا جایی که دل درد می گرفتم. وقتی هم از خوردن کلافه می شدم، از درختهای راجی بلند بالا میرفتم و از آن بالا خودم را پرتاب می کردم.
مادر و مادربزرگم همچنان نگران روحیه ماجراجویانه و شلوغکاری من بودند. این را از حرف زدن مدام آنها با هم می فهمیدم. اما من کارم را می کردم.
به باغ آجی جان هم راضی نبودم چون در باغ او درخت گلابی نبود و من عاشق گلابی بودم. میوه ای که در باغ همسایه یعنی باغ غلام لبشکری پر بود.
غلام شکارچی قهاری بود که که با تفنگ ساچمهای پرنده شکار میکرد. اتفاقاً پارگی لب او از انفجار ساچمه جلوی دهانش ایجاد شده بود و اسم لب شکری را به او داده بود.
به هر صورت من در آرزوی چیدن گلابیهای سفید و آبدار از باغ بودم غلام در باغ زندگی می کرد و برای امنیت خود سه قلاده سگ سیاه و گنده در چند طرف باغ بسته بود پای غریبه که به باغ می رسید سگها عوعو و پارس میکردند و غلام لبشکری مثل اجل معلق سر وقت دزد و معتاد و هر نامحرمی که پا به باغ گذاشته بود میرسید.
من قلق و فرمول رد شدن و پنهان ماندن از چشم سگ ها تا رسیدن به درخت گلابی را می دانستم آرام روی زمین سر می خوردم مقداری سینهخیز میرفتم و از لابلای بوته ها میخزیدم تا میرسیدم به پای درخت ها.
البته سگها گاهی بوی غریبه را استشمام میکردند و با سر و صدا غلام را با ترک آلبالو بالای سرم میرساندند.
کمکم میوه دزدی من در باغ غلام لبشکری لو رفت و شکوائیه آقا غلام به مادر و مادربزرگم رسید. غیر از مادر و آجیجان، خالهام نیز از شیطنت من خسته و درمانده شده بود چون گاهی با پسرهای او حمید و مجید به سراغ میوه ها میرفتیم.
روزی در باغ آجی جان بودیم که خانه آمد و دامنش را جوری گرفته بود که انگار پر از میوه است داخل اتاق رفت و گفت بچه ها بیاید داخل از این سیبهای گلاب که چیدهام بخورید ما چهار نفر یعنی من و برادرم جعفر و پسرخالههایم حمید و مجید با شوق و ولع داخل خانه باغ دیدیم.
خاله به محض ورود ما در اتاق را محکم بست و چراغ را خاموش کرد. شصتم خبر داد که به جای سیب گلاب باید ترکه آلبالو بخوریم.
داخل دامنش شلاق و چوب بود. یکباره فریاد کشید: آبروی ما را شما میان در و همسایه بردید و با گریه توام با عصبانیت گفت؛ "چقدر می روید داخل باغ های مردم برای حرام خواری؟" و امانمان نداد ...
◀️ ادامه دارد ...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/336
🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالگرد ازدواج ❌ برجام 😂😂😁
عجب مثالی زد و مقایسهای کرد👌
برجامیون رو با خاک یکسان کرد😂